May 11
هدایت شده از خبرگزاری حوزه علميه خراسان
📚دفاعیه پایان نامه سطح سه
🔹عنوان:بررسی مسائل اختلافی رکوع از منظر مذاهب اسلامی
🔸تدوینگر: حجت الاسلام محمد مهدی خان صنمی
▫️استاد راهنما: حجت الاسلام والمسلمین محمد نوروزی
▫️استاد مشاور: حجت الاسلام والمسلمین محمد عربشاهی
▫️استادداور:حجت الاسلام والمسلمین مصطفی رفسنجانی مقدم
📆زمان:سه شنبه31 مرداد1402
⏰ ساعت 10:00
💠لینک شرکت مجازی:
http://lms2.hozehkh.com/ws/defa
🌐خبرگزاری حوزه علمیه خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4281663544C83a47c9060
49.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیج اساتید دانشگاه آزاد اسلامی استان گیلان
📍کارگاه آموزشی «جنگ نرم (اهداف و راهبردها)
💢استاد کارگاه: دکتر محمد جوانی
@mohammadarabshahe
🔻حکایتی شنیدنی
🔰مرحوم ميرزا علي محدث زاده، فرزند حاج شيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود:
زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است.
🔰طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.
🔰البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد.
🔰من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين (ع) چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده
است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!
🔰به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم.
🔰در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!
🔰من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.
🔰 اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!
🔰 همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟
🔰 من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين (ع) به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.
📚کرامات الحسينيه ج2، ص88
@mohammadarabshahe
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نتیجه تحقیقاتی که بر روی خاک کربلا انجام شده و تفاوتهایش با خاکهای دیگر...
@mohammadarabshahe
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«آقای "رئید موون" که گردآورنده کتابهای قدیمی در تگزاس آمریکا ؛ نسخههای مختلفی از "انجیل" کتاب مقدس مسیحیان و نسخههای قدیمی قرآن را جمعآوری نموده، او میگوید که هیچ یک از نسخههای انجیل باهمدیگر همخوانی ندارند و نظرش در مورد نسخههای قرآن نیز جالب است.»
@mohammadarabshahe
💠 سلمان فارسی از دنیا رفته بود، داشتیم آماده تجهیز و تدفین وی می شدیم که به ناگاه سواری حاضر شد.
🔻دقت کردم باورم نمی شد، علی بن ابی طالب علیهالسلام بود، با چهرهای غمگین، گوئی از قبل همه چیز را می دانست؛ با خود کافور و... آورده بود.
🔺 داشتیم آماده نماز بر جنازه آن صحابی پاک می شدیم که به یکباره امام المتقین صدای خود را بلند کرد، آیا کسی هست که از این مرحوم طلبی داشته باشد؟
🔻زنی جلو آمد و گفت: من!
⁉️ علی ع فرمود: به راستی؟! از او چه می خواهی؟
❇️ زن گفت: دو قرص نان به او دادم تا برایم حصیری به این اندازه ببافد ولی نه نان را به من داده و نه حصیر را.
✳️ امیر المؤمنین علیه السلام اطاق محقر سلمان را نگاهی انداخت، حصیر به اندازه هفت هشتم بافته شده بود.
آنگاه سفره وی را باز کرد، از دو قرص نان یک چهارم از یک نان باقی مانده و بقيه را سلمان خورده بود. ( تنها به اندازه آنچه بافته بود از نان خورده بود).
✅ علی علیهالسلام فرمود اگر سلمان از این تکه استفاده کرده بود، آن سلمانی نبود که من می شناختم از مدینه تا مدائن آمده ام ولی بر او نماز نخوانده بر می گشتم.
عاش سعیدا و مات سعیدا
●➼┅═❧═┅┅───┄
@mohammadarabshahe