از ظهر گذشته است، تأخیر نکرد!؟
ساعت دو و نیم، سه، کمی دیر نکرد!؟
دلگیرترم دوباره از هفتهی قبل
تلخی غروب جمعه تغییر نکرد...
🍃 اللهم عجل لولیک الفرج
🥀🥀گل های پرپر🥀🥀
در تهران اقایی خیلی ریخت و پاش داشت و روضه مفصلی میگرفت
یک باغچه کوچکی هم داشت یک شب چند بچه از نرده ها بالا رفتند و چند تا گل چیدند و مقداری هم لگد مال کردند صاحب خانه ناراحت شد و بچه ها رو دعوا کرد
فردا که وارد منزلش شدیم دیدیم نرده ها رو برداشته و بچه ها میگن برین گل بچینین و گل ها رو لگدمال کنید !
گفتیم اقا چه شده؟! این برخورد امشب شما با برخورد دیشبتان خیلی تفاوت دارد
گفت؛ اقا سید عباس! دیشب که خوابیدم در عالم رویا امام حسین را زیارت کردم حضرت فرمودند : فلانی! برای چند شاخه گل با بچه هایی که به خاطر من به عزاداری امده بودند دعوا کردی؟
ایا گل های تو عزیزتر از گلهای منبودند که در کربلا پر پر شدند
دلباخته ص ۸۲🥀🥀
YEKNET.IR - shohada mahe asemoonan.mp3@Maddahionlin
زمان:
حجم:
3.14M
🎵 #صوت_شهدایی
🍃شهدا ماه آسمونن
🍃آسمونی تو کهکشونن
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🍃🌹🍃🌹
💔گاهی یک #تلنگر کافیست...
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله‼️
❣در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را مینوشت پیدا شد✍
❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛
شنبه : بدون وضو خوابیدم.😴
یکشنبه : خنده بلند در جمع😆
دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم.🤔
سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم.📿
چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت.🗣
پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم.☝️
جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات.😔
📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده مینویسد :
⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...
⁉️ما چی⁉️
❓کجای کاریم
حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️😡
1⃣غيبت…
تو روشم ميگم🗣
2⃣تهمت…
همه ميگن🔕
3⃣دروغ…
مصلحتي📛
4⃣رشوه...
شيريني🍭
5⃣ماهواره...
شبکه هاي علمي📡
6⃣مال حرام ...
پيش سه هزار ميليارد هیچه💵
7⃣ربا...💸
همه ميخورن ديگه🚫
8⃣نگاه به نامحرم...🙈
يه نظر حلاله👀
9⃣موسيقي حرام...🎼
ارامش بخش🔇
🔟مجلس حرام...💃
يه شب که هزار شب نميشه❌
🍃🌸
#خاطرات_شهدا 🕊
یکشنبه بود قرار بود شب ساعت⏰ ۸ حرکت کنیم ؛ ظهر بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزا که هیچی .
جلوی در اداره گذرنامه بودم
حسین زنگ زد📞
+سلام داداش خوبی
.
نوکرم تو خوبی
.
+گرفتی گذرنامه رو از صبح⛅️ استرس تو رو دارم
داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس
.
+باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه
باشه چشم
قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا . . .
بابغض😔 زنگ زدم حسین
بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شما برید
حسین گفت : این چه حرفیه ما قرارگذاشتیم با هم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم
گفتم نه برنامه هاتون خراب میشه
گفت نه نهایتش بچه ها رو راهی میکنیم من و تو با اتوبوس🚌 میریم
دلم و گرم کرد .
داخل جا نبود بشینم ایستاده بودم ساعت شد ۶ عصر حسین پیام✉️ داد چه خبر ؟
گفتم داداش هنوز ندادن هر بیست دقیقه اسم ۱۰ نفر میخونن تحویل میدن
گفت باشه داداش تا اینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم از استرس میمیرم
گفت یه ذکر بهت میگم هر بار گیر کردی بگو من خیلی قبول دارم گره کار منم همین باز کرد ( آخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت )
گفتم باشه داداش بگو
گفت تسبیح📿 داری ؟
گفتم آره
گفت بگو🍃 #الهی_به_رقیه (س)🍃 حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم
قطع کردم چشممو بستم شروع کردم
الهی به رقیه س الهی به رقیه س . . .
۱۰ تا نگفتم که یهو گفت این ۵ نفر آخرین لیسته📄 بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن
بغضم ترکید با گریه گرفتم😭 رفتم سمت خونه 🏡 حاضر بشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک تو چشمش حلقه زد گفت
🍃 #الهی_به_رقیه_سلام_الله_علیها ♡🍃
.
#با_دست_کوچکش_گره_ها_باز_میکند . . .
#الهی_برقیه_سلام_الله_علیها . . .
.
#شهید_حاج_حسین_معزغلامی✨
#شهدا_را_یاد_کنیم_باذکر_صلوات 🌷
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌸