eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
673 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ ✍جوانی نزد حضرت علی علیه‌السلام به گناه کبیره بسیار شنیعی اعتراف و خواستار اجرای حد شد 🔸حضرت فرمودند: بر این گناه تو سه نوع حد است ↫◄ اول یک ضربت شمشیر بر بدن ↫◄ دوم پرتاب کردن از بلندی با دست و پای بسته ↫◄ سوم سوختن زنده در آتش 🔹جوان سؤال کرد یا علی کدام یک از این حدود جان دادنش سخت تر است؟ امام فرمودند: سوختن زنده زنده در آتش 🔸جوان از امام خواست این حد را بر او جاری کند! امام فرمودند: ای جوان می‌توانی از دو حد دیگر یکی را انتخاب کنی که احتمال زنده ماندش هست و جان دادنش سخت نیست تسلیم روح به خالق در آتش بسیار سخت است و طاقت فرسا 🔹جوان گفت مولای من بر من حد سوختن در آتش را اجرا کن علی علیه‌السلام فرمودند: برو و دو روز صبحگاهان قبل از طلوع، در کنار مدینه در فلان مکان باش 🔸در روز میعاد علی علیه‌السلام بر بالای یک حفره‌ای ایستاده بودند که درون آن پر از هیزم بود 🔹جوان با پاهای لرزان و چشمانی اشکبار خود را به محل رساند مولا هیزم‌ها را آتش زدند و جوان خود را به آتش نزدیکتر کرد شعله‌های آتش که به صورت جوان می‌زد ترس عجیبی بر وجودش حاکم می‌ساخت و گام بر عقب می‌نهاد 🔸جوان در حالیکه در چند قدمی پرتگاه ایستاده بود رو به علی علیه‌السلام کرده و گفت: مولای من این دو روز را شب و روز در سجده استغفار می‌کردم اگر رخصت دهی اندکی در سجده باشم و قبل از سوختنم آخرین استغفارم را با خالقم بنمایم 🔹از تو می‌خواهم از ترس من نترسی و بر من ترحم نکنی و اگر برایت مقدور است در حالت سجده مرا با ضربتی به گودال بیندازی چون توان ایستادن و دیدن آتش را ندارم 🔸علی علیه‌السلام رخصت دادند تا جوان به سجده افتاد در سجده جوان رو به خالق کرده و گفت: 🔹خدایا تو شاهدی کسی در این دنیا معصیت مرا ندید و دستم را نگرفت بر پای این گودال آتش بیاورد پروردگارا خودم اعتراف کردم چون از آتش دوزخ تو می‌ترسم خدایا سخت ترین مجازات را انتخاب کردم تا پیش تو پاکیزه بیایم 🔸و اشرف مخلوقات تو کنون با دستان مبارکش مرا با ضربتی به تو خواهد رساند خدایا من در آتش این دنیا می‌سوزم اما طاقت سوختن در آتش جهنم را ندارم 🔹پروردگارا لحظاتی بعد در محضرت خواهم بود مرا با تبسم و آغوش باز بپذیر و از گناهم در گذر و رنج سوختن در آتش را بر من سبک فرما 🔸جوان منتظر بود تا در آتش بیفتد اما ناگاه دید دست گرمی بر شانه‌اش قرار گرفته اما تکانش نمی‌دهد 🔹صدای علی علیه‌السلام را شنید که با صدایی گرفته می‌گفت برخیز ای جوان جوان برخواست دید سیمای مبارک اسدالله غرق اشک است، سؤال کرد یا علی من گناه کرده‌ام تو چرا بر حال من اشک می‌ریزی؟ از تو خواستم بر اشک من ترحم نکنی 🔸مولا دستان جوان را گرفته و بلند کرد و فرمودند: برخیز به خدا سوگند تو که چنین ناله و استغفار می‌کردی تو نمی‌دیدی اما من می‌دیدم ملائک خدا تمام حیوانات و پرندگان که شاهد این ناله‌های جانسوز تو و توبه تمام وجود تو بودند با تو اشک می‌ریختند و ضجه و ناله می‌کردند و می‌گفتند خدایا بگذر از این جوان و توبه‌اش را بپذیر 🔹برخیز و برو و بدان نه تنها این گناهت بلکه تمام گناهانت را که تاکنون کرده‌ای خداوند بخشید و بدان خداوند برترین مشتری اشک چشم بنده توبه کار خود است ↩️ لطفاً دور بزنید ↪️ خداوند توبه کنندگان را دوست دارد 🚫صرفاً جهت اطلاع🚫 یادت باشد هیچ وقت برای برگشت دیر نیست هر کجا فهمیدی اشتباه رفتی بلافاصله دور بزن و برگرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ماجرای امام زمان (عج ) و شیخ مرتضی زاهد پشت پنجره جمعه ایستاده ام تا تو بیایی سرورم✨ اما روزها میرود ومن به در زل زده ام بیا آقا بیا مهدی✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ ↫◄ اثر رضایت پدر در قبر ✍آیت‌الله آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی عارف بزرگی بودند ایشان می‌فرمودند: 🔹در تخت‌ فولاد اصفهان که معروف به وادی السلام ثانی است حالات عجیبی دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشأنی در آنجا دفن هستند 🔸جوانی را آوردند من در حال سیر بودم گفتند آقا خواهش می‌کنیم شما تلقین بخوانید 🔹ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبی داشت و خیلی از مؤمنین و متدینین برای تشییع جنازه او آمده‌ بودند وقتی تلقین می‌خواندم متوجه شدم که وقتی گفتم «أفَهِمتَ» گفت: «لا» متعجب شدم بعد دیدم که دو سه تا بچه شیطان دور بدن او در قبر می‌چرخند و می‌رقصند 🔸از اطرافيان پرسیدم او چطور بود؟ گفتند: مؤمن گفتم پدر و مادرش هم هستند گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را می‌زد و پدرش هم گریه می‌کرد 🔹پدر را کنار کشيدم و گفتم قضیه این است گفت: من یک نارضایتی از او داشتم گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زمانی «زمان طاغوت» متدیّن بود به مسجد و پای منبر می‌رفت و مطالعه داشت احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی می‌گفتم به من می‌گفت تو که بی‌سواد هستی با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدت دلم شکست 🔸ايشان می‌فرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو او گفت راضی هستم گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید معلوم است که گفتن تأثیر عجیبی دارد 🔹پدر و مادر‌ها هم توجه کنند به بچه‌هایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم خدا اینگونه می‌خواهد 🔸وقتی می‌خواستند لحد را بچینند ایشان فرمودند نچینید مجدد خود آقا پای خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند 🔹ايشان می‌فرمایند اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ» دیدم لب‌هایش به خنده باز شد و دیگر از آن‌ بچه شيطان‌ها هم خبری نبود بعد لحد را چیدند 🔸من هنوز داخل قبر را می‌دیدم دیدم وجود مقدس حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب فرمودند: ملکان الهی دیگر از اینجا به بعد با من است 🔹لذا او جوانی خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور گناهی نکرده بود اما فقط با یک حرف خود "تو كه بیسواد هستی" به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم دل پدر را شکاند و تمام شد 🔸شوخی نگیریم والله اين مسئله اينقدر حساس، ظریف و مهم است ↲گزیده‌ای از کتاب دو گوهر بهشتی ✍ آیت الله قرهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا