با قلم می گویم
ای همراه، ای همزاد، ای هم سرنوشت!
نیک می دانی چه ها دیدم در این دوران زشت!
دل خوشی هایم را نوشتی، دست خوش!
اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟!
احمد شاملو
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چند دقیقه با مهدی خانعلی زاده پیرامون ادعای حقوق بشری کذب غربی ها
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر
قسمتی از روایت کوتاه
♦️کیفِ خونین♦️
میگوید : یک نفر از پشت زد به پاهام ؛ خوردم به زمین ؛ بعد همه ریختن سرم ...😔
(کیفِ خونین ♦️ روایتی کوتاه از حمله اغتشاشگران به خبرنگار اردکانی در شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)
#بزودی
روایتی از ♦️ کیفِ خونین♦️
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
✳️ اندکی با تاریخ ایران در دوران پهلوی اول
آزادی بیان به سبک انگلیسی ها در ایران
در دورانِ حکومتِ رضاخان فردی به نام ارباب کیخسرو در تهران وجود داشته که زرتشتی بوده و از پایه گذاران مدارس زرتشتی ها در کشور قلمداد می شود.
او مدتی مسئول زرتشتی های تهران بوده و یک قلم کوچک از فعالیت های این آدم شناسایی آرامگاه فردوسی در طوس می باشد. مکان قبر فردوسی تا قبل از این اقدام ارباب کیسخرو واضح و روشن مشخص نبوده، لذا او این قبر را شناسایی و بعد برای اولین بار اسم آرامگاه را وارد ادبیات فارسی می کند. خیلی از داستان های فعالیت های فرهنگی و هنری ارباب کیخسرو بماند.
پسر ارباب کیخسرو در دوران پهلوی اول در رادیو برلین اشتغال داشته و به گویندگی خبر به زبان فارسی و اجرای برنامه های هیجانی سیاسی به زبان فارسی اقدام می کرده. در آن سال ها، بلندگویی در میدان بهارستان تهران بوده و برنامه های رادیو برلین در این میدان با اجرای پسر ارباب کیسخرو برای مردم در تهران پخش می شده است. برنامه های این رادیو در جهت تبلیغ آلمانی ها و علیه انگلیسی ها بوده که به مزاج اربابان بریتانیایی شاه ایران خوش نمی آید.
در نهایت به دلیل فشار انگلیسی ها به رضاخان، شبی در خیابان های تهران ارباب کیخسرو در حال پیاده روی توسط عناصر حاکمیت وقت با ماشین به زیر گرفته می شود و فوت می کند. قاتلان هم با فرارشان اثری باقی نگذاشته و تا سال ها بعد، ابعاد این جنایت پنهان بوده است.
اما جرم ارباب کیخسرو چه بود که می بایست بدون دادگاه و محکمه قضایی، توسط مزدوران رضا خان و انگلستان حکم مرگ و قتلش صادر و در خیابان های تهران اجرا می شد جرم ارباب کیسخرو فعالیت های سیاسی و رسانه ای پسرش در رادیو برلین بود. پدر را در تهران ترور می کنند تا پسر در آلمان حساب کار دستش بیاید و حواسش را جمع کند که علیه انگلیسی ها دیگر هوس عملیات روانی و فعالیت رسانه ای نکند.
این روزها یادمان باشد رسانه های فارسی زبان که مدعی آزادی و حقوق بشر برای مردم ایران می باشند، در انگلستان و لندن مستقر هستند. انگلستانی که فقط یک فقره بالا، اینطور با مخالفین خودش در ایران برخورد کرده است.
مشکل ما ایرانی این است که اهل تاریخ نیستیم. تاریخ را باید دقیق نوشت، خواند و سینه به سینه منتقل کرد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
فاطمه مادرمه.mp3
11.19M
نماهنگ | فاطمه مادرمه
بامداحی: #حاج_مهدی_رسولی
ویژه ایام #شهادت_حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها)
@mshakerardakani
«ننگ با رنگ پاک نمی شود»
چند روز پیش در خیابان جمهوری تهران به سمت میدان بهارستان در حال حرکت بودم. به ترافیک قبل از تقاطع جمهوری فردوسی برخورد کردم و یکدفعه نگاهم به دیوارهای سفارت انگلیس افتاد. دیوارها شعارنویسی شده بودند. تعجب کردم. بیش از یک دهه در تهران زندگی کرده ام و تا حالا چنین کاری را ندیده بودم. این که عده ای روی دیوار یک سفارتخانه شعارنویسی کنند، آن هم سفارت بریتانیای کبیر! آرام آرام پشت ترافیک ماشین ها جلو رفتم و سعی کردم شعارها را بخوانم. شعارها علیه انگلستان بود، شک کردم. آیا این کار عناصر انقلابی است و یا کار آدم های اجیرشده خود انگلستان در داخل ایران ؟ خب هم تجربه تاریخی انگلستان در ایران و دنیا به این شکم می افزود و هم تجربه روزی که سفارت انگلستان به دست دانشجویان افتاد. آن روز که در دوران دانشجویی ما بود همراه با تشکل های دانشجویی چند دانشگاه به سمت سفارت انگلستان رفته بودیم تا نسبت به سیاست های دولت بریتانیا واکنش اعتراضی نشان دهیم. عده ای نمی دانم از کجا احساس کردند که امروز باید سفارت این کشور خبیث و دروغگو را تصرف کنند. هنوز اتفاقات آن روز جلوی چشمانم رژه می روند. ما ضلع شرقی خیابان فردوسی ایستاده بودیم. عده ای دانشجویان شعارگویان به سمت نیروهای گارد یگان ویژه که چند لایه جلوی درب اصلی سفارتخانه ایستاده بودند هجوم بردند. نیروهای گاردی اقدام به دورکردن دانشجویان می کردند. لایه اول آنها به دانشجویان باتوم می زد اما لایه اول را که رد می کردی میشد به درب رسید و از آن بالا رفت. پلیس هم گاز اشک آور نزد، ابزارهای دیگری هم برای پراکنده کردن دانشجویان در اختیار پلیس نبود. تعداد نیروهای گارد هم خیلی زیاد نبود. کسی چه می داند، شاید آن روز هم عناصر و شبکه های نفوذ پیر استعمار دنیا در داخل ایران برنامه ریزی کرده بودند تا با دانشجویان برخورد جدی نشود و آنها بتوانند وارد سفارتخانه شده و رابطه ایران و انگلستان قطع شود. اما در نهایت نیروهای گاردی از دانشجویان شکست خوردند و درب سفارت باز شد. جوانان به داخل حیاط رفتند. من کنار یکی از همکلاسی هایم بودم. ما به داخل نرفتیم و از محل تجمع دور شدیم. این خاطره هنوز برایم زنده و آموزنده است.
حالا در اخبار می خوانیم که سفیر انگلستان به همراه تعدادی از شهروندان و جوانان تهرانی دست به کار شده اند. آنها با رنگ شعارها را پاکسازی کردند. آن جوانان گول خورده بودند که همراه با سفیر اقدام به پاکسازی شعارها کردند؟ شایدم دغدغه آنها حفظ آبروی کشور و هویت فرهنگی ما ایرانی ها بود، حتی اگر روی دیوار بریتانیای خبیث باشد. این کارها در شان ایرانی و هویت تمدنی ما نیست. کسی چه می داند قصد و هدف آنها چه بوده؟
اما پس از پاکسازی شعارها توسط سفیر انگلیس و تعدادی از جوانان، شهرداری تهران در بیلبوردهای حوالی این سفارتخانه اقدام به انتشار متنی با عنوان « ننگ با رنگ پاک نمی شود» کرده است. اقدامشان جالب و قابل توجه بود. جناب آقای سفیر! گیریم که شما با رنگ اقدام به پاکسازی شعارهای روی دیوار سفارتتان نمودید اما با تاریخ پر ننگ و خیانت تان در حق این مردم در قرن های پیشین چه می کنید؟ من شخصاً مخالف شعارنویسی بر روی دیوار سفارت انگلستان هستم، چون این کارها فقط برای خالی کردن هیجانات شاید مسکن و التیام بخش باشد اما بهتر بود ما تاریخ کشورمان را بخوانیم تا متوجه شویم که انگلستان برای حفظ ابرمستعمره خودش یعنی هند از دست روس های تزاری و بعدها برای برداشت ماده سیاه کثیف(نفت) چه ها که بر سر این میهن، مردمانش و هویتش نیاورد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بَزک غَرب، آنچه تقیزادههای امروز انجام میدهند
رهبر انقلاب:
🔹در داخل متأسّفانه بعضیها غرب را بَزک میکنند، بدیهای غرب را توجیه میکنند، رتوش میکنند، نمیگذارند افکار عمومی متوجّه بشود که همین دولتهای ظاهرالصّلاح -مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران- در باطنشان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچیها بینشان هست، رسانهایها بینشان هست؛ مثل تقیزاده.
🔹در دوره طاغوت، آدمی مثل تقیزاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقیزادههای جدید از این حرفها میزنند. ۱۳۹۸/۰۱/۰۱
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
چند هفته از جنایت گروه تروریستی داعش در حرم حضرت شاهچراغ(ع) می گذرد. آن روزها فضای کشور آکنده از غبار با محوریت رسانه های لندن نشین بود. عده ای هم در کشور به دنبال شورش اجتماعی بودند. از نظر علم سیاست اتفاقات سه ماه اخیر ایران را شورش می نامند هر چند شورشیان در تخیل خودشان در حال رقم زدن یک انقلاب بزرگ در خاورمیانه بودند. خب تقصیری هم نداشتند وقتی منبع و مأخذت رسانه تولید کننده خشونت همچون ایران اینترنشنال باشد، آنهایی که از انگلستان فکر می کنند کار جمهوری اسلامی تمام و انقلاب مردم ایران در یک قدمی و در مشت شورشیان است تو هم تخیل ورت می دارد انقلاب در حال رخ دادن است. در این فضای غبار آلود که توسط عده ای به اصطلاح آزادی خواه برپا شده بود و نهادهای نظامی و امنیتی درگیر برقراری آرامش به جامعه بودند یک تیم تروریستی از داعش فرصت را مغتنم و جنایت ضد انسانی شاهچراغ را رقم زد. خبرها یکی پس از دیگر آمد و مشخص شد بر خلاف نظر برپاکنندگان شورش های اخیر، این حادثه توسط داعش بوده است. از بازماندگان این حادثه، کودکی شش ساله باقی ماند. نامش آرتین است. کودکی که در آغوش مادر و کنار برادر و پدر شهیدش ماند تا جان های ما ایرانیان را بسوزاند. از همان روزهای اول، با خودم قرار گذاشتم اخبار مربوط به آرتین را دنبال نکنم. مگر می شد؟ از جنس قرارهای زیادی که با خودم گذاشته ام و بهشان عمل نکرده ام. خب منم پدرِ پسری چهار ساله هستم. می توانم پسر خودم را به جای آرتین بگذارم و اندکی از داغ بر جگرمانده او را درک کنم. یادم است چند سال پیش پسرم بنا به اتفاق، دستش دچار حادثه ای با چرخ گوشت شد. دست پر از خون بود. بچه ترسیده بود. درد داشت و بی قراری می کرد. با همسرم در یک شب بارانی در خیابان های تهران به دنبال بیمارستانی می گشتیم تا مامن و پناهگاه درد ما و پسرمان شود. تا مدت ها پس از عمل جراحی، هر موقع خون می دید ناخواسته دچار حمله عصبی و ترس می شد و گریه می کرد. از شانس بد ما، زیاد هم خون دماغ می شد. شاید یکسال طول کشید تا من توانستم با آرامش به او بفهمانم خون ترس ندارد اما خاطره آن شب اجازه پذیرش حرف منطقی را به بچه نمی داد. یادم است روزی در منزل پدری مان، ماژیک لهیده و تاریخ مصرف گذشته قرمزی را برداشت و می خواست بر روی تکه های کاغذی نقاشی کند. جوهر قرمز ماژیک به دستانش رسید و دست ها مثل خون قرمز شد. او که مواجه با ماژیک تاریخ مصرف گذشته را تا قبل از این نداشت یاد حادثه آن شب افتاد و بدنش شروع به لرزیدن کرد. این تجربه های تلخ اما درس آموز زندگی با روحم کلنجار می رود که آرتین چطور می خواهد با حادثه شیراز کنار بیاید؟ آیا می تواند با شنیدن صدای یک ترقه در کوچه و خیابان به خودش نلرزد؟ او چطور با غم بی پدری و مادری قرار است کنار بیاید؟ می دانم نشدنی است اما امیدوارم آرتین بتواند، از خدا می خواهم ذهن آرتین را مثل یک سیستم الکترونیکی ری استارت کند و یادش برود که چه ها دیده. اما مگر روح و روان آدم، آن هم پسر بچه ای شش ساله امکان پاک شدن دارد؟ ندارد اما می خواهم خدا این قابلیت را برای فقط آرتین چهار ساله ایجاد کند.
او در بین ما ماندگار شد تا سند زنده جنایت داعشی ها در این سرزمین پهناور باشد. چقدر جای حاج قاسم خالی است تا آرتین را بغل کند و ببوسد. داغِ نبود حاج قاسم و ماندن آرتین را مدعیان حقوق بشر غربی بر سر جگر ما ایرانی ها گذاشتند.
آهای طرفداران آزادی کذایی، آدم هایی که تمام فهمتان از آزادی نبود روسری و چادر و ارتباط آزاد با دوست پسر و دخترتان است، روی حرفمم با شماست، قانون دنیا قانون جنگل و توحش است و بدانید اینجا خاورمیانه است. امنیت این کشور و مردمانش را به پای خواسته های چرت تان به تاراج نبرید. فکری به حال آرتین شش ساله بکنید، شاید شما هم در قتل پدر و مادرش نقشی هرچند کم ایفا کرده باشید.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
دلنوشته های جوان دهه هفتادی
چند هفته از جنایت گروه تروریستی داعش در حرم حضرت شاهچراغ(ع) می گذرد. آن روزها فضای کشور آکنده از غبا
📸آرتین سرایداران در کنار رهبر معظم انقلاب
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@mohammadsh1370
18.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاشیههای دیدار رهبر انقلاب با خانوادههای شهدای شاهچراغ(ع)