#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۱۷)
آنچه تو، همسر جوان مرا شکست، شکست نور بود پس از وفات پیامبر و آنچه تو، مادر مهربان کودکان مرا به بستر ارتحال کشانید خون دل بود.
اهل زمین و آسمان گواهند که تو پس از پیامبر، هیچ نخوردی، جز خون دل.
زهرای من! این تازه ابتدای مصیبت ماست.
این من که سر تو را بر دامن گرفتهام، پس از تو جز بر بالش غم سر نخواهم گذاشت و جز نخلهای کوفه همراز نخواهم یافت.
این حسن که سر بر سینهی تو نهاده است و گریه جگر سوزش امان مرا بریده است روزی خون دل عمر خویش را بواسطهی زهر خیانت بر طشت غربت خواهد ریخت.
این حسین که ضجههایش دل ملائکة الله را میلرزاند و بعید نیست که هم الان قالب تهی کند و جان نازک خویش را به جان تو پیوند زند روزی بجای لبیک، چکاچک شمشیر خواهد شنید و بجای متابعت، خنجر و نیزه و تیر خواهد دید.
این زینب که هم اکنون بر پای تو افتاده است و هر لحظه چون شمع، کوچک و کوچکتر میشود، مگر نمیداند که باید پروانهوش به پای چند شمع بسوزد و دم برنیاورد؟
تو را به خدای فاطمه سوگند که برخیز و به امکلثوم بگو که اگر جان مرا میخواهد لحظهای از گریستن دست بدارد که من نمیدانم غم تو جانسوزتر است یا گریهی امکلثوم؟
و نمیدانم دخترکی که در یک مصیبت فاطمی اینچنین بی تاب است با آن مصیبتهای عاشورایی چه میکند؟!
این نو گلان که اکنون اینچنین جامه میدرند جز چند روز از فصل خزان عمر تو را درنیافتهاند.
عمری که تمامت آن جز یک فصل- فصل خزان- نبوده است.
تو پیش از آنکه به خانهی من درآیی مادر پدر بودهای و از آن پس شریک همه دردهای من.
و مادری در شرایطی که طفل اسلام، آماج تیرهای جهل و شرک و کفر میشود یعنی سپر شدن و دشنههای کینه و تیرهای جهل و شمشیرهای شرک را به جان خریدن.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۱۸)
نجوای حضرت علی علیه السلام
به مدینه که درآمدیم طفل اسلام از آب و گل درآمده بود، اگر چه به بهای شعب ابیطالب، به بهای خون دلهای تو، به بهای دندان پیامبر، به بهای زخمها و شهدای مکرّر.
و این آرامش مدنی، پس از آن طوفان سهمگین مکی، به من مجالی میبخشد تا تو را؛ برترین دختر عالم را، از پدرت رسول خدا، خواستگاری کنم.
این کار برای کسی که معلم مدرسه حجب و حیاست در ارتباط با کسی که نه پسر عمو که برادر او بوده است و پدر تنهاییهای او و معلم و مربی او مقتدا و پیامبر او بسیار مشکل بود.
اما کدام گره است که با انگشتان خلق محمدی گشوده نمیشود؟ کدام غنچه است که با لبهای مبارک محمدی وانمیشود؟
دست که بر کوبهی در بردم همهی وجودم از حجب و حیا به عرق نشست.
امسلمه که در را گشود شاید چهرهی مرا آشفتهی آتش آزرم دیده باشد.
پیش از آنکه امسلمه جویای کوبندهی در شود، صدای گرم پیامبر بر گوش جانم نشست که فرمود:
- در را برایش باز کن امسلمه.
و بگو که داخل شود. او مردی است که خدا و رسول تواماً بدو عشق میورزند.
او عاشق و معشوق خدا و پیامبر است. باز کن در را برای او.
امسلمه سوال کرد:
- پدر و مادرم به فدایت، تو هنوز ندیدهای که کیست پشت در و اینگونه از او تمجید میکنی؟
پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:
- دست کم مگیر آن کس را که اکنون پشت این در ایستاده است.
او برادر من است و پسر عموی من و محبوبترین خلایق در نزد من.
آن سخنان عطوفت آمیز و آن کلمات مهرانگیز، قاعدتا میبایست از شرم و حیای من بکاهد و مرا در سخن گفتن با پیامبر، آسودهتر کند.
اما چنین نکرد، هر چه من بیشتر محبت رسول را نسبت به خویش دریافتم بیشتر حیا کردم در بیان آنچه از او میخواستم.
سلام کردم و به امر پیامبر زانو به زانوی او نشستم.
سرم را از سر حیا به زیر انداختم و نگاهم را از شرم بر زمین زیر پای پیامبر دوختم.
آن دانای ماضی و مستقبل به یقین میدانست که من به چه نیت و حاجتی امروز به خانهی او درآمدهام، اما پرسید:
انگار با کوله بار حاجتی آمدهای. کولهبار تقاضای خویش را بر زمین اجابت من بگذار که هر حاجت تو در نزد من بیچون و چرا برآورده است.
چه میگفتم؟⁉️
گفتم:
پدر و مادرم به فدایت، نیاز به گفتن نیست که تو نه پسر عمو که پدر و مربی و مقتدای من بودهای، مرا از عمویت و پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد، در آن حال که کودک بودم و نارس گرفتی، به غذای خویش تغدیهام کردی، به ادب خویش مودبم ساختی و از پدر و مادرم بر من دلسوزتر و مهربانتر بودی. خدا مرا به تو و با دستهای تو هدایت کرد و از گمراهی و شرکی که خویشان من بر آن بودند رهایی بخشید.
و به خدا سوگند که تو یا رسولالله پشت و پناه و ذخیرهی من در دنیا و آخرت بوده و هستی.
دوست دارم که خدا بیش از این مرا به حضور تو پشتگرمی ببخشد.
مرا نیاز به کاشانه و همسری است که سکینه و آرامش را برایم به ارمغان بیاورد.
ان شاءالله #ادامه_دارد..
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
12.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای «نجوا با #امام_زمان (عج)» با نوای حاج میثم مطیعی
تو منتظر لحظه برگشتن مایی...
Clip-Panahian-RisheHayeAshoora.mp3
2.06M
🎵اگر ریشههای عاشورا را بررسی نکنیم ...
🔻ماجرای شیعیانی که نمیتوانند امام زمان را تحمل کنند!
#کلیپ_صوتی
#استاد_پناهیان
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چرا برای #امام_زمان (عج) دعا میکنیم، در حالی که به دعای ما احتیاجی ندارند؟
#تصویری
#استاد_پناهیان
مداحی آنلاین - سالروز ازدواج حضرت خدیجه و پیامبر اکرم.mp3
1.6M
سالروز
#ازدواج_پیامبر_اکرم_حضرت_خدیجه
💐بر همه عالم تهنیت بادا
💐جشن پیوندت یا رسول الله
🌷سالروز پاکترین، زلالترین، شادترین و مقدس ترین پیوند هستی مبارکباد .
💐بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بود
💐جبریل مامورست و فکر مجلس آرایی بود
💐میکائیل از عرش آمده گرم پذیرایی بود
💐چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
🌷دهم ربیع الاول #سالروز_ازدواج_پیامبر_اکرم_حضرت_خدیجه سلام الله علیها مبارک باد .
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیمان می بندیم ...
#استاد_رائفی_پور
#استاد_پناهیان
#استاد_شجاعی
بعضی دینداریها
دینداری بنیاسرائیلی اند❗️
دم از #امام_زمان زدن، یک حرف است
#امام_زمانی بودن، یک حرف دیگر
بیاییم در این #عید_بیعت پیمان ببندیم...
حتما ببینید و نشر دهید
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاصه مستند ابوزینب، عشق بدون مرز
روایتی از عشق و دلدادگی یک مجاهد عراقی به امام خمینی و انقلاب اسلامی
عشقی که او را واداشت تا برای شنیدن صحبتهای امام، زبان فارسی را یاد بگیرد...
#پیشنهاد_دانلود 👌