✍دکتر شریعتی می گوید:
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش شهید میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میٔبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...
📚(دکتر علی شریعتي)
ماجرای فرزدق
کسی که به عاشورا نرسید...!
فرزدق از شاعران شیعه بوده و همواره در مدح اهل بیت شعر میسروده.
امام حسین "ع" در مسیر کوفه ، فرزدق را دید ، وی به ایشان سلام کرد و گفت : ای فرزند رسول خدا ، چگونه به مردم کوفه اعتماد کردی ، با آنکه پسرعمویت مسلم و پیروانش را کشتند...؟
اشک تز دیدگان امام جاری شد و فرمود :
خداوند مسلم را رحمت کند ، او بسوی رَوح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد ، بدان که او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقی مانده است.
امام "ع" از وضعیت مردم کوفه سوال کرد و فرزدق پاسخ داد : دل های مردم با تو و شمشیر هایشان بر ضد توست.
اما فرمود : ای فرزدق ، اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهی را از بین بردند و باده ها نوشیدند و دارایی های فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هرکس به یاری دین خداوند و سربلندی آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم تا آیین خداوند پیروز باشد.
اما فرزدق نرفت...
زیرا امام به سمت مکانی در حرکت بود که فرزدق مطمعن بود ، نتیجه ای جز کشته شدن نخواهد داشت.
و اما ...
"قافله حسینی معطل کسی نمیماند"
🌱 أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیکَ ألْفَرَج