1_1162307321.pdf
3.37M
🔊 نسخه الکترونیکی کتاب " شاخص های اخلاقی اقناع و تبلیغ دینی "
▫️ این کتاب، در سال ۹۸ #شایسته_تقدیر در کتاب سال #حوزه شده و در سال ۹۹ توسط جامعه نخبگان مرکز خدمات حوزه چاپ شده است.
🖊 بنظر میرسد کارآمدی و اثربخشی، اساس طرح و کاربرد شیوه های #اقناع بوده تا از آن رهگذر، مخاطبان همراه گردند. اما طرح پرسشی که ضرورت می یابد، آن است که کاربرد این شیوه ها تا چه میزان #اخلاقی و یا #ضداخلاقی است و اساسا کدام یک از روش های معمول اقناعی، اخلاقی است؟
#کتاب
#تبلیغ دینی
#اقناع
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
بسمه تعالی. احادیث امام رضا علیه السلام(1).pdf
2.45M
🔹السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
📗۱۰۰۰ حدیث از تعالیم امام رضا ع (پی دی اف)
✅ مجموعه ارزشمندی از احادیث امام رضا علیه السلام آماده شده (دانشگاه امام رضا عليه السلام) که همزمان با ولادت حضرتش خدمت مخاطبین عزیز و گرانقدر تقدیم می شود.
🍃فوق العاده عالی حتما مطالعه کنید👌
#کتاب
#اخلاقی
#حدیث
#امام_رضاعلیه.الساام
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
بچه که بودم یه بار بابام با عموم تو خونه ما بحث شون شد در حدی که همسایه ها اومدن تو کوچه و میخواستن زنگ بزنن پلیس بیاد. عموم رفت و دو سه روز بعد زن عموم زنگ زد به مامانم و بدون اینکه کلمه ای راجع به دعوا حرف بزنه گفت عصر هستین یه سر بیاییم اونجا؟
مامانم هم گفت آره و باز بابام داغ کرد و گفت بیخود کردن و فلان ولی مامانم گفت من مهمون رو از خونه ام بیرون نمیکنم. خلاصه اومدن و یادمه زمستون هم بود، زن عموم کیک درست کرده بود و اومدن نشستن و تا نیم ساعت فقط زن عموم و مامانم حرف میزدن از بافتنی و طرز تهیه کیک و مدرسه و ...
بابام و عموم هیچی نمیگفتن فقط تلویزیون نگاه میکردن. زن عموم میل بافتنی و کاموا رو از کیفش درآورد و ما هم دیگه کم کم از اتاق دراومدیم بیرون. همچنان بین بابام و عموم سکوت برقرار بود. دیگه یک ساعت که گذشت مامانم گفت شام بمونید و زن عموم هم قبول کرد ولی عموم قبول نمیکرد
ما هم گیر دادیم که بمونید و خلاصه تو تعارف ها مامانم پاشید برنج و خیس کرد وکاهو رو درآورد بیرون و به بابام گفت برو کباب بگیر خلاصه با بابام و عموم رفتیم دنبال بچه ها که خونه بودن از اونور هم رفتیم کباب گرفتیم موقع کباب خریدن عموم هم پیاده شد و رفت با بابام حرف زدن کباب و گرفتیم بابام هم بستنی سنتی خرید و برگشتیم خونه و شام همگی کنار هم بودیم و یادمه بعد شام صدای خنده بابام و عموم خونه رو برداشته بود. این خاطره خیلی تو ذهن من پر رنگه. اهمیت رواداری و گذشت و حفظ رابطه هایی که ارزشمنده، تو هر رابطه ای اختلاف و درگیری به وجود میاد و نقش اطرافیان هم خیلی خیلی مهمه. من از زن عموم و مادرم رواداری و حفظ رابطه رو یاد گرفتم که چقدر ساده بدون اینکه دامن بزنن به دعوای شوهرهاشون تونستن این قضیه رو جمع کنند و همون عموم چه در زمان مریضی بابام چه بعد فوتش یک لحظه ما رو تنها نذاشته و حواسش به ما بوده شاید اگه همون دعوا می موند و کهنه می شد اگه اختلاف ها شدید تر میشد اتفاق های بدتری میافتاد. امروز هر چی اطرافم رو نگاه میکنم کافیه آدما یه اشتباه بکنن سریع حذف میشن آدم ها تنها شدن هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف رو نداره همه میخوان به هم حمله کنن
ما خیلی چیزها به دست آوردیم ولی خیلی چیزها هم از دست دادیم.
کاش روی تاب آوری و پذیرش آدم ها با هر عقیده و مسلکی که هستن بیشتر کار کنیم.
#داستان
#اخلاقی
#دعوا
#کینه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a