eitaa logo
کربلایی محمد صادق عبادی
1.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
891 ویدیو
63 فایل
إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ از القاب جهان این مرابس مرثیه خوانم راه ارتباطتی با من در ایتا @Mohammadsadeghebadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«دختر ایران» محصول جدید زامیر منتشر شد 🌸 به مناسبت میلاد حضرت معصومه (س) و روز دختر، نماهنگ «دختر ایران» منتشر کرد. 🎙️با نوای عبدالرضا هلالی و سجاد محمدی با همراهی گروه سرود شمیم یاس و گروه هم‌آوایی بانوان هوران https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f 🌹🌹🌹
♦️▪️تمام مناقشات منطقه ای ایران از گور پهلوی بلند میشه؛ با فروش دشت ناامید سر منشا رود هیرمند رو از دست داد! با فروش آرارات یکی از مهمترین منابع طبیعی و آبی را نابود کرد! با جدایی بحرین چاههای نفتی وسیع رو به انگلیسی ها واگذار کرد همین وطن فروشا الان برامون ژست وطن پرستی گرفتن https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاموزیم از ، فرمانده شهید و جوان سپاه ، به مناسبت سالگرد شهادتش💚🥀 یکم خرداد سالروز شهادت شهید محمد بروجردی https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
زندگی نامه سردار شهید محمد بروجردی ۱___ تولد و رشد در سال ۱۳۳۳ شمسی در روستای کوچک "دره گرگ"، از توابع شهرستان بروجرد، در خانواده مؤمن و مستضعف، فرزندی دیده بر جهان گشود که او را "محمد" نام نهادند.شش ساله بود که پدر را از دست داد. با مرگ پدر و وخامت وضعیت مادی خانواده، مادر رنجدیده، محمد و پنج فرزند دیگرش را با خود به تهران آورد و محله مستضعف‌نشین مولوی، مقر خانواده بروجردی شد، مادرش می‌گوید: «محمد شش ساله بود که یتیم شد، از هفت سالگی روزها را در یک دکان خیاطی کار می‌کرد، اسمش را در یک مدرسه شبانه نوشتم و شب‌ها درس می‌خواند، همه او را دوست داشتند، چه معلم چه صاحبکارش.» چهارده ساله بود که به سال ۱۳۴۷ با شرکت در کلاس‌های آموزش قرآن و معارف اسلامی قدم به دنیای پر تب تاب مبارزه گذاشت، خودش از آن روزها چنین حکایت می‌کرد: «وقتی به این کلاس‌ها رفتم قرآن را خواندم و مفهوم آیات را فهمیدم، چشم و گوشم روی خیلی مسائل باز شد، معنای طاغوت را فهمیدم، فهمیدم امام کیست و چرا او را از کشور تبعید کرده‌اند.» ۲___در بند اسارت طاغوت پس از چندی با تشکیلات مکتبی "هیأت‌های مؤتلفه اسلامی" مرتبط شد و ضمن شرکت در جلسات نیمه مخفی سیاسی- عقیدتی، که به همت شهید بزرگوار "حاج مهدی عراقی" تشکیل می‌شد، سطح بینش مکتبی و دانش مبارزاتی خود را بالا برد. در سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و یکسال بعد به خدمت نظام‌وظیفه فراخوانده شد، مادرش می‌گوید: «به او گفتم پسر حالا که احضارت کرده‌اند می‌خواهی چکار کنی؟ گفت: مادر من مسلمانم، مطمئن باش تا جایی که بتوانم تن به چنین ذلتی نمی‌دهم، من از خدمت به این شاه لعنتی بی‌زارم می‌فهمی مادر، بیزار!» محمدکه علاقه‌ای به خدمت در ارتش شاهنشاهی نداشت اندکی پس از این فراخوان به قصد دیدار با مرشد در تبعید مکتب انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) از خدمت فرارکرد، اما حین عبور از مرز زمینی ایران - عراق توسط عناصر ساواک رژیم شناسایی و دستگیر شد. مادر محمد از این دوران می‌گوید: «خبر آوردند که او را در خوزستان سر مرز گرفته‌اند، رفتم اهواز، سازمان امنیت، عکسش دستم بود و گریه می‌کردم... از آن‌جا رفتم زندان ساواک سوسنگرد... این پسر آ‌ن‌جا بود، وقتی وارد اتاق بازجویی شدم دیدم او را از پاهایش به سقف آویزان کرده‌اند و کتکش می‌زنند. همین‌طور مثل باران چوب و شلاق و باطوم بود که روی سر صورت بچه‌ام می‌بارد ولی حتی یک آخ هم از او نشنیدم.»  https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
زندگی نامه شهید محمد بروجردی ۳___مجاهد فتوایی محمد نهایتا پس از شش ماه اسارت از زندان آزاد شد، همزمان با آزادی از محبس، بلافاصله او را تحویل ارتش دادند و بدین ترتیب محمد جهت خدمت اجباری سربازی به تهران آمد، پس از خاتمه دوران سربازی با تجاربی که از دوران زندان و خدمت در ارتش کسب کرده بود، این بار به‌طور حرفه‌ای قدم به میدان مبارزات سیاسی- مکتبی گذاشت. درقدم نخست در صدد برآمد تا با روحانیت متعهد پیرو خط امام تماس و ارتباط بر قرار نماید. چندی بعد در رابطه با تشکل‌های فرهنگی- تبلیغاتی دست به‌کار چاپ، تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها و پیام‌های حضرت امام شد. مادر محمد از فعالیت‌های او در این مقطع خاطرات جالبی دارد: «خانه ما در مولوی تبدیل شد به مرکز انتشار اعلامیه ضد رژیم، محمد به همراه چند نفر از دوستانش در طبقه همکف یکی از اتاق‌ها سه چهار دستگاه خیاطی گذاشتند و عده‌ای بی‌وقفه پشت این چرخ‌ها کار می‌کردند... این ظاهر قضایا بود، درست در زیرزمین همین اتاق آن‌ها چاپخانه مجهزی داشتند که شبانه‌روز کار می‌کرد. سرو صدایش تمام محله را برداشته بود، البته باعث سوء‌ظن کسی نمی‌شد، هر کس به خانه می‌آمد فکر می‌کرد این همه سرو صدا مال آن چهار تا چرخ خیاطی است.» با درس‌هایی که از فعالیت‌های سیاسی- تبلیغاتی گرفته بود، نهایتا به این نتیجه رسید که در راه سرنگونی دیکتاتوری آمریکایی شاه، صرفا به مبارزه سیاسی نباید بسنده کرد. به روایت سردار "حاج سعید قاسمی": «در سال ۱۳۵۵ در معیت چند تن از دوستانش برای آموزش اصول و قواعد جنگ‌های پارتیزانی راهی سوریه شد، در سوریه حاج آقا و دوستانش به اردوگاه‌های نظامی "جنبش امل" معرفی و سرگرم طی دوره‌های رزم چریک شهری و نبرد پارتیزانی شدند، بعد از ختم دوران آموزشی شهید بروجردی و دوستانشان تصمیم می‌گیرند تا جهت گرفتن حکم شرعی مبارزه مسلحانه به نجف رفته و با حضرت امام ملاقات نمایند... اما بنا به برخی مسایل و معضلات، خصوصا گرم شدن روابط رژیم بعث عراق با دیکتاتوری شاه، امکان سفر آنان به عراق منتفی شد و ناچار به ایران برگشتند.» محمد، خود از جمله دلایل اصلی بازگشت از سوریه را، واهمه از غلتیدن به ورطه سیاست‌بازی‌ها و تزهای شبه مارکسیستی که در صفوف برخی گروه‌های مقاومت لبنانی‌ـ‌فلسطینی حاکم بود، ذکر می‌کرد. پس از چاپ مقاله موهن ساواک در روزنامه "اطلاعات" و قیام خونین ۱۹ دی ماه سال ۱۳۵۶، و سرکوبی خیزش روحانیت و مردم شهر قم، محمد یک رشته عملیات چریکی فشرده و ضربتی را علیه تأسیسات سیاسی ـ امنیتی و مراکز به ظاهر فرهنگی رژیم و حامیان آمریکایی آن، طراحی و اجرا کرد، از جمله این رشته فعالیت‌های مسلحانه، می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود: ۱- انفجار رستوران خوانسالار، عشرتکده و محل تجمع و عیاشی مأمورین آمریکایی ستاد آسیای جنوب غربی C.I.A در تهران. ۲- انفجار اتوبوس نظامی حامل مستشاران آمریکایی، در لویزان. ۳- خلع سلاح مأمورین قرارگاه شهربانی شاهنشاهی در تهران. ۴- عملیات نظامی علیه یک رشته از مراکز ساواک، در ۱۵ خرداد ۱۳۵۷. ۵- انفجار تأسیسات برق مراکز رژیم، موسوم به "کاخ جوانان"، در منطقه شوش تهران و... در رابطه با کلیه این سلسله عملیات، مسئولیت شناسایی سوژه‌ها، گردآوری اطلاعت لازمه، طرح و برنامه‌ریزی دقیق هر یورش، بر عهده محمد بود، ضمن آن‌که پس از طی مراحل مقدماتی مربوط به هر عملیات، محمد با رابطین خود در صفوف روحانیت مبارز پیرو خط امام تماس می‌گرفت و تنها پس از کسب مجوز شرعی، دست به‌کار اجرای عملیات می‌شد. ۴____حفاظت از امام با اوج‌گیری روند انقلاب اسلامی، محمد به‌صورت شبانه‌روزی، درگیر هدایت و اجرای مسائل سیاسی – نظامی نهضت گردید. در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷، هم‌زمان با ورود پیروزمندانه حضرت امام به ایران، به امر شهید مظلوم "دکتر بهشتی" و با نظارت "حاج عراقی" مسئولیت تشکیل و سرپرستی گروه حفاظت از رهبر کبیر انقلاب، به محمد محول شد، او به همراه دیگر همرزمانش، مسئولیت حراست از امام بزرگوار را در فرودگاه مهرآباد، مسیر بهشت زهراء(س) و "مدرسه علوی" عهده دار شد، سپس بلافاصله دست به‌کار تشکیل و سازماندهی یگان حفاظت محل سکونت حضرت امام در تهران گردید. در پی آغاز درگیری‌های مسلحانه مردم و نیروهای شاه در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ، محمد نیز هم‌دوش دیگر رزمندگان انقلاب به صفوف متزلزل قوای آریامهری حمله‌ور شد، او نقش چشمگیری در تصرف "پادگان جمشیدیه" و نیز آزادسازی مراکز رادیو و تلوزیون از لوث چکمه‌پوشان گارد جاویدان ایفا کرد، در همین عملیات اخیر، با اصابت گلوله‌ای از ناحیه پا مجروح شد. https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
زندگی نامه شهید محمد بروجردی ۵______مدیریت زندان اوین پس از سرنگونی رژیم منحوس پهلوی و پیروزی مرحله نخست انقلاب اسلامی، فعالیت‌های انقلابی محمد دامنه گسترده‌تری پیدا کرد. پس از چندی، مسئولیت سرپرستی "زندان اوین"، که عمده زندانیان آن از عناصر غارت، شکنجه و سرکوب دولت، ساواک و ارتش شاهنشاهی بودند، به محمد محول شد. سلوک اسلامی – انسانی محمد در برخورد با زندانیانی چنین منفور، باعث شد تا تنی چند از همرزمانش به او خرده بگیرند. یکی از دوستان محمد در این رابطه می‌گوید: «وقتی زمزمه‌های نارضایتی به گوش بروجردی رسید، سخت متغیر شد و گفت: ما اگر مسلمان هم نبودیم، باز مسئولیت انسانی و وجدانی به ما حکم می‌کرد با زندانی برخورد صحیح داشته باشیم، به‌علاوه، ما در دستگاه عدالت انقلاب، ضابطیم، نه قاضی، اگر بخواهیم به‌عنوان ضابطین محکمه انقلاب همان برخوردی را با این زندانیان داشته باشیم که قبل از پیروزی آن‌ها با ما داشتند، پس دیگر چه فرقی میان یک انقلابی مسلمان با یک ساواکی وجود دارد؟ اگر در بین برادران ما، کسی هست که به برخورد بنده با این‌ها(زندانیان) اعتراض دارد، برود احکام مربوط به اسیر و زندانی را در متون شرعی پیدا کند و بخواند.» ۶___تشکیل نیروی مسلح انجام وظیفه محمّد در این سمت، چندان به درازا نینجامید، تو گویی سرنوشت فرزند خطه شهید پرورِ بروجرد، در عرصه‌ای دیگر می‌باید رقم می‌خورد. به گفته سردار سرلشگر "محسن رضایی": «محمّد از بنیانگذاران اصلی سپاه بود، او یکی از دوازده نفری بود که سپاه را پایه‌گذاری کردند، البته برخی از این افراد، مثل شهید "محمّد منتظری" و... بعد‌ها به شهادت رسیدند.» تحت نظارت شورای انقلاب، با کوشش فراوان و خستگی ناپذیر محمّد و یارانش، بازوی مسلح انقلاب اسلامی در بهار ۱۳۵۸ تأسیس شد. در آن مقطع، خود محمّد در شورای مرکزی سپاه آغاز به‌کار کرد و به فاصله کوتاهی پس از آن، مسئولیت معاونت عملیات "پادگان ولی عصر"(عج) را عهده‌دار گردید، او شدیداً به ضرورت تداوم تربیت عقیدتی-سیاسی در کنار آموزش نظامی عناصر سپاه و نظارت روحانیت انقلابی پیرو خط امام بر عملکرد کلی این نهاد انقلابی تأکید داشت. فلسفه تأکیدی این همه شدید را خودش این گونه بیان می‌کرد: «امام می‌فرمایند همه هدف ما، مکتب ماست آن‌ها که مکتب را قبول ندارند، می‌گویند نتیجه چنین اعتقادی، می‌شود انحصار‌طلبی!... ما اگر که شمشیر به دست گرفته‌ایم، باید "لتکون کلمة الله هِی العُلیا" شمشیر بزنیم، برای اینکه حکم خدا، دین خدا، روی کار بیاید. اگر هدف ما اجرای حکم خدا و حاکمیت دین او نباشد، دیگر مبارزه چه فایده‌ای دارد؟ حالا چه شاه باشد، چه کس دیگری، آن وقت چه فرقی خواهد داشت که ما برای چه کسی می‌جنگیم؟ بحث ما و هدف ما این است که حکم خدا پیاده بشود، اگر عمل به این وظیفه باعث می‌شود ما را انحصارطلب معرفی کنند، البته به این معنا، ما انحصار طلبیم!» https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
زندگی نامه شهید محمد بروجردی ۷___جهاد مسیحایی با گسترش غائله‌آفرینی تجزیه‌طلبان تحت‌الحمایه آمریکا و بعث عراق در کردستان، محمّد در رأس گروهی از سپاهیان کم ساز و برگ انقلاب، ابتدا به کرمانشاه و از آن‌جا به سنندج رفت، از همان بدو ورود به منطقه، فرماندهی عملیات قلع و قمع قوای تا بن دندان مسلح ضدّ انقلاب در کردستان را بر عهده گرفت. در شرایطی که سنندج و پادگان لشگر ۲۸ ارتش در این شهر به محاصره کامل قوای ائتلافی ضدّ انقلاب، از دموکرات و کوموله گرفته تا چریک‌های فدایی و پیکار درآمده بود، محمّد و تنی چند از همرزمانش توسط یک هلیکوپتر S.T.۲۱۴ هوانیروز در پادگان سنندج پیاده شدند. در چنین شرایط وخیمی، محمّد مصمم و قاطع با تنگناها و معضلات موجود برخوردی حساب شده داشت و با مکرر تلاوت کردن آیات قرآنی و جملات حماسی حضرت امیر(ع) از نهج البلاغه، جمع کوچک رزم‌آوران مدافع پادگان را تهییج و به ادامه پایداری و ایثار تحریص می‌کرد. همرزم محمّد، تیمسار شهید "علی صیاد شیرازی"، از آن روزها می‌گوید: «موقعی که ضدّ انقلابیون، محل باشگاه افسران لشگر ۲۸ را در سنندج محاصره کردند، بچه‌های ما در آن‌جا مدت ۴۰ شبانه روز در محاصره مطلق بودند. حتی چیزی برای خوردن هم نداشتند؛ با این حال استقامت می‌کردند. شهید بروجردی، برای رهایی این‌ها، دست به هر کاری می زد... او آنقدر در این راه استقامت کرد که با همکاری و یکدلی رزمندگان سپاه و ارتش، پس از مدتی کوتاه، محاصره در هم شکست. نمونه چنین صحنه‌هایی را در آن زمان زیاد داشتیم که ایشان همیشه با همین پایمردی و استقامت به مصاف ضد انقلابیون می‌رفتند.» در کنار نبرد قاطع و قهرآمیز با تجزیه‌طلبان، محمد به راستی عامل به رأفت و برخورد برادرانه با مردم مستضعف کردستان بود. سردار سرتیپ "حاج سعید قاسمی" از خصایص مردمی محمد، خاطرات شیرینی به یاد دارد: «در همان شب‌های اول آزادسازی سنندج، که ضد انقلابیون شکست‌خورده با سلاح‌های سبک و نیمه‌سنگین از هر طرف به سوی مردم و نیروهای انقلاب شلیک می‌کردند و رفت و آمد در سطح معابر شهر تقریبا غیرممکن به‌نظر می‌رسید، به حاج‌آقا خبر دادن که در یکی از خانه‌های نزدیک پادگان، خانم بارداری هست که زمان وضع حمل او فرا رسیده. منتهی با توجه به عدم امنیت در سطح شهر، بردن او به بیمارستان غیرممکن است، شهید بروجردی، بلافاصله نشانی آن خانه را گرفت، تنها و بدون محافظ، سوار بر ماشین فرسوده به آن‌جا رفت و با کمک شوهر آن خانم، او را به بیمارستان سنندج منتقل کرد، تنها بعد از اطمینان خاطر از وضعیت این خانواده کُرد بود که از بیمارستان به پادگان برگشت.» ۸___همرزمان فرمانده کبیر اصولاً دلسوزی محمد نسبت به مردم کردستان حد و مرز نداشت، به آن‌ها از صمیم‌قلب احترام می‌گذاشت، جالب اینکه مردم کردستان نیز به او علاقمند شده و بردارانه دوستش داشتند، جاذبه محبت‌آمیز بروجردی آنقدر نیرومند بود که اطفال معصوم، به محض دیدن او به سویش می‌دویدند، با او بازی می‌کردند و او شاد و خندان دست‌نوازش بر سرشان می‌کشید. هم‌زمان، به کار گسترش سازمان رزم قوای سپاه می‌پرداخت، بسیاری از همین عناصر، بعدها جزو نخبه‌ترین فرماندهان یگان‌های رزمی سپاه،چه در کردستان و چه در سایر جبهه‌های ۸ سال دفاع مقدس ملت ایران شدند. از جمله شاگردان و برگزیدگان نامی این معلم کبیر در بین سرداران سپاه اسلام می‌توان به: - سردار شهید"حاج احمد متوسلیان"، فرمانده سپاه مریوان، بنیانگذار لشکر ۲۷ مکانیزه محمد رسول‌الله(ص) و فرمانده عملیات قرارگاه نصر. - سردار شهید "ناصر کاظمی"، فرمانده سپاه کردستان، نخستین فرمانده تیپ ویژه شهدا و فرمانده شهر پاوه. - سردار شهید "علی گنجی‌زاده"، دومین فرمانده تیپ شهدا - سردار شهید "حاج محمد‌ابراهیم همت"، فرمانده سپاه پاوه، دومین فرمانده لشکر ۲۷ مکانیزه محمدرسول‌الله(ص) و فرمانده سپاه ۱۱ قدر - سردار شهید "سعید گلاب"، مسئول آموزش عقیدتی سپاه منطقه ۷. - سردار شهید "صادق نوبخت"، فرمانده سپاه غرب کرخه. - سردار شهید "حاج علی‌اصغر اکبری"، فرمانده سپاه سردشت. - سردار شهید "ناصر صالحی"، فرمانده سپاه پاوه - سردار شهید "غلامعلی پیچک"، و "محسن حاج بابا". - سردار شهید "مختار تولی خانلو"، فرمانده سپاه باینگان - سردار شهید «علی فضل خانی»، مسئول یگان پدافند قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) اشاره کرد به دنبال جنایات فجیعی که نسبت به عناصر انقلاب و جهادگران بی‌دفاع در سطح کردستان به‌وقوع پیوست، به‌ویژه پس از سر بریدن پاسداران مجروح دران برگشتند» محمد، خود از جمله دلایل اصلی بازگشت از سوریه را، واهمه از غلتیدن به ورطه سیاست‌بازی‌ها و تزهای شبه مارکسیستی که در صفوف برخی گروه‌های مقاومت لبنانی‌ـ‌فلسطینی حاکم بود،ذکر می‌کرد https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
زندگی نامه شهید محمد بروجردی ۹___تأسیس پیشمرگان کُرد مسلمان با اقدامات خائنانه دولت موقت و به‌ویژه به دستور هیأت "حسن نیت" لیبرال‌ها، کلیه مواضعی که وجب به وجب آن‌ها با نثار خون رشیدترین جوانان این مرز و بوم از چنگال پلید ضد انقلاب آزاد گشته بود، توسط "لیبرال دوله‌های موقت"، دو دستی تقدیم ضد انقلاب گردید. در این دوران سخت و مشقت‌بار، محمد نه تنها مأیوس نشد بلکه طرح تشکیل "سازمان پیشمرگان مسلمان کرد" را تدوین و به شورای عالی سپاه عرضه داشت. با وجود کارشکنی و مخالفت شدید لیبرالهای خائن، این طرح با هم‌فکری و همیاری پیگیر عناصر پیرو خط امام در شورای انقلاب، به‌ویژه شهید بزرگوار "آیت الله دکتر بهشتی" تصویب شد و مسئولیت تشکیل این سازمان نیز مستقیما به خود محمد محول گردید. محمد خود در یکی از جلسات توجیهی فرماندهان سپاه در غرب کشور با بیانی گرم و گیرا در این مورد گفته بود: «صف مردم کُرد، از صف ضد انقلاب جداست. این مردم مسلمانند، فطرتاً خواهان حکومت اسلامی‌اند، وقتی دست رحمت نظام بر سر آن‌ها گسترده شود، بدیهی است که سلاح بدست گرفته و با تمام قدرتشان، به مصداق کریمه " اشداء علی الکفار"، با تجزیه‌طلبان ملحد خواهند جنگید». استقبال مردم مؤمن و محروم کردستان از امر تسلیح و شرکت در مدافعین انقلاب آنقدر چشمگیر بود که موازنه قدرت را در منطقه به زیان گروهک‌های تجزیه‌طلب بر هم زد. ۱۰___مقابله با بعثیون با شروع تهاجم ارتش عراق به خاک میهن اسلامی در مهر ماه ۱۳۵۹، محمد به همراه تنی چند از همرزمانش، راهی "سر پل ذهاب" شد. در جریان محاصره این شهر، که می‌رفت تا منجر به اشغال آن توسط ارتش بعث شود، محمد و یارانش طی یک رشته نبردهای سخت و سهمگین پوزه لشگرهای تانک و کماندویی دشمن را به خاک مالیده و شهر را از خطر سقوط حتمی نجات دادند. در این نبرد نابرابر، محمد چندین‌بار تا پای شهادت پیش‌رفت و بالاخره هم از ناحیه دست جراحت سختی برداشت. آنچه در این دوران بر صعوبت کار محمد و همرزمانش در جبهه‌های غرب صد چندان می‌افزود، تسلط بلا منازع لیبرالیزم منحط و در رأس آن بنی صدر خائن، بر مقدارات جبهه و جنگ بود. سردار شهید "حاج همت" از تلخ‌کامی‌های فرزندان انقلاب بر اثر سیاست‌های مخرب لیبرال‌ها در ماه‌های آغازین جنگ، فراوان گفته‌ها داشت، از جمله اینکه: «در یک جلسه نظامی به اتفاق شهید بروجردی و سایر برادران سپاه غرب کشور، به بنی‌صدر گفتیم عراق چندان هم که وانمود می‌کنید، آسیب ناپذیر نیست. شما کافیست یک تیپ نیرو به ما بدهید تا ضربات خوبی به دشمن در جبهه غرب، در عمق شهرهایش وارد کنیم. پاسخ بنی‌صدر را هیچ‌وقت از یاد نمی‌برم که گفته بود ما نیروهایمان را برای دفاع از جنوب لازم داریم. من حتی یک نفر هم در اختیار شما قرار نمی‌دهم!». این توجیه ریا‌کارانه سمبل لیبرالیزم در حالی بود که خط سازش در جنوب نیز کارنامه سیاهی از خود بر جای گذاشت. آری، در عرف لیبرالیزم منحط، رزم‌آوران مظلوم سپاه، مردانی همچون "محمد بروجردی"، عناصری فاقد مسئولیت و مخل مدیریت جنگ معرفی می‌شدند! پس از حذف لیبرال‌ها و باند خائن بنی‌صدر از مقدرات دستگاه اجرایی کشور، به‌دنبال اتخاذ یک رشته تدابیر دفاعی نوین، سردار رشید کردستان، در رأس گروهی از فرماندهان جنگ‌آزموده و زبده نبردهای غرب کشور، جهت تشکیل، سازمان‌دهی و کادربندی یگان‌های رزمی نیروی زمینی سپاه در جبهه‌های جنوب راهی خوزستان شد. از زمره این فرماندهان می‌توان به سرداران رشید "حاج احمد متوسلیان"، "حاج محمد ابراهیم همت"، "حاج عباس کریمی"، "رضا چراغی"، "محسن وزوایی"، "علیرضا ناهیدی"، "اکبر حاجی‌پور" و... اشاره کرد. علی‌رغم مسئولیت سنگین رهبری نبردهای غرب کشور، محمد لحظه‌ای از جبهه‌های جنوب غافل نبود، به‌ویژه در رابطه با تثبیت "فتح بستان" - نبرد طریق‌القدس – با اجرای دو رشته عملیات انحرافی، در حماسه شگرف "فتح المبین" - دوم فروردین ۱۳۶۱ – نقشی ارزنده و اساسی ایفا کرد. ۱۱____مرد خستگی‌ناپذیر یکی از همرزمانش در باب استقامت و پایمردی محمد در بحبوحه نبرد عملیات "مطلع‌الفجر" روایت می‌کند: «در این عملیات ما و سایر فرماندهان ارتش و سپاه به اتفاق ایشان روی یکی از ارتفاعات "تنگ کورک" مستقر شده بودیم. در شرایطی که حتی آب برای وضو گرفتن هم در دسترس نبود... ایشان در آن شرایط دشوار و گرمای نفس‌بُر، یازده شبانه‌روز پلک بر هم نزد، کنار ما ماند و نبرد را رهبری کرد. روزهای آخر ما و فرماندهان ارتش حتی با التماس، مصرانه از او خواستیم برود کمی استراحت کند، اما قبول نکرد.» سردار سرتیپ "قاسمی"، نیز این‌گونه گواهی می‌دهد: «معمولا استراحت‌های حاج‌آقا در جاده‌ها و بین راه بود. https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
زندگی نامه شهید محمد بروجردی ۱۲_____منش محمد بروجردی در وصف خصایل اخلاقی محمد، همین بس که عموم مردم کردستان لقب "مسیح کردستان" را به او پیشکش کرده اند. محمد، علی‌رغم موقعیت درخشان و برجسته‌ای که در بین فرماندهان عالی‌رتبه نیروهای مسلح انقلاب اعم از ارتش و سپاه داشت، چنان کف نفس و تواضعی از خود بروز می‌داد که در بین تمامی رزم‌آوران جبهه‌های غرب و جنوب، اخلاص او زبانزد خاص و عام شده بود. با توجه به اینکه فرماندهی عالی جنگ در جبهه‌های شمال غرب و غرب کشور را برعهده داشت، بارها مخبرین جراید و اکیپ‌های گزارشی رادیو برای مصاحبه به سراغش می‌رفتند اما هر بار دست خالی برگشتند. چرا که مسیح کردستان، همواره از دوربین‌های تلویزیونی و میکروفون‌ها گریزان بود، یکی از دوستانش در این باره می‌گوید: «سعی داشت گمنام باشد، سعی می‌کرد وجودش در جامعه مطرح نشود، معتقد بود که تمام اجر یک کار، در گمنامی عامل آن است. سخت اصرار داشت بر این گمنامی، یک‌بار که اکیپ فیلمبرداری تلویزیون غافلگیرانه از او فیلمبرداری کرد، مصرانه مانع از ادامه کارشان شد، می‌گفت: از من فیلمبرداری می‌کنید؟ بروید استغفار کنید... شما باید بروید از این بچه رزمنده‌ها که دارند می‌جنگند فیلم بگیرید...» سردار سرتیپ "قاسمی" نیز از عشق و ارادت عمیق محمد به فرزندان معنوی حضرت امام این‌گونه یاد می‌کند: «حاج‌آقا همیشه رسم داشتند که با بچه بسیجی‌ها حشر و نشر داشته باشند، با تمامی تنگی وقت و مسئولیت‌های سنگین که به‌عنوان فرمانده منطقه ۷ سپاه کشور داشتند، از کم‌ترین فرصت‌ها، برای رسیدگی به معضلات بسیجی‌ها استفاده می‌کردند. در برخورد با نیروها، مصداق عینی "رحماء بینهم" بودند، درهر عملیات هم مثل یک نیروی ساده، دوش به دوش بسیجی‌ها می‌جنگید و پیشروی می‌کرد، برای همین هم بچه‌ها عاشق او بودند، اما خدا شاهد است که این مرد، از این همه عشق و ارادت، سر سوزنی دچار عجب و غرور نشد». از دیگر مسائلی که محمد به‌شدت نسبت به آن پای‌بندی نشان می‌داد، رسیدگی و ملاقات با خانواده‌های شهدا و جانبازان بود، محبت و علاقه‌اش به یتیمان شهدا حد و حصری نداشت. بارها با لحنی مؤکد گفته بود: «خدا ما را به‌واسطه همین شهید داده‌ها( خانواده شهداء) امتحان می‌کند، مبادا با غفلت از آن‌ها، سختی و عذاب خدا را برای خودمان بخریم!». با گسترش دامنه فعالیت قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در غرب، محمد ضرورت تشکیل یک یگان رزمی ویژه، جهت جنگ‌های غرب کشور را احساس نمود. بر حسب همین ضرورت نیز، او سازمان‌دهی، آموزش و کادربندی «"تیپ ویژه شهدا" را در دستور کار خود قرار داد. مسئولیت فرماندهی این تیپ را نیز به سردار شهید "ناصر کاظمی" محول کرد. حضور مستقیم او در تمامی مراحل نبرد تا به آن حد ملموس بود که به گفته سردار شهید "حاج همت": «در جریان پاکسازی محور بانه – سردشت؛ بعضی از برادران ما به شهید کاظمی گفته بودند، شما به بروجردی بگویید اینقدر جلو نیاید؛ احتیاجی به آمدن ایشان نیست. ما خودمان می‌رویم، شهید کاظمی، چندین‌بار درخواست بچه‌ها را با بروجردی مطرح کرد اما هر بار ایشان چیزی نمی‌گفت، نهایتا در برابر اصرار مؤکد شهید کاظمی گفته بود: اگر بنابر ولایت است، من بر شما ولایت دارم، اینقدر از حد خودتان خارج نشوید!.» "سرتیپ شهید آبشناسان" که خود در چندین نبرد دوشادوش محمد جنگیده بود، درباره روحیه معنوی او در میادین رزم گفته بود: «در عملیات، دائم زیر لب با خودش زمزمه می‌کرد و نام خدا را بر زبان می‌آورد، چه در موقع سختی‌ها و چه در حین پیروزی، زبانش جز به شکر به درگاه خداوند نچرخید، واقعا ایشان مظهر توکل بودند.» همسر شهید، از یکی از آخرین دیدارهایش با محمد می‌گوید: «به ایشان گفتم چهار سال است که در این منطقه هستیم، انشاءالله بعد از ختم جنگ به تهران برمی‌گردیم یا نه؟!. در جوابم گفتند: به‌خاطر نیاز شدید این منطقه، تصمیم گرفته‌ام در کردستان بمانم، کاری هم به ختم جنگ ندارم، گفتم: پس لابد باخبر شهادت شما به تهران بر می‌گردیم؟! خندید و چیزی نگفت.» https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
زندگی نامه شهید محمد بروجردی ۱۳__ماجرای شنیدنی شهادت محمد بروجردی شهید بروجردی در اصل فرمانده تیپ شهدای کردستان بود. جلسه‌ای پیش آمد در ارومیه ساعت ده صبح. تیپ در مهاباد بود. یک ساختمانی هم بین ارومیه و مهاباد وجود داشت در حاشیه جاده که مخروبه هم بود. قرار شد آنجا را ببنند و برای یکی از قرارگاه ها از آن استفاده کنند. شهید بروجردی نه محافظ قبول می‌کرد و نه راننده به همین دلیل با یکی از دوستانش رفت که با هم رانندگی کنند. ما اصرار می‌کردیم که گفتند باید محافظ داشته باشی و راننده ولی قبول نمی کرد. اما گفت: اگر می‌خواهید دائم یکی با من باشه اشکال نداره. یکی از دوستان که مرید شهید بروجردی هم بود همراهش شد. این آدم سعی می‌کرد یک لحظه از ایشان دور نشود. حتی می‌گفت: وقتی آقای بروجردی دستشویی هم می رود من جلوی در می‌ایستم که اگر شهید شد منم شهید شوم آنها راه افتادند بروند جلسه که یکی از بچه ها می‌گوید سر راه برویم آن ساختمان را هم ببنیم که ایشان موافقت می کند این بین ماجرایی را تعریف می‌کنم که جالب است: یکی از پاسدارها که از بچه های تیپ بوده یک شب می‌آید پیش شهید بروجردی و می گوید حاج آقا مطلبی دارم می‌خواهم خصوصی با شما صحبت کنم. محمد می‌گوید: ببخشید من الان جلسه دارم اگر اجازه بدید یک وقت دیگر. آن جوان می‌رود و حدود ده روز بعد دوباره می‌آید و درخواست صحبت می‌کند. شهید بروجردی که در حال رفتن به عملیات بوده دوباره عذر خواهی می‌کند و صحبت را موکول می‌کند به زمانی دیگر. این جوان برای دفعه سوم زمانی می‌آید که همان صبح رفتن به جلسه ارومیه بوده. شهید بروجردی این بار می‌ماند چه کند تا اینکه به آقای منصوری هماهنگ کننده تیپ می گوید: ایشان را هم سوار ماشین کن من در مسیر با او صحبت کنم ببینم چکار دارد. به ساختمان که می‌رسند پیاده می‌شوند و شهید بروجردی ساعتش را نگاه می‌کند می‌بیند نیم ساعت تا شروع جلسه بیشتر نمانده. به حاج داوود راننده‌اش می‌گوید تو برو به جلسه برس تا من بیام. ایشان خیلی مقید به قول هایی بود که می داد. محمد گفت: تو برو من با تاخیر می‌آیم. شما بری جلسه شروع می‌شود. حاج داوود می‌گوید: تو رو خدا با من شوخی نکن! من یک قدم هم نمی‌روم بدون شما. من تو را می رسانم. شهید بروجردی اصرار می کند که شما برو من با این آقا صحبت می‌کنم و ساختمان را می بینم و خودم را می رسانم. هر چه حاج داوود اصرار می‌کند فایده ندارد و می‌رود. آقای منصوری هم که مانده بوده می‌گوید برادر بروجردی این جاده خطرناک است، ممکنه مین داشته باشد. من می‌رم نگاه می کنم اگر خبری نبود شما را صدا می‌کنم. شهید بروجردی قبول می‌کند. در این فرصت هم آن جوان می‌آید راز مگویش را بگوید. آقای منصوری از دور اشاره می‌کند که بیایید. شهید بروجردی می‌نشیند پشت فرمان و آن جوان هم کنار دستش می‌روند روی مین و شهید می‌شوند. حکمتی است واقعا در آن حاج داوود می‌گفت: همین که رسیدم ارومیه دلم شور افتاد. تلفن زدم که به حاجی بگویید من رسیدم. همانجا متوجه می‌شود ایشان شهید شده ما سریع خودمان را رساندیم بیمارستان و ایشان را هم آوردند اما دیگر کار از کار گذشته بود و محمد بروجردی شهید شد! https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
جشن ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها سخنران حجت الاسلام والمسلمین ربیعی با نوای کربلایی مجتبی حلاج زاده کربلایی محمد صادق عبادی کربلایی سجاد علی آبادی 📆سه شنبه ۲ خرداد ماه ساعت ۲۰:۳۰ 📍 قم ۲٠متری امام حسین علیه السلام خیابان شهید سفید آبی حسینیه آل یاسین https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
همراه کنندگان عزیز توجه فرمائید خرمشهر شهر خون آزاد شد سالروز پر افتخار آزاد سازی خرمشهر مبارک شادی روح فاتح خرمشهر شهید حاج احمد کاظمی صلوات https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
جلسه هفتگی به مناسب میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها امشب چهارم خرداد ماه ساعت ۱۹/۳۰الی۲۰ توجه داشته باشید به دلیل اجتماع جهت برنامه جشن زیر سایه خورشید و حضور خادمان حرم رضوی مدت زمان جلسه کوتاه و بعد از جلسه حرکت دسته جمعی برای حضور در مراسم جشن زیر سایه خورشید هیئت یالثارات الحسین علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلام شهید حاج احمد کاظمی 🟣 ما حافظ خون شهداییم 🛑 امروز به این مرحله از جنگمون رسیدیم، در این مرحله از جنگمون ما نبایست که بگیم خوب یا که کار تمام شد دیگه خلاص شد و وضعیت به جایی رسید گه دیگه خب حالا صلح شد نه؛ اگرم صلح شد و دیگه ما هم جنگی هم نداشته باشیم ولی ما حافظ هستیم 🌷ما حافظ خون شهدامونیم، که حفاظت از خون شهدامون، از اون وقتی که تانک می راندیم, از اون وقتی که سلاحمون روانه می کردیم به طرف دشمن, خیلی سخت نره تا اینکه خدای ناکرده تو اجتماع ما مطرح بکنند که خب حالا اینم ده سال جنگ، هشت سال جنگ، چی چی شد نتیجه اش؟ ما چی چی از جنگمون نتیجه گرفتیم، مگر پیامبر خدا از جهادی که می گرفت از این همه جهادی که جنگی کرد چی نتیجه گرفت... https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می دونستید از شروع کار دولت سیزدهم تا حالا ۳۱۰۰واحد صنعتی راکد به چرخه تولید بازگشته این یعنی تقویت تولید، اشتغال، معیشت مردم در کشور، درسته مشکلات اقتصادی در کشور زیاده، اما دولت هم بیکار ننشسته و دست روز دست نگذاشته، اغلب این واحدها یامشکل نقدینگی داشتن یا تامین وفروش ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
قلب رضوان ◽️فیض بهشت در حرم تو فراهم است / بدگو و دشمن تو اسیر جهنم است https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
⭕️ بازی طالبان ١۴٠٠ 🔹 مهمترین مشکل در قبال طالبان١۴٠٠، آن است که این پدیده درست و دقیق شناخته نشده و مادامی که ماهیت واقعی این پدیده شناخته نشود مواجهه با آن ممکن و مفید نخواهد بود. 🔹 طالبان ۱۴۰۰ با طالبان ۱۳۷۷ تفاوتهایی اساسی و ریشه ای دارد : ▪️طالبان ۱۳۷۷ عده ای طلبه افغانی مدارس علمیه پاکستان ( مدارس مورد حمایت عربستان) بودند که با طراحی آمریکا ، پشتیبانی مالی و تبلیغی عربستان و امارات و نظارت سرویس اطلاعات پاکستان به تشکیلاتی نظامی تبدیل و پس از بن بست گروههای جهادی افغانستان در تشکیل حکومت و اداره کشور به عنوان «ناجی مردم» وارد افغانستان شده و حکومتی به سرکردگی ملا عمر تاسیس کردند . حکومتی که تنها از جانب عربستان ، امارات و پاکستان به رسمیت شناخته شد و با تفکری وهابی_ تکفیری جنایتهای فراوانی را علیه زنان ، شیعیان ، رسانه و هنرهای تصویری، آثار باستانی ، مدارس دخترانه و .... مرتکب شد و پس از انقضای تاریخ مصرف، با حمله آمریکا به افغانستان در سال ٢٠٠١، از هم پاشید. ▪️اما طالبان ۱۴۰۰ ، ترکیبی از بقایای طالبان قدیم با نیروهایی جدید است که با «طراحی انگلستان و حمایت قطر» (با تفکری کپی شده از روش و اندیشه اخوانی) تاسیس و پس از اثبات ناتوانی آمریکا در ساخت حکومتی سکولار برای افغانستان در حرکتی تدریجی جایگزین دولت آمریکایی حاکم بر این کشور گردید. طالبان جدید با شیعیان وارد خصومت نشده و از تلویزیون و سرود و کلیپهای هنری برای تبلیغ خود بهره می برد، از نیروهای فنی و متخصص برای اداره حکومت استفاده کرده و مانند طالبان ۱۳۷۷ مرتکب خشونت علیه زنان نشده است. طالبان جدید بسیار هوشمندانه تر از طالبان قدیم عمل کرده و البته توانسته رضایت بخشهایی از جامعه افغانستان را بدست بیاورد . هرچند هنوز از جانب هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده اما مذاکرات متعددی با نمایندگان اتحادیه اروپا و آمریکا ، روسیه ، هند و..داشته و البته اولین وزیر خارجه ای که در زمان طالبان جدید و به شکل رسمی به کابل سفر کرده ، «وزیر خارجه قطر» بوده است. ▪️شاید مهمترین نقطه اشتراک طالبان قدیم و جدید ، تعلق هر دو به قومیت «پشتون» باشد . 🔹برخورد نظامی با طالبان جدید به زیان اسلام ، ج.ا.ا و مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان و بدترین راهکار برای مقابله با این محصول پیچیده انگلستان است. ( البته مواجهه قدرتمند مرزبانان ج.ا.ا با عوامل این گروه در نقاط مرزی به معنای جنگ و برخورد نظامی نیست بلکه ضرورتی عقلانی برای حفاظت از مرزها و انضباط بخشی به رفتارها و عوامل این گروه است.) ▪️بحران حقابه ایران از هیرمند ، نتیجه امضای توافقنامه ای غلط توسط حکومت پهلوی و چند دهه اهمال و بی توجهی دولتها به این مسئله در عصر پهلوی و پس از انقلاب است و با تهدید زبانی فلان مقام و حرکتهای نمادین از این دست قابل حل و فصل نیست . 🔹مذاکرات توأم با فشارهای تدریجی( غیر نظامی) برای اصلاح و تکمیل توافقنامه ( افزایش میزان حقابه و قراردادن ضمانتهای جدی برای اجرای آن) و سرانجام وادار سازی طرف مقابل به اجرای آن، نیازمند طراحی ، صبر و حرکتهایی گام به گام است که ج.ا.ا در بحرانهای مختلفی تجربه چنین حرکتهایی را بدست آورده است. ❇️ رفتارهای احساسی، بدون شناخت و خالی از عقلانیت به ویژه در عرصه فضای مجازی و رسانه های داخلی، همچنین تلاش جریانهای سیاسی ( بویژه اصلاح طلب) برای بهره برداری از بحران حقابه ‌و مسئله طالبان ، ثمره ای جز فرسایش روح و روان جامعه ، سلب امنیت روانی مردم و کمک به «پروژه انگلیسی» طالبان جدید نخواهد داشت! ✍ دکتر محمد صادق کوشکی https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
✅ نماز یکشنبه های ماه ذی القعده 🎁 برای این نماز ثواب زیادی ذکر شده، از جمله اینکه رسول اکرم(ص) فرمودند: هر که این نماز را به جا آورد 1️⃣ توبه او مقبول و گناهانش آمرزیده شود، 2️⃣ دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، 3️⃣ با ایمان می‌میرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمی‌شود 4️⃣ قبرش گشاده و نورانی شده 5️⃣ والدینش از او راضی گردند 6️⃣ مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد 7️⃣ توسعه رزق پیدا کند 8️⃣ ملک‌الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان دهد. ✴ نماز یکشنبه ذی‌القعده، نماز مستحبی و چهار رکعتی است که در یکی از روزهای یکشنبه ماه ذی‌القعده خوانده می‌شود 📝 برای خواندن این نماز در یکی از یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده: 💠 غسل کرده و برای نماز وضو بگیرید 💠‌سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده به جای آورید که در هر رکعت یک بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک بار سوره ناس و یک بار سوره فلق خوانده می‌شود 💠 پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگویید 💠 در پایان چنین دعا کنید: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» 📚 مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی‌القعده التماس دعا🤲 ✅https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
حتما این نماز رو بخونید مارو هم از دعا فراموش نکنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حال و هوای منزل مرزبان شهید احمدی 🔹شهید «محمدمهدی احمدی» روز گذشته در درگیری با نیروهای طالبان در مرز ایران و افغانستان به درجه رفیع شهادت نائل شد. 🔹این شهید والامقام از اهالی شهرستان بجنورد مرکز استان خراسان شمالی است. 🌹https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f
من دخیل دل خود را به تو طوری بستم که به این راحتی آقا گره اش وا نشود https://eitaa.com/joinchat/2664956131C2aaad5f85f