#به_زمان_و_مکان_جلسه_دقت_کنید
.
مراسم روضه #فاطمیه_اول
#هیئت_محبان_اهل_بیت_قائم_شهر
یکشنبه/دوشنبه۵و۶ آذرساعت ١٩:٣٠
قائمشهرخیابان تهران #مسجد_جامع
.
.
🕌 #هیئت_محبان_اهل_بیت
🌐 @moheban_ahlebeyt
#شهید_فاطمیه_اول
. ✨شهید نور الله ملاح✨
داستان جالب این شهید والامقام رو مطالعه کنید 👇
هیئت محبان اهل بیت قائمشهر
#شهید_فاطمیه_اول . ✨شهید نور الله ملاح✨ داستان جالب این شهید والامقام رو مطالعه کنید 👇
#شهید_فاطمیه_اول
حكايت شگفت شهيد نورالله ملاح، از رؤياي صادقانه ديدار با نخستين شهيدة ولايت حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعليها)
صبح يک روز گرم تابستاني، زير سايه چادري در هفت تپه، مآمن «لشکر خط شکن 25 کربلا» ، تک و تنها نشسته بودم، «نورالله ملاح» را ديدم که از دور، به طرفم آمد،
گفتم: پسر قشنگ شديها! عجبا چرا اين روزها، بعضي از بچهها موهاشون رو از ته ميتراشند! نکنه خبرايي هست ما بيخبريم، عين حاجي واقعيها شديها!..
شهيد ملاح دستش را روي شانههايم چفت کرد و با لبخندي غريبانه گفت: سيد، بذار برات از خواب ديشب بگم. تو هم از اصحاب خواب ديشب من هستي...
گفتم: من! اين يعني چي؟ خواب! حالا چه خوابي ديدي؟ پسر نکنه جرعة شهادت را تو خواب نوشيدي!
گفت: برو بالاتر سيد، اصلا يادت هست من هميشه بهت ميگم که به شکل غريبانهاي شهيد ميشم، تو هي به من بخند، دیشب بشارتش را گرفتم.
گفت: خواب ديدم همين اطرافم، بعد يکي به اسم صدام زد، نگاهي به دوربرم انداختم، صدا از تو چادر حسينة گردان ميآمد، اما صدا يک جورايي غريبانه و خاص بود، حيرت کردم!؟ مثل اون صدا تابهحال هيچ کجا نشنيده بودم. آرام و بيتاب و بيقرار، گوشة چادر را کنار زدم، ناگهان انديشهاي مثل يک وحي ريخت توي دلم. مقابل تکهاي از نور زانو زدم. مثل وقتي که مقابل ضريح آقا عليبن موسيالرضا(ع) ميخواستم سلام بدهم، با اشک و بغض و بيقراري گفتم: السلام عليک يا فاطمه زهراء.حال غريبي پيدا کردم، من و حضرت زهرا(س)...
حضرت فاطمه زهرا(س)، آقا امام حسن(ع) و هم امام حسين(ع) دو طرفش نشسته بودند.
آنقدر متحير بودم دوباره سلام دادم، به آقا امام حسن(ع) و امام حسين(ع)، به اصحاب عاشورايي، به مولا علي(ع).
حضرت زهرا(س) فرمودند: پسرانم، حسن و حسين، سلام خدا بر شما باد، ايشان (نورالله) چند روز ديگر مهمان ما خواهد بود.
بعد، آقا امام حسين(ع) دست روي سرم کشيدند و من ناگهان از خواب پريدم،
اين بشارت بود. سيد جون!
، ميدونم که به غريبانگي حضرت زهرا(س) به شکل غريبانهاي هم شهيد خواهم شد... انشالله.
بغض گلويم را گرفت، تو حيرت ماندم. . بلند شدم، شهيد ملاح را بغل کردم.
گفت: تو شک داري؟ گفتم: بيا يک شرطي ببنديم، اگه جا موندم، شفاعتم کن.
طولي نکشيد که با رمز يا اباعبدالله الحسين(ع)، وارد عمليات شديم و چند روز بعد در حين آزادسازي مهران، نورالله ملاح، بر بلنداي قلاويزان، با اصابت مستقيم راکت هواپيماي دشمن، به شکل غريبانهاي، مظلومانه شهيد شد، و چنان پودر شد که چيزي از جنازهاش باقي نماند. در سحرگاه هفدهم تيرماه 65، نورالله مهمان حضرت زهرا(س) شد.
#تیم_فرهنگی
🕌 #هیئت_محبان_اهل_بیت
🌐 @moheban_ahlebeyt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا