eitaa logo
🌷محبان صاحب الزمان (عج)2🌷
48 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
361 ویدیو
219 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(حکمتهای نهج البلاغه) حکمت 3 وَ قَالَ (علیه السلام): الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ. (ترجمه): امام علی علیه السلام فرمود: بخل ننگ است، و ترس نقصان است.و فقر، باهوش را در برهان گنگ مى کند، وکم درآمد"فقیر"، در شهر خود نیز غریب است. ------------------------------ (کلمات) البخل: -بُخْل : بخل ورزيدن و خسيس بودن، اين واژه ضد (الجُودُ وَ السَّخَاء) است. عار : - عار/ الجمع أَعْيَار [عير]: عيب، هرآنچه از قول و فعل، که باعث عيبجويى مردم از انسان شود.ننگ وعار الجبن: ترسیدن. - جَبُنَ *جُبْنًا* و جُبُنًا و جَبَانَةً. مَنْقَصَة: نقص و کمبود الفَقْر : - فَقْر/ الجمع فُقُور و مَفَاقِر: نيازمندى، تنگدستى. یخرس: گنگ میکند، کند سخن می‌کند. فعل مضارع است، وصفش اخرس است بمعنای گنگ، کندزبان، بی آواز. لال. الفطن: - فطن: زيرک ، دانا ، هوشيار. این کلمه وصف است. فطن یفطن من بابی تعب وقتل، فطنا و فطنه و فطانه( بکسر الفاء في الثلاثه) عَنْ: از حرف جرّ است، و برای مجاوزه به کار می رود. حُجَة: دلیل، برهان. جمعش حُجَج و حِجَاج است. المُقِل: - مُقِل [ق ل ل]: كم درآمد و بينوا و مستمند. غَرِيب: - غَرِيب/ الجمع غُرَبَاء: آنکه دور از وطنش باشد في:در از حروف جرّ است و از معانى آن: ظرفيت است مانند «الماءُ فى الكوز»: آب در كوزه است. بلدة : شهرک، قصبه، شهر . --------------------------------- (بیان) امام علی(علیه السلام) در این حکمت، به چهار مطلب و برخی ازآثار سوء انها اشاره می‌کند. اولی و دومی رذیلت اخلاقی، وسومی و چهارمی نقطه ضعف اقتصادی هستندکه موجب آثار سوء اجتماعی می شوند. این چهار مطلب که دراین حکمت کوتاه ودر عین حال پر معنا بیان شده اند عبارتند از: ۱.(بخل) نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»; (الْبُخْلُ عَارٌ). بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و نقطه مقابل آن، سخاوت است که گاه سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات، قناعت کند. عار بودن بخل و افتخار بودن سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و سبب می شود خویش و بیگانه از او فاصله بگیرند. و ثانیا بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى شنود و چهره رقت بار آنها را مى بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى کند و این مایه قساوت قلب است. ثالثا بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى گیرد، تا آنجا که مرگ او را آرزو مى کنند و این عار و ننگی دیگر است. رابعا افراد بخیل به سبب دلبستگى شدیدغیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى ضعیف و ناتوانند.، لذا امام علی(ع) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مى کند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مى کند و از تهى دستى و فقر مى ترساند; (لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر). داستان هایى که از بخیلان و سخاوتمندان در تاریخ مانده دلیل روشنى بر گفتار امام(علیه السلام) است، هرچند گاهى این داستان ها مبالغه آمیز است; از جمله درباره «محمد بن یحیى» که بر خلاف باقى برامکه فوق العاده بخیل بود نوشته اند که پدرش به یکى از خواص او گفت: تو چگونه از دوستان نزدیک «محمد بن یحیى» هستى در حالى که لباست پاره شده؟ گفت: سوزنى که پارگى لباس را با آن بدوزم ندارم و اگر «محمد بن یحیى» خانه اى داشته باشد به وسعت فاصله میان بغداد و نوبه(1) مملو از سوزن سپس جبرئیل و میکائیل نزد او آیند و یعقوب نبى را به عنوان ضامن حاضر کنند و از او بخواهند سوزنى به عنوان عاریت دهد تا پیراهن پاره شده یوسف را بدوزند او هرگز اجابت نخواهد کرد.(2) امام علی(علیه السلام) در یکى دیگر از کلمات قصار خود(حکمت ۳۷۸) سخن جامعى درباره بخل فرموده: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَهُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء; بخل تمام عیوب را در بر دارد و آن ریسمانی است که با آن، انسان به هر بدی کشیده خواهد شد ». در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم: «الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض; بخل آبروى انسان را بر باد مى دهد».(3) به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است: «أبْخَلُ النّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ; بخیل ترین مردم در انفاق مال خود، سخاوتمندترین آنها در ریختن آبروى خویش است».(4) ۲-(جبن) امام علی علیه السلام در دنباله‌ حکمت سوم، به رذیله دوم اخلاقى اشاره کرده و مى فرماید: «ترس مایه نقصان مى شود»; (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ). افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها، شایستگى
ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مى گیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده; نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قله ى از کمالات رسیده است. در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «لاَ یُؤْمنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَالْحَسَدُ وَالْجُبْنُ وَلاَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَلاَ حَرِیصاً وَلاَ شَحِیحاً; هیچ مردی که داراى بخل و حسد و جبن باشد، به حقیقت ایمان نمى رسد. و مؤمن، ترسو، بخیل و حریص نیست».(5) امیر مؤمنان على(علیه السلام) به مالک اشتر توصیه مى کند «که هرگز افراد ترسو را به حوزه مشاوران خود راه مده»; (وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشوَرَتِکَ بَخِیلاً...وَ لاَ جَبَاناً) . و همچنین در نامه مالک اشتر اشاره فرمود: سرچشمه جبن و ترس سوء ظن به ذات پاک پروردگار است. زیرا خداوند به افراد با ایمان وعده داده که من شما را تنها نمى گذارم. به جنگ مشکلات بروید و از من یارى بطلبید. ۳-فقر آن گاه امام علی علیه السلام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسان ها مى کند و مى فرماید: «فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد»; (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ). اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مى کنند، و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى مانند و از سوى دیگر چون مى دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى شوند چون دنیاپرستند و فقط براى افراد ثروتمند، شخصیت قائلند، همین احساس سبب مى شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند. درباره آثار سوء فقر و تنگدستى روایات زیادى از معصومین(علیهم السلام) وارد شده که حتى فقر را نزدیک به کفر معرفى کرده اند ( کاد الفقر ان یکون کفرا). و این به سبب آن است که آنان خواسته اند پیروان خود را براى مبارزه با فقر تشجیع و تشویق کنند. گرچه افراد فقیرى همچون ابوذر شجاعانه به مبارزه با طاغوت هاى زمان برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند، هرچند این قیام ها گاه به قیمت جان آنها تمام شد; ولى این افتخار را در تاریخ براى خود ثبت کردند که در صف اول از صفوف مبارزان راه حق بودند. درضمن اگر در بعضى از روایات مدحى از فقر شده و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را فخر خویش شمرده( الفقر فخری) یا اشاره به فقر الى الله است که قرآن مجید بیان کرده: (یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ)(6) و یا اشاره به زهد و ساده زیستى و قناعت است که در ظاهر شباهت با فقر دارد. ۴-مقل امام علی علیه السلام در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى افزاید: «آن کس که کم در آمد و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»; (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ). زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مى کند و مى دانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى گیرند و آنها را در شهر خود غریب مى گذارند. به عکس ثروتمندان که حتى در بلاد دور از وطنشان غریب نیستند. یوسف شیخ _______________ پانویس: (1). منطقه اى است در جنوب مصر و نزدیک حبشه. (2). شرح نهج البلاغه علاّمه شوشترى، ج ۱۳، ص ۳۰۷. (3). بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۵۷. (4). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج ۱۳، ص ۳۰۸. (5). بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۳۶۴، ح ۶۸. (6). فاطر، آیه ۱۵.
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 ❇️ حکمت 4 وَ قَالَ (علیه السلام): الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى. ❇️ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: ناتوانى، آفت است. شكيبايى، شجاعت است. زهد، ثروت است. پرهيزكارى، سپر نگه دارنده است. و چه همنشين خوبى است راضى بودن.   ❇️ کلمات: العجز: سستی، ناتوانی. آفَة : - آفَة/ الجمع آفَات [أوف]: آفت، آسيب، آنچه كه باعث فساد و تباهى باشد. الصَبْر : - صَبْر (مصدر)، شكيبائى و صبر بر سختيها؛ شَجَاعة: دليرى، شجاعت. الزُهْد: - زُهْد (مصدر)، بی رعبتی به دنیا. روی گردانی از دنیا ثَرْوَة [ثرو]: بسيارى مال، ثروت، توانگرى. الوَرَع : - وَرَع(مصدر)، اجتناب از گناه ، پرهيزگارى. جُنَة: الجمع جُنَن: سپر، هر چه كه باعث محافظت تن باشد. نِعْمَ : این فعل برای مدح و ستايش بكار برده مى شود. القَرِين: - قَرِين/ الجمع قُرَنَاء: همنشين، رفيق. الرضی:خوشنودي ، خرسندي ، رضامندي ، رضايت. ❇️ بیان امام علی علیه السلام در این حکمت( حکمت۴) به پنج صفت اشاره مى کند که یکى منفى و چهار وصف دیگر، مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهى بیان میکند: ۱-عجز : نخست مى فرماید: «عجز و ناتوانى، آفت است»; "الْعَجْزُ آفَةٌ". عجز مفهوم وسیعى دارد که هرگونه ناتوانى علمى، جسمى، اقتصادى و فکرى را شامل مى شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگى انسان است; انسان عاجز، ذلیل و خوار، عقب مانده، شکست خورده، بى ارزش و بى مقدار است. به همین دلیل اسلام مى گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف با ارزش خود برسید. البته گاه مى شود که عجز و ناتوانى بدون اختیار دامان انسان را مى گیرد، ولى غالباً چنین نیست، بلکه نتیجه کوتاهى ها و بى برنامگى هاست. همان گونه که در حدیث جالبى که مرحوم کلینى در کافى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده، مى خوانیم: «إِنَّ الاَْشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ; هنگامى که اشیاء با یکدیگر ازدواج کردند تنبلى و ناتوانى نیز به هم پیوستند و آن دو، فقر را نتیجه دادند».(1) ۲-صبر: سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایى کرده، مى فرماید: وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ. بدیهى است صبرو شکیبائی چه بر ترک معصیت، و چه برطاعت پروردگار، و چه در برابر مصائب روزگارباشد نوعى شجاعت محسوب مى شود و فقط شجاعان بی باک از عهده شکیبایى در این عرصه ها بر مى آیند. نمونه کامل این سخن، همان چیزى است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در صدر اسلام تجربه کرده بود،رسول خدا(ص) ‌و اصحاب باوفای او، در برابر انواع مشکلاتى که از سوى دشمنان اسلام هر روز به شکلى انجام مى شد صبر و استقامت کرده بودند و با شجاعت تمام آنها را پشت سر گذاشتند و اگر این شکیبایى شجاعانه مسلمانان صدر اول در دوران محاصره شعب ابى طالب و هجرت به حبشه و سپس هجرت به سوى مدینه و بعد از آن، حضور در میدان هاى جنگ بدر، خیبر، خندق و حنین نبود، امروز آیینى به نام اسلام درجهان، با چنین جمعیتی عظیم در سراسر گیتی منتشر نبود. در واقع مسلمانان هم در برابر هوای نفس، هم در مسیر اطاعت پروردگار و هم در مقابل مصائب و مشکلات، استقامت ورزیدند. در کتاب کافى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده، که فرمود: «الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَصَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة».(2)یعنی:صبر سه قسم است:صبر در هنگام مصیبت،صبر بر طاعت پروردگار، و صبر بر پرهیز از معصیت ونافرمانی دستورات الهی. ۳-زهد: امام علی علیه السلام در در دنباله، درسومین جمله از این حکمت شریف مى فرماید: «زهد ثروت است»;"وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ". اشاره به اینکه انسان از ثروت چیزى جز بى نیازى نمى خواهد، و زاهدِ قانع، از همه خلق بى نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزء نیازمندان هستند. زهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد; خواه آن را داشته باشد یا نه! در حقیقت مى توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنى ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوى دیگر مراقب باشند سارق و دشمن و فریبکاری، این ثروت را از دست آنها نگیرد، در حالى که انسانهای زاهد، ازچنین حساب وکتاب و مراقبتی بى نیازند. در حدیثى از رسول خدا(ص) مى خوانیم که خطاب به على(ع) فرمود: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْهَا; زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا; اى على خداوند تو را به زینتى
آراسته که هیچ بنده اى به زینتى بهتر از آن نزد خداوند آراسته نشده است. تو را به زهد در دنیا آراسته است»(4)  در حقیقت، آراستگى به زهد انسان را به بسیارى از صفات دیگر از فضایل اخلاقى مى آراید. در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) مى خوانیم: «جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلاَوَةَ الاِْیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا; تمام نیکى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... درک و شناخت حلاوت و شیرینی ایمان بر قلوب شما حرام است، تا زمانى که زهد در دنیا پیشه کنند».(5) ۴- آن گاه در چهارمین جمله مى فرماید: «تقوا و پرهیزگارى سپرى است (در برابر گناهان و وسوسه های شیطان و هواى نفس)»;"وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ". ورع به معناى تقوا یا حد اعلاى تقواست به گونه اى که انسان حتى از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مى گیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود ، مانعی چونان سپری، بین او و گناه ایجاد کند. تعبیر به «جنة» تعبیری زیبا، روشن وجالب است، زیرا سپر وسیله اى دفاعى در مقابل آماج تیرهاى دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست، گویا هواى نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهاى خود قرار مى دهد و انسان با سپر ورع و پرهیزگاری، در امان می ماند. در حدیثى از رسول خدا(ص) مى خوانیم: «لِکُلِّ شَىْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ; هر چیزی اساس و شالوده اى دارد و شالوده ایمان ورع است».(6) در حدیثى که از امیر مؤمنان على(ع) در غررالحکم نقل شده مى خوانیم: «عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ عَوْنُ الدّینِ وَشَیْمَةُ الْمُخْلِصینَ; بر تو باد به پیشه کردن ورع، زیرا (بهترین) یاور دین و روش مخلصان است».(7) ۵-رضا: سپس امام علی (ع) در پنجمین و آخرین جمله از این حکمت شریف مى فرماید: «رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است»;"وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى". همنشین خوب کسى است که به انسان آرامش بخشد و او را از بى تابى در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار و برکات، در راضى بودن به قضاى الهى است. آنکس که مقدرات را از سوى خداوند حکیم و مهربان مى داند، هرگز از مصائبى که به هر حال در دنیا روى مى دهد و مشکلاتى که گریبان گیر انسان مى شود، پریشان نمی شود و بى تابى نمى کند و اعصاب او درهم نمی کوبد. البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه اى تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را براى پیروزى بر مشکلات به کار گیرد. ولى اگر حوادثى خارج از حیطه قدرت او رخ دهد،در برابر آن راضى است و زبان به شکايت وناسپاسی نگشوده، و جزع و بى تابى نمی کند. موسى بن عمران(ع) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملى راهنمایى کن که اگر آن را انجام دهم رضاى تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من (گاه) در ناخوشنودى توست و طاقت آن را ندارى... موسى(ع) بر زمین به سجده افتاد و عرض کرد: خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیده اى و پیش از من به کس دیگرى نداده اى و هنوز مرا به عملى راهنمایى نکرده اى که با آن رضا و خوشنودى تو را به دست آورم «فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بِقَضَائِی;خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من، در رضای تو از من است(8) استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه ____________ پانویس: (1). کافى، ج ۵، ص ۸۶، ح ۸. (2). کافى، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۵. (3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۸، ص ۹۰. (4). بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۷، ح ۱۰۳. (5). کافى، ج ۲، ص ۱۲۸، ح ۲. (6). کنزالعمال، ح ۷۲۸۴. (7). غررالحکم، ح ۵۹۱۵. (8). بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱.
🌴حکمتهای نهج البلاعه🌴 (حکمت 5) ✅ وَ قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ. ✅ ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: دانش، ميراثى گرانبها، و آداب، زيورهاى هميشه تازه، و انديشه، آيينه اى شفّاف است. ----------------------------- ✅ کلمات: ♦️العِلْم : - عِلْم/ الجمع عُلُوم: دانش، يقين، معرفت. این کلمه مصدر است. ماضی: علم( بکسر لام) مضارع: یعلم( بفتح لام) ♦️وِرَاثَة: ارث. میراث این کلمه مصدر است.از ریشه( و ر ث). ماضی: ورث( بکسر راء) مضارع: یرث(بکسر راء) ♦️كَرِيمَة : با ارزش - كَرِيمَة/ الجمع كَرِيمَات و كَرَائِم و كِرَام. این کلمه وصف مؤنّث است. و مذکرش"کریم" است. کرم یکرم کرم( هموزن قلم). ♦️ الآدَاب : - آدَاب : جمع (الأَدَب) است بمعنای اخلاق نیکو. "ادبته ادبا من باب ضرب علمته ریاضة النفس و محاسن الاخلاق".(المصباح المنیر، فیومی) ♦️حلل: - حُلَة/ الجمع *حُلَل* و حِلَال [حلّ]: جامه ى نو يا جامه اى كه همه ى بدن را بپوشاند ♦️مجدده: همیشه نو، همیشه تازه وجدید. این کلمه وصف مفعولی مونث است، مذکرش"مجدد" است،و مصدرش تجدیداست از ریشه (ج د د). ♦️الفِكْر : - فِكْر/ الجمع أَفْكَار: انديشه، تفکر . ♦️مِرْآة : آئينه. - مِرْآة/ الجمع مَرَاءٍ و مَرَايَا. ♦️صَافِيَة: خالص، شفاف، پاک و تمیز. این کلمه، وصف مونث است. مذکرش(الصافی) است. از ریشه:(ص ف و) صفا یصفو صفوا من باب قعد و صفاء: إذا خلص من الکدر.( المصبا ح المنیر، فیومی) ---------------------------- ✅ بیان: ♦️امام علی علیه السلام، در این کلام نورانی به سه نکته مهم مى کند: ♦️۱- :«علم و دانش میراث گرانبهایى است»;"الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ". اشاره به این که گرانبهاترین میراثى که انسان از خود به یادگار مى گذارد، علم و دانش است. این سخن شبیه حدیثی است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الاَْنْبِیَاءِ إِنَّ الاَْنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَلاَ دِرْهَماً وَلَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظّ وَافِر; بی تردید، دانشمندان وارثان انبیا هستند. زیرا که انبیا دینار و درهمى از خود به یادگار نگذاشتند، و لکن علم و دانش به ارث گذاشتند. پس هر کس از آن دانش، بهره مند شود، بهره فراوانى برده است».(1) این فرمایش امام علی علیه السلام( العلم وراثه کریمه) شبیه آن چیزى است که در حکمت ۱۴۷ نیز خواهد آمد. در کلام عرب، ارث درآمدى است که بى زحمت حاصل می شود. بنابر این، دانشى را که انسان از دانشمندان فرا مى گیرد شبیه ارث است، زیرا علاوه بر اینکه باارزش تر از مال است، تحصیل آن، از مال آسان‌تر است ♦️۲-آداب: امام علی علیه السلام در دومین جمله مى فرماید: «آداب، لباسهای زیبا و همیشه تازه هستند.»;"وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ". منظور از «آداب» فضیلت های اخلاقى اجتماعی است. مانند: تواضع، امانت،صداقت، محبت، و خوشرفتارى با مردم. همانطور که در شرح کلمات اشاره کردیم، «حُلَل» جمع «حُلَّه» و به معناى لباس زینتى است. و «مُجَدَّدَة» به معناى چیزى است که پیوسته تجدید و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد. بر این اساس، مفهوم کلام امام علی(علیه السلام) این است که این صفات برجسته انسانى، همانند لباس هاى زیبایى است که آدمى بر تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شوند، بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است سارقان به آنها دست برد بزنند. و از طرفی فقط جنبه ظاهرى دارد ولی آداب، علاوه بر اینکه زینت انسان هستند، در اعماق جان انسان تأثیر گذار هستند. در روایات اسلامى براى «أدب» تفسیرهاى گوناگونى ذکر شده که در واقع هر کدام اشاره به مصداقى از آن است: در حدیثى از امیر المومنین (علیه السلام) مى خوانیم: «کَفاکَ أدَباً لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غَیْرِک; براى ادب داشتن تو، همین بس که از رفتاری که از دیگران نسبت به خود نمی پسندی، اجتناب ودوری کنی.».(2) در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «أدّبْنى أبى(علیه السلام)بِثَلاث...; پدرم مرا به سه ادب آراست؛ فرمود: «مَنْ یَصْحَب صاحِبَ السُوء لا یَسْلَم ومَن لا یُقَیَّد اَلفاظَه یَنْدَم، ومَن یَدْخُل مَداخل السُّوء یُتَّهَم; ۱- کسى که با رفیق بد همنشین شود، از آفات در امان نخواهد بود. ♦️۲- کسى که سخنان خود را مهار نکند، پشیمان خواهد شد. ♦️۳-کسى که در محیط های آلوده داخل شود، متهم"و بدنام" خواهد شد».(3) در حدیث کوتاه دیگرى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «الاْدَبُ یُغْنی عَنِ الْحَسَبِ; ادب، انسان را از حسب ونسب، بى نیاز مى کند».(5) همان گونه که در بالا گفتیم، ادب و آداب مفهوم وسیعى دارد که همه فضایل اخلاقى مخصوصا آنچه را مربوط به اخلاق اجتماعى ا
ست در بر مى گیرد که افتخار آدمى و مایه آبرومندى او در اجتماع است. ♦️۳-تفکر: امام علی علیه السلام در سومین جمله و آخرین فراز از این حکمت، مى فرماید: «فکر آئینه ای تمیز وشفاف است است»; (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ). منظور از فکر همان اندیشه و تفکر پیرامون امور مختلف است. هرگاه این اندیشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئینه شفافى خواهد بود که چهره حقایق را به انسان نشان مى دهد و آدمی راه صحیح را در پرتو آن مى یابد، همچنین دوست را از دشمن، صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت. به همین دلیل، در روایات اهل البیت علیهم السلام، تفکر و اندیشه، برترین عبادت شمرده شده است. از باب نمونه،در حدیثى که در امالى شیخ طوسى آمده است مى خوانیم: «لاَ عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِی صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل; هیچ عبادتى برتر از اندیشیدن در ساختمان خلقت خداوند عزوجل نیست».(6) ودر در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «تَفَکُّرُ سَاعَة خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة; یک ساعت اندیشیدن، بهتر از عبادت یک سال است».(7) ودر حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ التَّفَکُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ; بیشترین عبادت ابوذر، اندیشیدن و عبرت گرفتن بود».(8) در واقع این احادیث ناب وامثال آنها، برگرفته از قرآن مجید است که مى فرماید: «(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا); (ای رسول ما) بگو،من فقط شما را به یک چیز اندرز مى دهم و آن این که دسته جمعى و فرادى براى خدا برخیزید،سپس تفکر واندیشه نمایید».(9) دلیل این سخن خداوند هم روشن است، زیرا ریشه ارزش ها،نیکى ها و پیشرفت ها، در تفکر و اندیشه صحیح است. التماس دعا یوسف شیخ ------------------------------- ❇️ پانویس: (1). کافى، ج ۱، ص ۳۴ ح ۱. (2). نهج البلاغه، حکمت ۴۱۲ . (3). بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۶۱ . (4). کافى، ج ۲، ص۶۳۶، ح ۵. (5). بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۶۸، ح ۸. (6). امالى صدوق، ص ۱۴۶. (7). بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۲۷، ح ۲۲. (8). همان، ص ۳۲۲، ح ۶. (9). سبأ، آیه ۴۶.    
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا