🎥 ۷ دلیل سقوط اسد @Farsna

📣 فراخوان سراسری ائتلاف نخبگان ایران 🔺آغاز فرآیند پذیرش درخواست از متقاضیان مسئولیت دبیری استان/شهر/شهرستان 🔹این فراخوان کشوری برای جذب افراد واجد شرایط در مسئولیت دبیری هر استان‌ و دبیری شهر/شهرستان برای انتخابات سال ۱۴۰۴ انجام خواهد شد 🔹از کلیه متقاضیان محترم که خود را در قامت مسئولیت دبیری استان/شهر/شهرستان می‌دانند دعوت می‌گردد از طریق سایت رسمی کشور نسبت به ثبت درخواست خود اقدام نمایند و یا به صورت مستقیم از لینک زیر وارد صفحه درخواست گردند و اطلاعات را تکمیل نمایند لینک مستقیم درخواست دبیری استان/شهر/شهرستان 🔺خبرنگاران، مدیران رسانه، نخبگان و افرادی که در انتخابات سال ۱۴۰۴ قصد داوطلبی دارند در اولویت پذیرش درخواست قرار خواهند داشت. 📍توجه 🔹در صورت هر گونه مشکل در ثبت درخواست، فقط از طریق ادمین‌های ائتلاف در پیام رسان‌های ایتا و تلگرام ارتباط برقرار نموده و سئوال یا مشکل خود را ارسال بفرمایید. 🔹از هر گونه ارسال ایمیل، ارسال پیامک به سامانه پیام کوتاه، تماس تلفنی و ... خودداری نمایید 🔹در زمان ثبت درخواست vpn گوشی خود را خاموش نمایید 🔺شاخص‌های داوطلبین تائید صلاحیت شده انتخابات 1404 برای قرار گرفتن در لیست ائتلاف در سراسر حوزه‌های انتخابیه کشور در انتخابات پیش رو اینجا بخوانید 📍کانالهای اطلاع رسانی سایت‌کشور / تلگرام / ایتا / بله / روبیکا / روبینو / سروش / گپ / ویراستی / آپارات / اینستاگرام / توییتر / یوتیوپ

🎥 تایم‌لپسِ نقشۀ اشغال سوریه از ۲۰۱۱ تا امروز @Farsna

اجرای دکترین شوک توسط ایران در منطقه

🌿قصر بلودر یکی از جاهای دیدنی اتریش که پیشنهاد می‌کنیم حتماً سری به آن بزنید، قصر بلودر است. یکی از شاهزاده‌های اتریشی در ۱۷۱۶ فرمان ساخت قصر بلودر را صادر کرد. این قصر در کنار معماری زیبا، باغی بسیار سرسبز و اشرافی دارد. همانند بسیاری از عمارت‌های باشکوه اتریشی، سبک معماری باروک در ساخت قصر بلودر استفاده شده است. قصر بلودر در وین قرار دارد. جالب اینجاست این قصر در کنار زیبایی‌های بی‌نظیر، آدرسی خوش‌مسیر دارد. در نتیجه در کنار دیدن این قصر می‌توانید از دیگر جاهای وین بازدید کنید. #دیدنیهای_اتریش #قصر_بلودر

دریاچه زریبار، مریوان #مریوان #ایران_زیبا

با خاطرات برادر رزمنده بسیجی تخریبچی حاج علیرضا قهرمان پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 دیدار با بهمن اسفند ۱۳۶۲ قسمت سوم 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 می خواهم حرف های او را مثل یک فیلم ببینم: _...نزدیک ظهر بود که ما رو گرفتند. تا شب ما رو پیاده بردند و آخر به یک روستایی رسیدیم. اونجا بعد از توقفی کوتاه، دست و پا و چشمهای ما رو بستند و ما رو سوار ماشینی کردند. با ماشین به یک سمتی می رفتیم که نمی دونم کجا بود. بعد از یک ساعت ماشین ایستاد. پاهامون را باز کردند و با چشمای بسته ما رو توی شیب کوه بالا بردند. صدای لولای یک دری بلند شد، فهمیدم پشت یک دری رسیدیم. در باز شد، دستهامون رو هم باز کردند. ما رو انداختند اونجا. صدای لولا دوباره بلند شد. در رو بستند. چشمهام رو باز کردم. توی طويله بودیم. اونجا متوجه شدم واقعأ اسیر شدیم! با خستگی راه و درد کتک هایی که خورده بودیم، گوشه ای روی کاه های کف طويله نشستیم، طويله خیلی سرد بود و ما فقط با همان لباسهایی که توی مینی‌بوس تنمون بود، جلوی سرما مقاومت می کردیم. اصلا!نمیدونستیم کجاها هست؛چی می خواد بشه. با یک دنیا فکر، توی خواب و بیداری، شب رو سحر کردم. نزدیک صبح، گوشه ای تیمم کردم و نماز صبحم رو خواندم و منتظر روشن شدن هوا و تکلیفمون شدم. صبح که شد، مامورهاشون دوباره بی هوا در طويله رو باز کردند و مثلا طوری که بخوان ما رو دادگاهی کنند، به ما دو تا پیشنهاد دادند:یا اعدام بشیم، یا اینکه خانواده هامون، پنجاه میلیون تومن بابت آزادی ما به اونها بدهند! با خودم گفتم سنگ بزرگ نشونه ی نزدنه!دروغ می گن و می خوان ما رو بکشن.شماره تلفن خونه هامون رو گرفتند تا خانواده هامون را در جریان موضوع بذارند. ما که می دونستیم تهیه ی این مقدار پول برای خانواده هامون غیرممکنه، شماره تلفن خونه هامون را دادیم تا حداقل بفهمند که اسیر شدیم. بعد از یک روز ب پدرم توی میاندوآب قرار گذاشتند؛اونجا، رودررو، شرایط رو به پدرم گفته بودند و پدرم که هنوز از صحت جریان اطمینان کامل پیدا نکرده بود، به اونها گفته بود از کجا معلوم که پسرم پیش شماست؟یا از کجا بدونم که اگه پیش شماست، زنده است؟باید اول اون رو ببینم بعد فکری بکنم. فرداش، توی طويله نشسته بودم که در باز شد. پدرم رو چشم و دست بسته پیشم فرستادند. چشمش رو باز کرد؛بغلم کرد، گریه کرد و باور کرد که جریان واقعیت داره. با ناامیدی، پیشنهاد اونها رو برای من گفت. آروم گفتم از همه چیز باخبرم پدر، به اونها بگید باشه!چند روزی فرصت بدید تا پول رو آماده کنم؛بعد از اون، شما به تبریز برگرد. من می خوام فرار کنم!هیچ نشونه ای از خونه ی خودمون به اونها نده و جز همین وعده ی خیالی، دیگه حرفی به اونها نزن. بعد از آن، پدرم به تبریز برگشت. یک هفته ای گذشت و خبری از پدرم نشد. از من پرسیدند پدرت چی شد؟!عراق گفته برای هر اسیر ایرانی پول خوبی می دیم! به اونها گفتم چند روز دیگه صبر کنید. پدرم از خان های قدیمه، زمین و ملک و سرمایه داره.اینجا که اومده بود، به من قول داد که پول رو آماده می کنه ‌‌‌... .به هر طریقی که بود فرصتی گرفتم. با دو تا همراه دیگه ام، نقشه ای رو که این چند روز در ذهنم داشتم، در میون گذاشتم. گفتم این چند باری که ما رو بردند دستشویی، تقریبا فهمیدم کجا هستیم و می دونم چطور فرار کنیم ‌اگر مایلید با هم برنامه ی فرار بریزیم. گفتند:احتمال فرار با توجه به شرایطی که توش قرار داریم، کمه ‌تمام اهالی روستا از خودشون هستند،طويله توی نقطه ی نامناسبی قرار داره و آب و هوا هم نامساعده؛شاید فرار به قیمت جونمون تموم بشه. گفتم:به نقشه ی من اعتماد کنید! نقشه ام رو با اونها در میان گذاشتم: 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 برگرفته از کتاب به سوی معبر، نوشته علیرضا قهرمان پور، تهران ،نشر بید، ۱۴۰۳، صفحات ۱۸۱، ۱۸۲ و ۱۸۳

شھادت یعنی: نمـیر حیف اسـت خوب بمـان، محکم بسـاز، از درون و برون ساخته شـو! و آنگاه برای خـــدا، شـــــھــیـــد شـو... #شهیدانه 🌹با شهدا بودن سهل است اما با شهدا ماندن سخت تر هست🌹 ✅ با ما شهیدانه بمانید.

امام خمینی(ره): متاثر نشوید، پیروزی با شماست 🔹کمربندهایتان را ببندید که هیچ‌چیز تغییر نکرده‌‎. امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته و دیروز خدا آنگونه خواسته‌‎ ‌‏بود و فردا انشاءالله روز پیروزی سپاه حق خواهد بود. 🔹ما تابع امر خداییم و به‌همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به‌‎‌‏همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی‌رویم. 🔹ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجی‌ام و ای‌‎ ‌‏نیروهای مردمی، هرگز از دست‌دادن موضعی را با تأثر و گرفتن مکانی را با غرور و‌‎ ‌‏شادی بیان نکنید که اینها در برابر هدف شما به‌قدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه با‌‎ ‌‏آخرت. ‏ @Farsna

#اطلاع_رسانی 🔸مراسم یادبود مادر بزرگوار سرهنگ رزاق و حاج اسماعیل آذریان 🗓سه شنبه 20 آذر 1403 ⏰️از ساعت 15 الی 17 🕌مسجد چهارده معصوم شهرک پرواز

حر انقلاب شهید ابوالفضل ((شاهرخ )) ضرغام گوینده عراق هم می گفت ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم! اثری از پیکر شاهرخ نیافتیم او شهید شده بود، شهید گمنام. از خدا خواسته بود همه را پاک کند،همه گذشته اش را. می خواست چیزی از اونماند،نه اسم ،نه شهرت،نه قبر و مزار و نه هیچ چیزدیگر... #سالروز_شهادت #وعده_صادق #فاطمیه