#عاشقانه_شهدا
📌رفتم دستمو گذاشتم رو شونش گفتم: سلام جعفر... یدفعه ناخودآگاه یه سیلی زد تو صورتم....!
.
.
.
بعدش که آرامبخش بهش زدن آروم شد باز رفتم پیشش؛
بهم گفت یه نفرو زدم برو پیداش کن ازش حلالیت بگیر فقط یادم نمیاد کیچ بوده 😓
گفتم حالا مهم نیست میدونن حالت خوب نبوده...
... با اصرارش بالاخره گفتم:
فکر کن منو زدی
گفت تو رو زدم؟؟!
.
.
.
❣{چادرمو گرفت، گریش گرفت عادتی که داشت تو شبای قدر و محرم اشکاشو با چادرم پاک میکرد چادرمو گرفت اشکاشو پاک کرد... 💔}
#شهید_جعفر_حسینی
#شیمیایی💣
#شهدای_عزیز_فاطمیون♥
⚡یا بهتره بگیم... یادمان باشد در همین کوچه ی ما همسری بود که عشقش را داد تا تو عاشق بشوی🥀
❤️💛💚 @mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
#عاشقانه_شهدا ❤🌹
🌹یک پاسدار عادی🌹
حسین زیر بار ازدواج نمی رفت و می گفت:
🔹"اولا، من بلد نیستم زن بستونم؛
دوما، نه خونه ای دارم و نه چیزی؛
بعدش هم، الان جنگه و وقت این حرف ها نیست."
🌺کل پساندازش ۳۶ هزار تومان بود.
به او گفتم:
🔸"من با این پول برات خونه می سازم."
خانه را برایش روبراه کردم و بالاخره اینکه یک روز به من گفت:
🔹"بیا برو با این ننه ام یه دختر واسه من پیدا کن."
🔷برگه ای هم داد دستم که در آن نوشته بود:👇👇👇
"اینجانب حسین خرازی،
یک پاسدار عادی،
یک دست ندارم،
هیشت و پیشت هم ندارم،
(به گویش اصفهانی یعنی "آه در بساط ندارم")
امکان کشته شدنم هم هست،
حقوق ماهیانه ام هم ۲۰۰۰ تومان است."
.
🔸گفت:
"هر جا میری، حتما اینا رو بگو."
چند جایی با مادرش به خواستگاری رفتیم و منتظر جواب ماندیم.
.
#جوونا_نگیدزوده
#نترسید
#یه_حرکتی_کنید😜
#زوددیرمیشه_ها😬😂
🌹شهیدحاج حسین خرازی🌹
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🌺🕊💐❤️💐🕊🌺
#عاشقانه_شهدا
#همسرانه
#ازدواج_شهدایی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌺🕊💐❤️💐🕊🌺
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌺🕊💐❤️💐🕊🌺
#عاشقانه_شهدا
#همسرانه
#ازدواج_شهدایی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌺🕊💐❤️💐🕊🌺
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌺🕊💐❤️💐🕊🌺
#عاشقانه_شهدا
#همسرانه
#ازدواج_شهدایی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌺🕊💐❤️💐🕊🌺
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🍀💐🌼🌺🌼💐🍀
🌹 #شهیدانه 🌹
#عاشقانه_شهدا
#شهید_والامقام
#رسول_خلیلی
🌹 #رفیق_شهیدم
💐 #تولدت_مبارک
سلام #شهید من
می دانم که جواب #سلامم را می دهی...
هوای تو کرده دلم ...
لازم نیست
#حرفهایم را طولانی و بلند بنویسم
تا تو #بخوانی ...
#سکوت و چند کلمه کافیست برای #دلتنگی_ام ...
تنها تو میدانی که در دل پر #دردم
چه می گذرد ...
حرف هایم را با تو به هر #شکلی
که باشد می زنم ...
گاهی آرام ...
گاهی با چشمان ابری ام ...
گاهی با درد دل بی قرارم ...
و می دانی که چقدر #دوستت_دارم
دلتنگی هایم برای تو را هم دوست دارم
آن لحظه که به یاد تو هستم را نیز دوست دارم
تمام این #لحظات را دوست دارم
چون می دانم که تمام #وجودم به یاد توست
همین...
💐 #تولدت_مبارک
🌹 #رفیق_شهیدم
💐 #سالروز_تولد
#ارسالی_از_اعضاء
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
#عاشقانہ_شهــدا❣
میخواست بره مأموریت…
گفت: راستی زهرا…❤
احتمالاً گوشیم اونجا آنتن نمیده…!
داد زدم: تو واقعاً 15 روز میخوای بری و موبایلتم آنتن نمیده…؟!
گفت: آره…اما خودم باهات تماس میگیرم… نگران نباش…❤
دلم شور میزد…
گفتم: انگار یه جای کار میلنگه امین…!
جاااان زهرا…💕
بگو کجا میخوای بری…؟
گفت: اگه من الآن حرفی بزنم…
خب نمیذاری برم که…❤
دلم ریخت…
گفتم: نکنه میخوای بری سوریه…؟!
گفت: ناراحت نشیا…آره میرم سوریه…
بیهوش شدم…
شاید بیش از نیم ساعت…
امین با آب قند بالا سرم بود…❤
به هوش که اومدم…
تا کلمه سوریه یادم اومد…
دوباره حالم بد شد…
گفتم:امین…واااقعا،داری میر ی ی…؟❤
بدون رضایت من…؟💕
گفت: زهرا… بیا و با رضایت از زیر قرآن ردم کن…
حس التماس داشتم…
گفتم: امین تو میدونی که من چقدر بهت وابستهم…💕
تو میدونی که نفسم بنده به نفست…💕
گفت:آره میدونم…❤
گفتم: پس چرا واسه رفتن اصرار میکنی…؟
صداش آرومتر شده بود…
🍃عاشقت هستم شدیدا دوستت دارم
دلبری هایت بماند بعد فتح سوریه🍃
زهرا جان…❤
ما چطور ادعا کنیم مسلمون و شیعهایم…؟
مگه ما ادعای شیعه بودن نداریم…؟
شیعه که حد و مرز نمیشناسه…
اگه ما نریم و اونا بیان اینجا…
کی از مملکتمون دفاع میکنه…
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹
#عاشقانه_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمودرضا_بیضایی
#محمودرضا می گفت ما قدر #حضرت_آقا را نمی دانیم ، در سوریه و عراق رزمندگان بدون #وضو به تصویر #حضرت_امام_خامنه_ای دست نمی زنند ....
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#حضرت_امام_خامنه_ای
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدرضا_میدان_دار
آخر شب بود .
نشسته بود لب حوض داشت #وضو می گرفت .
مادر بهش گفت : پسرم ، تو که همیشه #نمازت رو اول وقت می خوندی ، چی شد که ...؟!
البته ناراحت نباش، حتما کار داشتی که تا حالا #نمازت عقب افتاده.
#محمدرضا لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید ، گفت :
الهی قربونت برم مادر ! #نمازم رو سر وقت، #مسجد خوندم .
دارم تجدید #وضو می کنم تا با #وضو بخوابم ...
شنیدم هر کس قبل از خواب #وضو بگیره و با #وضو بخوابه ، #ملائکه تا #صبح براش #عبادت می نویسند .
منبع :
کتاب دوران طلایی به نقل از مجموعه همکلاسی آسمانی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌹🌴🕊🌷🕊🌴🌹
#شهیدانه
#عاشقانه_شهدا
#مردم_دوستی
#شهید_مدافع_امنیت
#مرتضی_ابراهیمی
فرمانده میگفت باید مردمِ معترضِ بیگناه را از این صف جدا کرد .
بدون سلاح بین جمع رفت .
همین که میخواست با مردم هم صحبت شود ، چند نفر محاصرهاش میکنند ، یک نفر تیر به #پهلویش میزند بعد با چاقو به #قلبش می زنند ، وقتی مانند #حضرت_عباس_ع خونین روی زمین میافتد و بیحال میشود یک نفر چاقو را در #سرش فرو میکند ...
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🌴🕊🌷🕊🌴🌹
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
#عاشقانه_شهدا
#شهدا عاشق اند
معشوقشان خداست
شاگردند
معلمشان #حسین_ع است
معلم اند...
درسشان #شهادت است
مسلح اند سلاحشان #ایمان است
مسافرند،مقصدشان لقاءالله است
مستحکم اند،تکیه گاهشان #خدا است
#یادشان_گرامی
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
💍 #عاشقانه_شهدا
حسن ارتشی بود و بعد از عقد باید برای گذراندن دوره، می رفت اهواز. بنا بود بعد از دوره اش، بیاید تهران و مراسم #عروسی را برگزار کنیم.
هر چهارشنبه برای هم نامه 💌می نوشتیم. هفت روز انتظار برای یک نامه! خیلی سخت بود. بالاخره صبرم تمام شد. دلم طاقت نمی آورد؛ گفتم: «من می رم اهواز!»
پدرم قبول نمی کرد؛ می گفت: «بدون رسم و رسوم؟!» جلوی مردم خوبیّت نداره. فامیل ها چی می گن؟! گفتم: جشن که گرفتیم! چند بار لباس عروس و خنچه و چراغانی؟!
دخترعمو (مادر شوهرم) گفت: خودم عروسم رو می برم. اصلاً کی مطمئن تر از مادر شوهر؟! این طور شد که با اصرار من و حمایت دخترعمو، زندگی مان بدون عروسی رسمی شروع شد.
#همسر_شهیدحسن_آبشناسان 🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━