eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
673 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🔸شخصی را قرض بسیار آمده بود تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می‌کند 🔹تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می‌زند 🔸آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است 🔹پس به‌دنبال او رفت و گفت: با من کاری داشتی؟ 🔸شخص گفت: برای هرچه آمده بودم بی فایده بود 🔹تاجر فهمید که برای پول آمده است به غلامش اشاره کرد و کیسه‌ای سکه زر به او داد 🔸آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ 🔹تاجر  گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خداست در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 پنجشنبه ☀️ ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ هجری شمسی 🌙 ۱۸ شوال ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 17 آوریل 2025 میلادی 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🔸وسط های لیست تقریبا بلند و بالایم نوشته بودم یک و نیم کیلو سبزی خوردن همسرم آمد بدو بدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد 🔹وسایل را که باز می‌کردم سبزی ها را دیدم یک و نیم کیلو نبود از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمیداد، حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد، بعله تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود 🔸در بهت و عصبانیت ماندم از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است به جای یک و نیم کیلو می‌رود سبزی سوپری می‌خرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی‌فهمد از شکل سبزی ها هم متوجه نمی‌شود!! 🔹یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسرم که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟! و یک دعوای بزرگ راه بیاندازم 🔸بعد بی خیال شدم توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور می‌کردم فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست و حسابی می‌دهم 🔹بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت مي‌کنم 🔸رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلاً اتفاق مهمی نیفتاده ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم ارزش ندارد غرغر کنم ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی همین 🔹دم غروب همین منی که می‌خواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟ آرام گفتم راستی سبزی هاش هم پلاسیده بود یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ همون روز باشه 🔸همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم می‌خواستم از سبزی فروشی بخرم بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری و خسته ﻣﻴﺸی دیگه نخوای سبزی هم پاک کنی 🔹آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد ""مکث"" را تمرین کردم و ﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه کردم و فهمیدم اگر اون موقع زنگ میزدم و اعتراض مي‌كردم امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر 👌"مكث" رو امتحان كنيم 🤔شما بودید چه می‌کردید.......؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 در آخرالزمان همه هلاک خواهند شد! 🤲 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج حجت الاسلام محمودی 📎 ‌‌‌📎