فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رونمایی از ۳ دستاورد جدید هستهای
♦️رادیو داروی جدید برای تشخیص تومورهای سرطانی، شتابدهنده الکترونی با کاربرد در تصفیه پسابهای صنعتی و یک محصول جدید برای عقیمسازی آفات کشاورزی دستاوردهایی هستند که توسط متخصصان هستهای بومیسازی شده است.
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش
❄️همین هایی که در اینترنشنال و bbc علیه ایران حرف میزنند، شبها در لندن اینگونه به رخت خواب میروند.
🇮🇷 قدر مملکت خوب خود را بدانید.
#لطفا_سرچ_بفرمائید
@alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از سلبریتی هم شانس نیاوردیم🤲😁
😍 @mezahotollab 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناظره بسیار عالی خطاب به تمام کسانی که مسلمانان را عقب مانده مینامند
و .....
#پیشنهاد_دانلود
ـــــــــــــــــــــــ
♨️دریافت داغترین کلیپ های سیاسی در کانال #خبرهای_داغ_سیاسی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1655832592Cd30cd51591
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماشاالله😊👏
#عموفیدل
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علت دروغ های خانواده های مهسا امینی و کیان👆
♦️ این کلیپ ها باید در تمامی کانال ها برای روشنگری مردم پخش شود
آری همیشه تاریخ تکرار میشود و این ماهستیم که از گذشته درس میگیریم یا تاریخ را بار دیگر تکرار می کنیم👇
برای فهمیدن دقیق و مستند بودن باید وقت بیشتری بگذاریم و ارزششو داره واقعا روشنگری عجیبی دارد
🧔🧕ایشون آقای امیر کلباسی، دکتری کامپیوتر و عضو هیئت علمی دانشگاه هستن که به همراه همسرشون زهرا سادات شیخ الاسلام کارشناس ارشد حقوق، بعد از گذروندن دوران تحصلیشون در کانادا برای خدمترسانی به مردم کشورشون به ایران برگشتند، وطن دوستی اینجوریه دوستان!
فــــــاطِـــــــمــــــــه ثابِت
✍ماشالله به این زوج نخبه و فهمیده!
هم تحصیل کردن، هم زود ازدواج کردن و چندین بچه دارند و هم برای خدمت به کشور برگشتن، خداوند بحق حضرت زهرا سلاماللهعلیها حفظشون کنه و عاقبت بخیر بشن🤲
🅾️ حتما حتما متن زیر را بخوانید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇🤣🤣🤣
کتک خوردن در حد شهادت!😱😆😂
خاطره ای زیبا و خنده دار از جنگ.😂
بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب.
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش.
با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده.
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄😄😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ...
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون!
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂 😂
#همراه_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ جا روسری نمیپوشیدم،
خیلی طرفدار مسیح علینژاد بودم،
اکیپهای دختر پسری باهم دوست بودیم!
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به دیـــــــده بــــــان بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/691208313Ce043051afa