eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
293 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی برای اسلام تلاش میکردند، ایشون تو بحث فرهنگی خیلی فعال بودن، خودشون از مربی های پرتلاش مجموعه فرهنگی مسجد جامع صفا بودن☝️🌹 خیلی با گروه سنی نوجوان مهربون بودن و براشون دل میسوزوندن تا اونها رو جذب مسیر الهی کنند و تمام تلاششون این بود ک برای امام زمان یار و سرباز پرورش بدن✌️🌺 تو کار برای اهل بیت و مخصوصا محرم و غدیر خیلی زحمت میکشیدن و عقیده شون این بود که اهل بیت خیلی مظلومند😔 و ما باید تبلیغ سیره و روش اهل بیت رو دنبال کنیم و براشون با جون و دل کار میکردند✨ به بحث برادری و برابری خیلی اهمیت میدادند و میگفتن هر چی که من دارم برادر دینی من هم باید داشته باشه...👌🌸 به همسرشون خیلی احترام میذاشتن و رفاه ایشون خیلی واسشون مهم بود تا جایی ک قبل از سفر آخرشون که به #شهادت برسند🕊تمام دارایی های خودشون رو فروختن و دراختیار همسرشون قرار دادن تا بعد از ایشون سختی متوجه حالشون نشه 😔 شهید مدافع حرم مرتضی عبدللهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 این اتفاق در عملیات والفجر4 رخ داده است👇👇 معجزه‌ای در شیار 1904 شهید حاج همت بسیار زیبا جزء به جزء عملیات را توصیف می‌کند. وقتی قله 1904 با پیاده شدن یک گردان از نیروهای دشمن از دست می‌رود،😍💪🤜 کار واقعاً گره می‌خورد. فرمانده اینطور دلواپسی‌هایش را توضیح می‌دهد:👇👇👇 « حالا، خدایا خودت کمک کن. از انصار پرسیدم می‌توانی بیایی عقب‌تر؟ گفتند امکان ندارد.😔😔 سمت راست 1904 شیار سختی بود که گردان انصار حتماً باید می‌آمد توی این شیار. گفتند اگر بیایی یک نفر هم زنده نمی‌ماند. 😭😢 خدا شاهد است معجزه‌ای رخ داد که شاید در طول بی‌نظیر باشد. گردان انصار با یک گروهان روی قله مانده بود. نه راه پس داشتند و نه راه پیش.😔 قله 1904 هم سقوط کرده بود. 😞😞 توی ضد شیب قله یک شیار بود. زیر قله 1904 نارنجک و تیر نمی‌خواست. اگرچه تا سنگ پایین می‌انداختند مستقیم توی سر بچه‌ها می‌خورد. 😔 این گردان که تعداد نیروهایش هم قابل توجه بود با زخمی‌هایش توی شیار ماندند. 😰😭😭 خداوند جلوی دیدگان بعثی‌ها را بسته بود.😍😊😊 پرده جلوی دلشان کشیده بود که نه داخل شیار را می‌توانستند ببینند و نه بچه‌ها را.☺️☺️ خدا شاهد و گواه است، به طور معجزه‌آسایی این بچه‌ها تا شب آنجا ماندند و یک گلوله هم به آنها نخورد.☺️ شب تعدادی را برای کمک به بچه‌های زخمی و گردآوری شهدا فرستادیم و آنها را عقب آوردند.»😊 جان هرزنده دلی زنده به جان دگر است من همانم که دلم زنده به یاد 🌸🍃
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش خانواده شهیدان همدانی، کاوه، زین‌الدین و باکری به حذف واژه شهید از کوچه‌ها و خیابان‌ها
⭕️ رهبرانقلاب، امروز در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری: لازمه و اساس استمرار پیشرفت کشور، «توکل بر خدا»، «ایستادگی و مقاومت»، «امید به آینده»، «اعتماد به جوانان بویژه جوانان انقلابی»، «وحدت و انسجام آحاد مردم بخصوص در میان نیروهای انقلاب»، «حمایت واقعی از تولید داخلی» و «قطع امید کامل از بیگانگان» است. ‌ 🔻 راه تعامل با اروپا باز است اما مطلقا به کشورهایی که دشمنی علنی میکنند اعتماد نکنیم. تفکر در این اروپایی‌ها همان تفکر آمریکا است؛ به عنوان میانجی وارد میشوند، مذاکره میکنند، تماس میگیرند، تلفن میکنند، حرف‌های طولانی میزنند، وعده می‌دهند پوچ، همه‌اش پوچ. ‌ 🔻 اروپایی‌ها به رغم وعده های خود، عملاً به تحریم های امریکا پایبند ماندند و هیچ اقدامی انجام ندادند و از این پس هم بعید است کاری برای جمهوری اسلامی انجام دهند، بنابراین باید بکلی از اروپایی ها قطع امید کرد. ‌ 🔻 نیروهای مؤمن و انقلابی که مجموعه عظیمی از مردم را در برمی‌گیرند، باید در همه جا و در مقابل تعرض‌ها حمایت شوند و امکان حضور آنها در مراکز حساس فراهم شود...
محمد حسین به دو چیز تاکید میکرد: ☝️ بخش هایی از شهید: «تفکر کردن بهتر از زیاد سخن گفتن است. زیرا تفکر، انسان را آگاهتر و زیاد سخن گفتن، انسان را دچار آفت زبان میکند که اعم است از دروغ و غیبت و ...❗️ حیا داشتن مرد و زن نمیشناسد؛ چه در رفتار و چه در گفتار .. ما نباید فکر کنیم چون مرد هستیم میتوانیم از هر گفتاری و یا از هر پوششی استفاده کنیم.😒 از نظر بنده جوان با حیا کسی است که بالاتر مچ دستش را نامحرم نبیند.👌 سفارش من به همسر و دخترم حفظ حجاب برتر است. از همسر بزرگوارم میخواهم که فرزندانم را همچون من مطیع رهبر عزیزمان پرورش دهد؛ زیرا آقا مایه افتخار و مباهات ما مسلمانان و همه ی مظلومان عالم است.»🌼 شهید محمدحسین عطری 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙🍃🦋 🍃🌼 🦋 امام صادق علیه السلام فرمودند: پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگی‌اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: ① اول تندرستی ② دوم امنیت ③ سوم روزی فراوان ④ چهارم همراهِ همرأی ⑤ پنجم که در برگیرنده همه این هاست، رفاه و آسایش است. راوی پرسید: همراهِ همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب. 📚خصال ✨یاعلی✨
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠حسین آقام همه میرن تو می مونی برام 🔺گلزار شهدای تهران
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
‍ #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_اول #بخش_دوم —رضوان دیشب داشت
‍ بسم_رب_الحسین رمان: ✨🌸 نویسنده: با بغض شروع کردم به نوشتن امروز: دادم تورا قسم به نخ چادری که سوخت شاید دلت بسوزد و یک کربلا دهی😔 می گویند کربلا قسمت نیست دعوت است. خدایا!من معنی قسمت و دعوت را نمی دانم. اما یقین دارم تو معنی طاقت را می دانی... آسمان هم امروز دلش پر است همانند من.💔 بیچاره آسمان.انقدر دود می خورد تا اینگونه سیاه و تیره و تار شود.دیگه دلم طاقت ندارد.فقط می توانم قلم را نالان رو کاغذ بکشم و بنویسم:✍ دود این شهر مرا از نفس انداخته است به هوای حرم کرببلا محتاجم با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم.دست و صورتم رو آب زدم و برگشتم توی اتاق تا آماده بشم.پرده رو کشیدم با آسمانی تیره و خشمگین مواجه شدم🌫چه دلگیر.برای احتیاط یک لباس گرم برداشتم و روسری فیروزه ایم رو لبنانی بستم و درحالی که چادر را سر می کردم از اتاق بیرون آمدم.از کنار آشپزخانه که رد میشدم مادر صدایم کرد. -رضوان جان عزیزم صبحونه نخورده کجا میری مادر؟ —مامان جان دیرم شده.میرم توی راه با زینب یه چیزی می خورم. -برو مادر جان خدا به همراهت🌸فقط رضوان،داری میری بیرون یه سری به اتاق ریحانه بزن و بیدارش کن مدرسش دیر میشه.راستی مادر بابات پنجاه تومن رو جاکفشی برات گذاشته بردار. —چشم مامانم.فعلا خدافظ. در اتاق ریحانه خواهر کوچکتر که راهنمایی بود را باز کردم تا بیدارش کنم.پتو رو از سرش کشیدم و گفتم: -پاشو دیگه ریحان چقد می خوابی تو.😒 در حالی که چشم هاشو میمالید گفت: —ولم کن من مریضم امروز نمیرم مدرسه. گرفتم کشیدمش،از جاهاش بیرون اوردمش و درحالی که از اتاق بیرونش می کردم گفتم: -باشه برو همین ها رو به مامان توضیح بده. غرغر کنان بیرون رفت و منم به سمت حیاط به راه افتادم.پنجاه هزار تومن بابام رو برداشتم و گذاشتم توی کیفم.🎒 راه افتادم سمت کوچه.سرکوچه زینب رو ندیدم و تعجب کردم.گفتم شاید نیاد.یه چند دقیقه ای که ایستادم دیدم نه نیومد.برای همین زنگ زدم به موبایلش.با صدای گرفته گوشی رو جواب داد و گفت: -سلام رضوان جان.ببخشید من یه کمی تب دارم و مریض احوالم🤒اگر اشکال نداره خودت تنها امروز برو. بعد از کلی توصیه و مواظب خودت اش گفتن ها گوشی را قطع کردم و به راه افتادم. وارد کلاسمون نشده بودم که یهو نرگس آستین چادرمو گرفت و کشید توی راه رو.تعجب کردم.بهش گفتم: -وا نرگس جان چرا همچین می کنی⁉️ —فعلا هیچی نگو وبیا دنبالم. دست و پاهام یخ کرد و همینطور سمت نرگس کشیده میشدم.انقدر سست شده بودم که با خودم فکر نمی کردم زشته اینطوری تو سالن دانشگاه نرگس داره منو کشون کشون می بره😑🚶‍♀ رسیدیدم به سالن بزرگ دانشگاه.رفتیم کنار برد اعلانات و اخبار دانشگاه.همون جایی که لیست اسم های کربلایی هارو زده بودن.همون جایی که درست یک هفته پیش به خاطر یک روز دیرتر دادن اسمم نشد که اسم منم تو لیست باشه😢.همون جایی که.... بگذریم.درست کنار همون لیست یک هفته پیش یک اعلامیه بزرگ تر چاپ شده بود با عنوان: به اطلاع دانشجویان گرامی میرسانیم که....📋 به خودم اومدم که دیدم نرگس داره می خنده و به صورتم آب میزنه.دیدم توی سرویس بهداشتی دانشگاهیم.سریع پرسیدم: -نرگس بگو که خواب نبودم. دستم رو بردم سمتش و گفتم:توروخدا یه بشگون از دست من بگیر مطمئن شم.😥 —نه عزیزم خواب نبودی یه لحظه غش کردی خانم.پاشو حالا تا لیست دوباره پر نشده بریم اسم تو و زینب رو هم بدیم دیگه.پاشو خواهر.انگار شما هم کربلایی شدین.😍 چه جمله عجیبی گفت نرگس.من؟کربلا؟اربعین؟😱😳 و مثل همان لحظه ورودم به کلاس تقریبا کشان کشان من رو به طرف دفتر مدیریت دانشگاه برد تا اسم خودم و زینب رو هم بدم.باورم نمی شد.انگار توی خواب دیدم همین پنج دقیقه پیش که توی اعلامیه نوشته شده بود:پنج جای خالی دیگر برای اردوی پیاده روی کربلا.✨ امروزم را این چنین نوشتم: ندیده ای شوریدگانی را که ذکر صبح و شامشان حسین است؟ این روز ها عجیب بوی سیب به مشامم می رسد.. 🌸