eitaa logo
هیئت دانشجویی محبان اهل بیت علیهم السلام
639 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
76 فایل
هیئت دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز صفحه ما در اینستاگرام Instagram.com/mohebanajums کانال ما در تلگرام https://t.me/mohebbanajums ارتباط با ما @mohebban_ajums
مشاهده در ایتا
دانلود
21.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🥀✨] چقدَر تیر و سنان در تن اکبر مانده خنده بر روی لب این همه لشکر مانده بین این دشت تمام تن او پخش شده هر طرف قطعه ای از پیکر اکبر مانده ٠۴ ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
[🌿] من که این قصه یادم بود، وقتی دشمن در کربلا برای علی‌اکبر امان آورد، زیاد تعجب نکردم. دشمن گمان می‌برد که دو نفر را اگر از سپاه امام جدا کند، کمر امام می‌شکند؛ یکی عباس‌بن‌علی و دیگر علی‌بن‌الحسین. سپاه امام، همه گوهر بودند، همه عزیز بودند، همه نور چشم خداوند بودند، اما گمان دشمن این بود که امام با این دو بال است که پرواز می‌کند و جولان می‌دهد. و به این هر دو بال، پیشنهاد امان‌نامه کرد. خواست این دو بال را پیش از وقوع جنگ از امام جدا کند و امام را بی‌بال در زمین کربلا... و چه گمان باطلی! عباس یک عمر زیسته بود تا در رکاب حسین بمیرد. یک عمر جان‌ش را سر دست گرفته بود تا به کربلای حسین بیاورد. حالا دشمن، نسب «ام‌ّالبنین» را بهانه کرده بود تا از مسیر قبیله بنی‌کلاب، خودش را به ماه بنی‌هاشم برساند. پیشنهاد امان به علی‌اکبرت نیز، اگر نه بیشتر، به همین اندازه ابلهانه بود. کور خوانده بود دشمن و در جهل مرکب دست و پا می‌زد. قلب را از سینه جدا ساختن، چشم و بینایی را دوتا دیدن، و نور را از خورشید، مجزّا تلقی کردن چقدر احمقانه است! علیِ تو همان دمِ اول، شمشیر یأس را بر سینه‌شان فرو نشاند و فریاد زد: «من نسب به پیامبر می‌برم. آن‌چه افتخار من است، قرابت رسول‌الله است. باقی همه هیچ.» شب عاشورا هم که امام، اصحاب را رخصت رفتن فرمود و بیعت‌ش را برداشت، اول کسان که بر ماندن خویش پای فشردند و بیعت خویش را تجدید و تشدید کردند، همین دو بزرگوار بودند. 📚| پدر، عشق و پسر | 🖋به قلم؛ سید مهدی شجاعی ٠۴ ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
💔 قحط آب و دیدار خورشید با سایه‌ی شک ... ✍️تشنگی، به خیمه‌ها رسیده بود و صدای العطش، با نسیم می‌پیچید میان نخل‌ها... اما فرات، به امرِ ظلم، لب فروبسته بود... 🚫و حسین، با دلی از درد و نگاهی از نور، به دیدار عمر بن سعد رفت؛ نه برای ترس، که برای اتمام حجت... 🌑فرمود: «اگر از دین گریزانید، لااقل آزاده باشید...» اما عمر، اسیر خوشه‌های گندم ری بود… ⚔️قحطیِ آب نبود، قحطی غیرت بود، که مردی دید لب‌های فرزند فاطمه خشکیده‌اند، و باز به جای اشک، شمشیر برداشت... 🖤و کربلا نوشت: هرجا که آب به روی حقیقت بسته شود، آتش، از خیمه‌های مظلومان سر برمی‌آورد... ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
51.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🥀✨] تا پیکرت در خون نشست ای علم‌دارم از داغ تو پشتم شکست ای علم‌دارم من در کنار جسم تو دیده گریانم با ناله‌هایی آتشین روضه می‌خوانم ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
🖤شب نهم محرم: شهادت قمر بنی‌هاشم، حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)🖤 برشی از مقتل لهوف، سید بن طاووس (مسلک دوم) متن عربی: «وَلَمَّا اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ بِأَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابِهِ، وَ بَلَغَ الْجَهْدُ مِنْهُمْ مَبْلَغَهُ، نَادَى الْعَبَّاسَ أَخَاهُ: «یَا أَخِي، هَلْ لَكَ أَنْ تَأْتِیَنَا بِمَاءٍ؟»فَرَکِبَ الْعَبَّاسُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَرَسَهُ، وَ أَخَذَ قِرْبَةً، وَ تَوَجَّهَ نَحْوَ الْفُرَاتِ. فَحَاطَ بِهِ الْأَعْدَاءُ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ، فَقَاتَلَهُمْ قِتَالًا شَدِیداً حَتَّى فَرَّقَهُمْ عَنْهُ. وَ دَخَلَ الْفُرَاتَ وَ مَلَأَ الْقِرْبَةَ. ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَشْرَبَ، فَتَذَکَّرَ عَطَشَ أَخِیهِ الْحُسَیْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، فَرَمَى الْمَاءَ وَ قَالَ: «وَ اللَّهِ لَا أَذُوقُ الْمَاءَ وَ أَخِي الْحُسَیْنُ عَطْشَانٌ!» ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْفُرَاتِ وَ هُوَ یَحْمِلُ الْقِرْبَةَ. فَاعْتَرَضَهُ الْأَعْدَاءُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ. فَرَشَقُوهُ بِالسِّهَامِ، فَقَطَعُوا یَدَهُ الْیُمْنَى. فَأَخَذَ السَّیْفَ بِشِمَالِهِ وَ جَعَلَ یُقَاتِلُ وَ هُوَ یَقُولُ: «وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمْ یَمِینِي إِنِّي أُحَامِي أَبَداً عَنْ دِینِي وَعَنْ إِمَامٍ صَادِقِ الْیَقِینِ نَجْلِ النَّبِيِّ الطَّاهِرِ الْأَمِینِ»فَلَمْ یَزَلْ یُقَاتِلُ حَتَّى قَطَعُوا یَدَهُ الْیُسْرَى. فَضَمَّ الْقِرْبَةَ إِلَى صَدْرِهِ. ثُمَّ رَمَوْهُ بِسَهْمٍ فَأَصَابَ الْقِرْبَةَ فَأَفْرَغَ مَا فِیهَا مِنَ الْمَاءِ. ثُمَّ رَمَوْهُ بِسَهْمٍ آخَرَ فَأَصَابَ عَیْنَهُ. ثُمَّ ضَرَبُوهُ بِعَمُودٍ مِنْ حَدِیدٍ عَلَى رَأْسِهِ، فَوَقَعَ صَرِیعاً مِنَ الْفَرَسِ.فَلَمَّا سَقَطَ، صَاحَ: «یَا أَخِي، أَدْرِکْنِي!» فَجَاءَ الْحُسَیْنُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِلَیْهِ، فَوَجَدَهُ قَدْ فَارَقَ الْحَیَاةَ. فَلَمَّا رَآهُ الْحُسَیْنُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَلَى تِلْكَ الْحَالِ، بَکَى بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَ: «الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِیلَتِي وَ شَمَتَ بِي عَدُوِّي.»» ترجمه فارسی: «و هنگامی که تشنگی بر حسین (علیه السلام) و اهل بیت و یارانش شدت گرفت، و رنج و سختی به نهایت خود رسید، [امام حسین (ع)] برادرش عباس را صدا زد: «ای برادرم، آیا می‌توانی برای ما آبی بیاوری؟»پس عباس (علیه السلام) بر اسبش سوار شد و مشکی برداشت و به سوی فرات حرکت کرد. دشمنان از هر سو او را احاطه کردند، پس با آنان جنگی سخت کرد تا اینکه آنان را از خود دور ساخت. و وارد فرات شد و مشک را پر کرد. سپس خواست آب بنوشد، اما تشنگی برادرش حسین (علیه السلام) و اهل بیتش را به یاد آورد، پس آب را ریخت و فرمود: «به خدا قسم، آب نمی‌نوشم در حالی که برادرم حسین تشنه است!»سپس از فرات بیرون آمد در حالی که مشک را حمل می‌کرد. دشمنان راه را بر او گرفتند و از هر سو او را احاطه کردند. پس او را با تیرها هدف قرار دادند، و دست راستش را قطع کردند. پس شمشیر را با دست چپش گرفت و شروع به جنگیدن کرد در حالی که می‌گفت:«به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کنید،همواره از دینم دفاع می‌کنم،و از امامی که راستین و با یقین است،فرزند پیامبر پاک و امین.»و پیوسته جنگید تا اینکه دست چپش را نیز قطع کردند. پس مشک را به سینه‌اش چسباند. سپس تیری به او زدند که به مشک اصابت کرد و آب آن را خالی کرد. سپس تیر دیگری به او زدند که به چشمش خورد. سپس با عمودی آهنین بر سرش زدند، پس از اسب بر زمین افتاد.هنگامی که بر زمین افتاد، فریاد زد: «ای برادرم، مرا دریاب!» پس حسین (علیه السلام) به سوی او آمد، و او را در حالی یافت که جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. هنگامی که حسین (علیه السلام) او را در آن حال دید، به شدت گریه کرد و فرمود: «اکنون کمرم شکست و چاره‌ام کم شد و دشمنم بر من شاد شد.» 💔 ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
33.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
️ کربلا لبریز عطر یاس شد نوبت جانبازی عباس شد 🖤نهمین روز محرم ، تاسوعای حسینی روز یقین و وفاداری بر شیعیان جهان تسلیت باد. ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
🏴 کربلا به روایت روزها محاصره‌ی خیمه‌ها، امانِ بی‌ارزش، و مهلتِ عاشقانه... ✍️محاصره کردند خیمه‌ها را، سایه‌ی نیزه و آتش روی سرِ لب‌های تشنه افتاد... 📜برای عباس، سردار باوفا، امان‌نامه آوردند! گفتند: «تو اگر جدا شوی از حسین، در امان خواهی بود…» 🌑و قمر بنی‌هاشم، با نگاهی آرام و پر از غیرت، جواب داد: «عباس، بی حسین یعنی هیچ… امان من، در وفاداری‌ست نه در فرار.» 🕊و حسین، با قامتی بلند و چشمی خیس، فرمود: «امشب را مهلت دهید… نه برای زندگی، که برای نیایش… می‌خواهم شب را در آغوش خدا سحر کنم.» 🖤و شب، پذیرفت ستاره‌ای دیگر را از فردا جدا کند… شبِ قرار، شبِ وداع، شبِ راز گفتن شمشیر با سجاده بود… ✨کربلا، در محاصره بود، اما دل‌ها آزاد… و عباس، امان‌نامه را با شمشیر امضا کرد… ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
🖤شب دهم محرم: شهادت امام حسین (علیه السلام) - مقتل الشریف🖤 متن عربی: «فَلَمَّا بَقِيَ الْحُسَیْنُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) وَحْدَهُ، قَدْ قُتِلَ جَمِیعُ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ إِلَّا قَلِیلاً، وَ أَثْخَنَتْهُ الْجِرَاحُ، أَخَذَ یُقَاتِلُ وَ قَدْ أَضْعَفَهُ الْعَطَشُ. فَجَاءَ إِلَیْهِ جَمَاعَةٌ مِنَ الْأَعْدَاءِ. وَ فِي الْحَدِیثِ أَنَّهُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) کَانَ کُلَّمَا أَرَادَ أَنْ یَشْرَبَ الْمَاءَ، رَمَوْهُ بِالسِّهَامِ. ثُمَّ رَمَاهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِیکٍ التَّمِیمِيُّ عَلَى کَفِّهِ الْیُسْرَى، وَ ضَرَبَهُ آخَرُ عَلَى عَاتِقِهِ. وَ جَاءَ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِيُّ فَرَمَاهُ بِسَهْمٍ فِي تَرْقُوَتِهِ، ثُمَّ طَعَنَهُ بِالرُّمْحِ فِي صَدْرِهِ. فَسَقَطَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) صَرِیعاً عَلَى الْأَرْضِ مِنْ ظَهْرِ فَرَسِهِ. وَ فِي الْحَدِیثِ: أَنَّ شِمْراً دَنَا مِنْهُ وَ الْحُسَیْنُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) صَرِیعٌ، فَأَمَرَ بِقَتْلِهِ. وَ أَنَّهُ أَهْوَى إِلَیْهِ بِسَیْفِهِ عَلَى نَحْرِهِ الشَّرِیفِ. وَ قِیلَ: إِنَّهُ رَکَلَهُ بِرِجْلِهِ. فَلَمْ یَزَلْ یُعَالِجُهُ حَتَّى فَصَلَ رَأْسَهُ الْمُبَارَكَ عَنْ جَسَدِهِ الشَّرِیفِ. وَ صَاحَتْ زَیْنَبُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) مِنْ بَیْنِ الْخِیَامِ لَمَّا رَأَتْ ذَلِكَ الْمَشْهَدَ الْفَجِیعَ: «وَا حُسَیْنَاهُ! وَا مُحَمَّدَاهُ! وَا عَلِیَّاهُ! قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ!» وَ عَلاَ صَوْتُهَا بِالنَّحِیبِ، وَ ضَجَّ الْعَالَمُ لِذَلِكَ الْمَصَابِ الْأَلِیمِ. وَ بَعْدَ ذَلِكَ، مَثَّلُوا بِجَسَدِهِ الشَّرِیفِ وَ سَلَبُوا مَا عَلَیْهِ.» ترجمه فارسی: «و هنگامی که حسین (علیه السلام) تنها ماند، در حالی که همه یاران و اهل بیتش جز اندکی کشته شده بودند، و جراحات او را از پای درآورده بود، به نبرد ادامه داد، در حالی که عطش او را بسیار ناتوان کرده بود. پس گروهی از دشمنان به سویش آمدند. و در روایت است که ایشان (ع) هرگاه می‌خواستند آب بنوشند، با تیر به او می‌زدند. سپس زرعة بن شریک تمیمی بر دست چپ او زد، و دیگری بر شانه‌اش ضربه زد. و سنان بن انس نخعی آمد و تیری بر رگ‌های گلوی او زد، سپس نیزه‌ای بر سینه او فرو کرد. پس ایشان (ع) از پشت اسب خود، بر روی زمین افتاد. و در روایت است: که شمر نزدیک او آمد در حالی که حسین (علیه السلام) بر زمین افتاده بود، پس دستور قتل او را داد. و شمشیر خود را بر گلوی شریفش فرود آورد. و گفته شده است: که با پایش لگد زد. و پیوسته تلاش کرد تا سر مبارکش را از بدن شریفش جدا کرد. و زینب (علیها السلام) از میان خیمه‌ها فریاد زد، هنگامی که آن صحنه فجیع را دید: «وا حسیناه! وا محمداه! وا علیاه! فرزند رسول خدا کشته شد!» و صدایش به ناله بلند شد، و عالم از این مصیبت دردناک به فغان آمد. و پس از آن، به جسد شریفش تعرض کردند و آنچه بر او بود، به غارت بردند.» 💔😭 ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
5.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت نامه عشاق امضا می‌شود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می‌شود مکن ای صبح طلوع ... 💔   ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
30.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴و لا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله (امام حسن مجتبی(ع)) 🖤فرا رسیدن عاشورای حسینی بر همه آزادگان جهان تسلیت باد. ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
🏴 کربلا به روایت روزها محاصره‌ی خیمه‌ها، امانِ بی‌ارزش، و مهلتِ عاشقانه... ✍️محاصره کردند خیمه‌ها را، سایه‌ی نیزه و آتش روی سرِ لب‌های تشنه افتاد... 📜برای عباس، سردار باوفا، امان‌نامه آوردند! گفتند: «تو اگر جدا شوی از حسین، در امان خواهی بود…» 🌑و قمر بنی‌هاشم، با نگاهی آرام و پر از غیرت، جواب داد: «عباس، بی حسین یعنی هیچ… امان من، در وفاداری‌ست نه در فرار.» 🕊و حسین، با قامتی بلند و چشمی خیس، فرمود: «امشب را مهلت دهید… نه برای زندگی، که برای نیایش… می‌خواهم شب را در آغوش خدا سحر کنم.» 🖤و شب، پذیرفت ستاره‌ای دیگر را از فردا جدا کند… شبِ قرار، شبِ وداع، شبِ راز گفتن شمشیر با سجاده بود… ✨کربلا، در محاصره بود، اما دل‌ها آزاد… و عباس، امان‌نامه را با شمشیر امضا کرد… ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums
25.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[✨🔗] سری به نیزه بلند است در مقابل زینب سری که سایه کشیده ست روی محمل زینب سری که معجزه اش روی نی تلاوت وحی است مسیح ِ روی صلیب است در مقابل زینب ٠۴ ❃‌ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور‌‌‌ اهواز ☞ @mohebbanajums