پی‌دی اف جلسه چهارم سیری در آداب نماز 🌸🍃🌸🍃🌸🍃

📌 #پنجشنبه‌ها_در_محضر_شهدا (۳۰) شهادت آمدنی نیست! سر و صداے شڪم جفتمان بلند شده بود. صبحانہ نخورده بیرون زده بودیم. حالا خورشید داشت پشت سر عراقۍها پایین مےلغزید. صبر ڪردیم تا سیاهے فرشش را همه‌جا پهن ڪند. بار و بندیلمان را کہ یڪ دنیا اطلاعات به آن اضافہ شده بود جمع ڪردیم و برگشتیم. هراتیان راضی از شناسایی‌اش مزه مےپراند. من هم مثل همیشہ دمغ. شناسایی کہ تمام مےشد و مےدیدم هنوز زنده‌ام، لب و لوچه‌ام آویزان مےشد. دیر آمده بودم، زود هم مےخواستم بروم. مانده بود تا بفہمم شناسایۍ کہ هیچ، عملیات‌ها پیش رو دارم برای شہید نشدن. آن شب از دهان شیر سالم بیرون برگشتہ بودم و بیش‌تر از همه پکر بودم. نشستم گوشہ‌ی سنگر به غر زدن. نمےدانستم شہادت آمدنۍ نیست، رسیدنۍ است. باید آنقدر بدوے تا به آن برسے. اگر بنشینی تا بیاید، همہ السابقون مےشوند، مےروند و تو جا مےمانی. [شہید] سماوی وسط غرغرهایم داخل سنگر آمد. به حرف‌هایم ڪمی گوش داد و چیزے نگفت. آستین‌هایش را پایین داد و دستۍ به صورت خیسش ڪشید. یڪ دستہ موی سیاهش روے پیشانی‌اش افتاده بود. رو بہ قبلہ ایستاد. آرام اقامہ مےگفت و لبش مےجنبید. دستش را تا ڪنار گوشش بالا آورد. مکثی ڪرد. نگاهش از بالاے شانہ سمتم چرخید: -شہادت کہ گفتنی نیست. چقدر مےگی؟ عمل ڪردنیه. الله اکبر... 📚 مربع‌های قرمز، خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، ص ۱۵۱ و ۱۵۲.

فراخوان جذب نیرو متعهد انقلابی اشتغال در فعالیت های فرهنگی_هنری ☘️🌹 کانون مهدویت محامین نیازمند مربیان مجرب در زمینه های زیر میباشد 👇👇👇👇👇👇 🧁🎂🍰شیرینی پزی 🍢🍱🍡سفره آرایی 🍳🍝🥘آشپزی 🥢بافندگی 🧸عروسک سازی 🪆رزین 📒طراحی 🖼دکوپاژ 🤹🏻‍♀️سازه خمیری 🎬تدوین 📸تصویر سازی 👚🪡🧵خیاطی 🏵گلدوزی 📜نویسندگی 🎨نقاشی کودک 🎽نقاشی پارچه 🧤👜چرم دوزی 💍زیورآلات 💥 جهت همکاری با کانون مهدویت محامین به شماره درج شده در واتس اپ پیام دهید یا از طریق لینک زیر در ارتباط باشید 👇👇👇👇👇👇 +98 930 519 3191 https://wa.me/message/VNCCZUKZHPU7G1 با تشکر کانون‌مهدویت محامین☘️🌸

📌 #پنجشنبه‌ها_در_محضر_شهدا (۳۱) بی معرفتی نیست؟ طبق روال هر روز، رفتیم طبقہ‌ۍ بالاے خانہ‌ۍ ما. نمےدانم چرا، ولے انگار معتادش شده بودم. تا نشست روی زمین، گفتم: -مصطفۍ (۱) زودباش دستات رو بگیر جلو. دست‌هایش را ڪہ بہ هم چسباند و گرفت جلوے صورتم، شروع ڪردم هر گندی کہ از دیروز تا امروز زده بودم، گفتن. کہ خندید و گفت: حمید واسہ چے هر روز این کار رو مےکنیم، گناهامون ڪمتر میشہ یا دستمون خالی‌تر؟ -خب معلومہ. کہ ڪمتر گناه ڪنیم. -ببین، من نہ بهشت دارم کہ بِهِت بدم نه جهنم دارم کہ عذابت بدم؛ بالای سرت هم نیستم ڪہ از چشمام بترسے. پس چرا گناهات هر روز ڪمتر میشہ؟ -خب همه‌ے اینا به خاطر معرفتہ دیگہ. براے من مهمہ کہ وقتے به تو قول دادم گناه نڪنم، اگہ خلاف اون رو انجام بدم، خیلے بۍمعرفتیہ. مصطفی در حالی کہ صورتش رو آورد جلو، گفت: خب آخہ قربونت برم، وقتے توۍ قرآنش میگہ "آیا نمیدونن کہ خدا اون‌ها رو می بینه؟(۲)" پس باید ببینیم کہ بی‌معرفتیِ چہ خدایے رو داریم انجام میدیم. مگہ نہ این کہ اون ما رو خلق کرده و خدایے کرده؟ حالا داریم جلوے اون معصیت مےکنیم؟ ۱. شهید مصطفی کاظم زاده ۲. اَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرَی؛ سوره علق، آیه ۱۴ 📚 دیدم که جانم میرود، ص ۱۱۱ و ۱۱۲ @mohameen

🍃استاد حسن محمودی: امام‌زمان‌علیه السلام‌ به دولتی عنایت دارند که ظلم‌ستیز تر باشند🌺 #انتخابات #بیداری_سیاسی #زمینه_سازی_ظهور #در_انتخاب_رئیس_جمهور_بی_تفاوت_نباشیم @mohameen

📹 نماهنگ | انتخاب مردم، مدیر قوی و کارآمد 🔺 رهبر انقلاب: در مورد مسئله‌ی مشارکت، که بعضی نگرانند مشارکت کم خواهد شد. بنده به نظرم این جور میرسد که در مشارکت مردم عامّه‌ی مردم و عموم مردم دنبال اسم این و آن نیستند؛ عامّه‌ی مردم دنبال این هستند که ببینند چه کسی دارای یک مدیریّتی است، [دارای] یک قوّت عمل یا قوّت اراده‌ای است، [دارای] یک کارآمدی‌ای است که میتواند مشکلات کشور را از میان بردارد؛ دنبال این هستند. اینکه حالا چه کسی با چه نامی، با چه عنوانی و از چه جناحی وارد میدان بشود، برای عموم مردم مطرح نیست؛ اگر نامزدهایی که امروز در صحنه‌اند بتوانند بیان کنند و به مردم نشان بدهند که دارای این کارآمدی هستند، مردم پای صندوقها هم میروند و مشارکت بالایی هم خواهد بود ان‌شاءالله به توفیق الهی. مهم این است که نامزدها بتوانند مردم را قانع کنند، مردم را به این نتیجه برسانند که این آقا یا این اشخاص میتوانند کشور را اداره کنند، مدیرند، مدبّرند، باصداقتند؛ باید صداقت افراد شناخته بشود و کسانی باشند که دردهای جامعه را بشناسند. ۱۴۰۰/۰۳/۰۶ #انتخاب_درست_کار_درست 💻 @Khamenei_ir

┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🎙#کلیپ_صوتی 🔸 چنین تعبیری در مورد کمتر دعایی دیده شده! 👤 #حجت_الاسلام_و_المسلمین_اباذری @mohameen

📌#پنجشنبه‌ها_در_محضر_شهدا (۳۲) طرف حسابش خدا بود! -مگہ من مُردم؟! خودم انجامش مےدم. -سختہ علی جون! زمان نداریما، حواست هست؟ مگہ چند بار داربست زدے تا حالا؟ -کارۍ نداره. مثل این ڪہ نَفَست از جای گرم در مےآدا! حواست بہ بودجہ مون نیست؟ -نہ اینم حرفیہ، راست میگے؛ حواسم نبود، پس بسم الله. سہ روز گذشتہ و غروب اولین روز محرم رسیده بود و وقت برپایۍ هیئت، مراسم و پذیرایۍ بود. -آقاے خلیلۍ کجاست؟ بچه‌ها! علی رو ندیدین؟ - نہ آقا! اجازه؟! همین جا بودن. الان مےرم دنبالش. علی خلیلی بعد از سہ شبانه روز ڪار از فرط خستگے، مثل کودکۍ در پشت یڪی از دیگ‌ها آرام بہ خواب رفتہ بود. بی ریای بی ریا بود. یکے نبود بگوید: "پسر جون! اینہمه ڪار!" پاچه‌هایش را بالا زد و یک راست رفت سراغ دستشویی‌ها. بقیہ را هم توے رودربایستۍ گذاشت. بالاخره همہ را بسیج ڪرد و آن روز شدند یڪ اکیپ نیروے کمکی براے خادم مسجد. آخر ڪار هم قول گرفت بین خودشان بماند. علی عادت داشت کارهاے خوبش پنهان بماند. طرف حساب او خدا بود. 📚 نای سوخته، زندگینامه و خاطرات مربی مجاهد شهید علی خلیلی، ص ۱۰۵ و ۱۰۶ @mohameen

🔰 حاج قاسم سلیمانی: خدا را سپاس میگویم که سرباز رکاب خمینی(ره) شدم ✍شهید حاج قاسم سلیمانی در وصیت‌نامه سیاسی الهی خود: خداوندا! تو را سپاس که در زمانی اجازه‌ی ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سـرباز رکاب او شوم. ایام سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) تسلیت.