eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
673 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی پهلوانی
عذرخواهی رهبر انقلاب از مهاجرانی «اگر به شما توهین شده، عذر می‌خواهم» 📌در اردیبهشت سال ۱۳۶۹، اتفاقی افتاد که شاید در نگاه اول خیلی ساده به‌نظر برسد، اما وقتی دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌شود از دل آن درس‌هایی بزرگ درباره اخلاق سیاسی، انصاف، و منش رهبری انقلاب گرفت. ماجرا از یک مقاله شروع شد. سید عطاءالله مهاجرانی، چهره‌ای فرهنگی و سیاست‌ورز، در یادداشتی پیشنهاد داد که جمهوری اسلامی وارد گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا شود. پیشنهادی که در فضای آن روزها ـ درست بعد از پایان جنگ و در اوج حساسیت‌ها نسبت به رابطه با آمریکا ـ خیلی زود جنجالی شد. عده‌ای با چهره‌ برافروخته به او تاختند. فضا آن‌قدر سنگین شد که مخالفت با «یک ایده»، تبدیل شد به حمله به «یک آدم». در همین ایام، رهبر انقلاب در یک سخنرانی عمومی، به صراحت با ایده مذاکره مستقیم مخالفت کردند. اما بلافاصله پس از آن، برخی‌ها این موضع‌گیری را بهانه کردند تا مهاجرانی را هدف حملات تند قرار دهند. اینجاست که اتفاقی بی‌نظیر رخ می‌دهد: رهبر انقلاب، شخصاً و با لحنی صمیمی و پدرانه، نامه‌ای به مهاجرانی می‌نویسند. نامه‌ای که نشان می‌دهد فاصله‌ای بزرگ وجود دارد بین نقد فکر و تخریب صاحب فکر. ایشان در این نامه می‌نویسند: «من یک فکر را تخطئه کرده‌ام، نه یک شخص را. نیت توهین به کسی نداشتم، و اگر کسی با استناد به حرف من به شما توهین کرده، از شما عذر می‌خواهم.» این جمله‌ها نه یک تعارف رسمی، بلکه یک موضع‌گیری اخلاقی مهم است. وقتی رهبر نظام، با آن جایگاه بلند، می‌نویسد اگر به شما توهین شده، عذر می‌خواهم، یعنی در منطق رهبری، حفظ حرمت انسان‌ها بالاتر از پیروزی در جدل‌های فکری است. یعنی حتی اگر با کسی اختلاف‌نظر داشته باشیم، اجازه نداریم شخصیت او را لگدمال کنیم. رهبری در ادامه، تأکید می‌کنند که آقای مهاجرانی را از سال‌ها قبل می‌شناسند، و به صفا و دلسوزی او باور دارند. و در نهایت با یک جمله ساده و روشن، می‌نویسند: «حداکثر این است که به توصیه‌ شما عمل نخواهیم کرد.» 👈این یعنی: تو را محترم می‌دانم، حتی اگر با تو هم‌نظر نباشم. امروز، در دورانی که اختلاف سلیقه به سرعت تبدیل به تخریب شخصیت می‌شود، مرور این نامه بیش از همیشه ارزش دارد. این یادمان می‌اندازد که در مکتب رهبری انقلاب، اخلاق از سیاست جدا نیست. نقد باید باشد، اما نه به قیمت حرمت انسان‌ها. و حتی در بالاترین سطح قدرت، عذرخواهی از یک فرد، اگر حقی از او ضایع شده، نشانه‌ی ضعف نیست؛ نشانه‌ی بزرگی است. ↙️ این همان چیزی است که جامعه‌ی ما بیش از همیشه به آن نیاز دارد: مرز روشن میان نقد و توهین، میان اختلاف و دشمنی، و میان قدرت و فروتنی /تیترینو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امام رضا علیه السلام: 🔸مردی، دو دينار، نزد پیامبراکرم(ص) آورد و گفت: ای پيامبر خدا! می خواهم اين دو دينار را در راه خدا (جهاد) بپردازم. فرمود: «آيا والدين تو، يا يکی از آن دو، زنده اند؟». گفت: آری. فرمود: «برو و اين دو دينار را خرج والدينت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». 🔹مرد، باز گشت و چنين کرد. سپس دو دينار ديگر آورد و گفت: آن کار را کردم و اينک اين دو دينار را می خواهم در راه خدا بدهم. فرمود: «آيا فرزندی داری؟». گفت: آری. فرمود: «برو و آنها را خرج فرزندت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». 🔸مرد، باز گشت و چنين کرد. پس دگر بار، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند و می خواهم آنها را در راه خداوند، انفاق کنم. فرمود: «آيا همسر داری؟». گفت: آری. فرمود: «آنها را خرج همسرت کن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان نمايی». 🔹مرد، بر گشت و چنين کرد. پس باز، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا انفاق کنم. فرمود: «آيا خدمتکاری داری؟». گفت: آری. فرمود: «آنها را خرج خدمتکارت بکن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». 🔸مرد چنان کرد. آن گاه دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا بدهم. فرمود: «بده، و بدان که اين دو دينار، برترين دو دينار تو نيست [؛ بلکه ثواب آن دينارهای قبلی، از ثواب اينها بيشتر است] ». 📚 دانشنامه قرآن و حديث ج 3 ص 534.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 رهبر فاسق و عادل بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ احنف بن قیس می گوید: نزد معاویه رفتم، در مجلس او آنقدر از شیرینی و ترشی نزد او آوردند که تعجب کردم، بعد از آن غذاهای رنگارنگ در سفره او چیدند که من نام آنها را نداشتم، و نام یک یک آنها را از او می پرسیدم و او جواب می داد، وقتی که معاویه غذاهای خود را توصیف کرد، گریه ام گرفت، گفت: چرا گریه می کنی؟ گفتم: بیادم آمد که شبی در محضر علی(ع) بودم، هنگام افطار، آنحضرت مرا تکلیف ماندن کرد، آنگاه انبانی که سرش بسته بود و مهر زده شده بود طلبید، گفتم: در این انبان چیست؟ فرمود: سویق (آرد نرم) جو است. عرض کردم: ترسیدی کسی از آن بردارد و یا بخل کردی که این گونه سر آن را مهر کرده ای؟ فرمود:نه ترسیدم و نه بخل کردم، بلکه ترسیدم فرزندانم آن را با روغن یا زیتون بیالایند (تا من سویق روغنی بخورم). گفتم: اگر چنین غذائی بخوری مگر حرام است؟ فرمود: «حرام نیست، ولی بر امامان عادل واجب است که بقدر فقیرترین مردم، نصیب خود را بردارند، تا مستمندان از جاده حق بیرون نروند». داستان دوستان جلد 4 نویسنده : محمد محمدی اشتهاردی