بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم
لاله از رخسار تو چیدم ولی نشناختم
همچو گل کز دیدن خورشید میخندد به صبح
بر گل روی تو خندیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم
در کنار مرقد شش گوشه جدت حسین
خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم
ای دل غافل که همچون سایه نزد آفتاب
پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم
در مسیر جمکران عطر دل انگیز بهشت
از نفس های تو بوییدم ولی نشناختم
سجده بر پای تو آوردم نگفتی کیستم
چهره از خاک تو پوشیدم ولی نشناختم
هدایت شده از علی سروش
#امام_باقر علیه السلام:
رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً #حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَيْنَا
خدا خیر دهد به کسی که خود را #وقف ما #اهل_بیت می کند.
[#المحاسن، ج۱، ص۱۷۳، ح۱۴۸]
ویراست
کانال علی سروش:
https://eitaa.com/ASorosh1421
هدایت شده از فهرست مقاتل
#امام_هادی_علیه_السلام
⚫️ فهرست لینکدارِ مصائب و مقاتل امام هادی علیهالسلام
🩸ما از این «دوشنبه» ها، چها که نکشیدهایم ...
🩸آه... نفرین به ظَلَمهای که اهلبیت ما را در پی مرکبهایشان دواندند ...
🩸امامِ مظلوم سامرا را در خرابهای که محل گدایان و درماندگان بود، جای دادند ...
🩸شبانه به خانه امام هادی علیهالسلام یورش بردند ...
🩸متوکل ملعون، (العیاذبالله) به امام هادی علیهالسلام، «شراب» تعارف کرد ...
🩸کسانی که قصد کُشتنِ امام هادی علیهالسلام را داشتند، در مقابل آن حضرت به سجده افتادند ...
🩸اثر زهر در بدن مبارک امام هادی و آمدنِ امام حسن عسکری علیهماالسلام بر بالین آن حضرت ...
🩸امامحسن عسکری علیهالسلام، با «گریبان چاکداده» ، «پاهای برهنه» و «بدون عمامه» در عزای پدر بزرگوارش حاضر شد ...
🩸«گرمای طاقتفرسا» و «فشار جمعیت» در تشییع پیکر مطهر امام هادی علیهالسلام ...
@Maghaatel2
هدایت شده از بسیج دانشگاه علوم اسلامی رضوی
راجی.mp3
74.28M
🎙️#صوت | نشست تخصصی بازخوانی و هم اندیشی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و مقش بصیرت در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی
🗣️ حجتالاسلام راجی
🔻 بسیج دانشگاه علوم اسلامی رضوی
هدایت شده از کتابخانه فضائل
-
-
منتهي الآمال از صاحَب جنّات الخلود مي گويد كه حضرت امام علي النَــقـــي(عليه آلاف تحية و الثناء) وسط القامة بودند و روي مباركش سرخ و سفيد و چَشمهايش فراخ و اَبروهايش گشاده و چهره اَش دلگشـــــا، هر كه غَمين بودي بر روي مباركش نگريستي غم ها زايل شدي، و محبوب القلوب و صاحَب هيبـــــت بودي هرچند دشمن برخوردي تملق نمودي و پيوسته لب مباركش در تبسّم و ذكر جناب ذات اقدس الهي حضرت پروردگار بودي و در راه رفتن گام ها را كوچك گذارده پياده رفتن بر آن حضرت دشوار بودي و اكثر در راه رفتن بدن مباركش عرق كردي.
📚منتهي الآمال، شیخ عباس قمی
ج٢، ص ٤٣٤، باب١٢، فصل٢
@ketabkhaneh_fazael
هدایت شده از کتابخانه فضائل
-
-
-
-
علامّـه قطب الدين راوندی فرمود: اگر ما
ذكـر كنيـم محاسـن شمايل حضـرت امام
هادی -علیهالسّلام- را كتاب طولانی میشود!
📚منتهي الآمال، شیخ عباس قمی
ج٢، ص ٤٣٤، باب١٢، فصل٢
@ketabkhaneh_fazael
هدایت شده از کتابخانه فضائل
• هیبت امام هادی علیه السّلام •
-
-
متوکل ملعون وقتی از جانـب امام هادی
-علیه السلام- احساس خطر نمود، چهار
دیوانه که چیزی نمیفهمیدنـد را دستور
داد آوردند و به هـر کـدام شمشیـری داد
و گفت: وقتیکه علی بن محمد -علیهما
السلام- وارد شد آنحضرت را با شمشیر
بکشید، آنها بنا گذاشتند کـه حتّی پیکر
امام هادی -علیهالسلام- را هم بسوزانند!
امّا وقتی امام هادی -علیه السلام- وارد
شد آنغلامان به زمین افتادند، شمشیـر
رها کردند و به حالت سجده مقابل امام
هـادی -عـلیـه السّـلام- قـرار گـرفـتنـد!
بعد رفتن امام، متوکل لعیـن سؤال نمـود
که چرا چنین کردید؟ گفتند: از هیبت آن
حضرت بی اختیـار چنیـن کردیـم! وقتـی
وارد شـد دور او بیشـتـر از صـد شمشیـر
برهنـه دیدیم، ولـی آن شمـشیـر داران را
نمیدیدیم، این بـود که مانع امر تـو شد.
📚منتهي الآمال، شیخ عباس قمی
ج٢، ص٤٥٤، باب١٢، فصل٢
بازنویسی شده.
@ketabkhaneh_fazael
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#امام_هادی_علیه_السلام
🔰 به فدای آن آقایی که خودش را اینگونه به زیر دِیْن میاندازد تا گره از کار نوکرش وا کند ... {طولانی…اما خواندنی!}
در روایت آمده است:
📄 امام هادی علیهالسلام روزی به جهت کاری که داشت، از سامرا به سمت یکی از روستاهای اطراف آن بیرون رفت.
📈 بعد از آن، یکعرب بادیهنشین به دنبال امام علیهالسلام به سامراء آمد. به او گفتند که حضرت به فلان روستا رفته است.
🔎 آن مرد به قصد دیدن آن حضرت به آن روستا رفت و چون به خدمت امام علیهالسلام رسید، حضرت از او پرسید: چه حاجت داری؟ او گفت: من مردی میباشم از عربهای کوفه؛ از متمسّکین به ولایت جدتان امیرالمؤمنین علیهالسلام. به زیر دِیْنی سنگین گیر افتادهام به گونهای که کمرم شکسته است و به جز شما، کسی را نمیشناسم که بتواند آن دِیْن را اداء کند!
🗓 امام علیهالسلام فرمودند: چه مقدار دِیْن بر گردنت هست؟ آن مرد گفت حدود ده هزار درهم! (مبلغی بالغ بر ارزش سه خانه مسکونی!!!) حضرت به او فرمودند: غصه نخور ای مرد! دلت را آرام کن و خوش باش که دِیْنت اداء میشود ان شاءالله!
💬 آن مرد، شبی را در کنار امام علیهالسلام گذراند؛ چون که صبح فرا رسید، حضرت هادی علیهالسلام به او فرمودند: (من این مبلغ را الان ندارم اما) حاجتی به نزد تو دارم!!! تو را به خدا قسم میدهم که بر خلاف حاجت من عمل ننمایی! آن مرد گفت: به روی چشم؛ مخالفت نمیکنم!
📝 پس امام علیهالسلام با دست مبارک خود، بر کاغذی نوشتند: «من، علی بن محمد (علیهماالسلام)، متعهد هستم که ده هزار درهم را به فلان بن فلان (همین مرد اعرابی) پرداخت کنم!»
🔖 سپس امام علیهالسلام به او فرمودند: این نوشته را نزد خودت داشته باش! پس در وقتی که به سامراء رسیدیم، در همان هنگام که من در نزد جماعتی از مردم هستم،
📋 فَتَعالِ إلَیَّ بِالخَطّ وَ طالِبنِی، وَ اغلُظْ عَلَیَّ فِی القَول
▪️بیا و این نوشته را با خودت بیاور و این وجه را از من با درشتی و تندخویی مطالبه کن!
🗯 من تو را به خدا قسم میدهم که خلاف این را عمل نکنی! آن مرد عرب گفت: حتماً چنین میکنم!
🕘 روز و مکان موعود فرا رسید؛ آن مرد آمد و به همان نحو که حضرت به او فرموده بود، رفتار کرد و با داد و بیداد، آن نوشته را بیرون آورد و حق خود را از امام علیهالسلام طلب نمود.
▫️حضرت به نرمی و ملایمت با او تکلم کرد و از او عذرخواهی نمود و سه روز از او مهلت خواست. در همین گیر و دار، ماموران متوکل، این خبر را به متوکل رساندند. آن ملعون امر کرد که فوراً سیهزار درهم را برای آن حضرت ببرند.
💰 چون آن پولها به امام علیهالسلام رسید، حضرت بدون آنکه دست به کیسههای درهم بگیرد، به آن اعرابی فرمودند: اینها را بردار و دِیْن خود را ادا کن و مابقی آن را خرج اهل وعیال خود کن.
🗯 آن مرد عرب گفت: یابن رسول اللّه! به خدا سوگند که ده هزار درهم هم مشکل مرا حل میکرد؟! امام علیهالسلام به او فرمودند: این، رزق تو بود که خدا برای تو آن را رساند! اگر بیش از این هم بود، ما ذرهای را از آن را برنمیداشتیم.
📑 آن مرد عرب، کیسههای پول را برداشت و زیر لب میگفت: «اَللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» {خدا بهتر میداند که خلافت و جانشینی خود در زمین را به چه کسی بسپارد!} (انعام:۱۲۴)
📚الفصول المهمة،إبنصبّاغ، ج۲ ص۱۰۶۶
📚إحقاق الحق، ج۱۹ ص۶۱۲
✍ بالاتر از اینهاست لوایی که تو داری
خورشید دمیده ز عبایی که تو داری
از بندهنوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری
ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی
بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی الله همان جلوهی یا هوست
چون شیشهٔ عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چَنتهی ما نیست به جز مرحمت دوست
العبدُ و ما فی یَدِهِ کانَ لِمَولاهْ
از برکت خورشید کند جلوهگری ماه...
@Maghaatel
هدایت شده از محتوای تبلیغی نورالزهرا
بیان #کرامت و داستانی از زندگانی #امام_هادی علیه السلام در هنگام #تبعید و در مورد #علم_امام به نقل از کتاب #بحار_الانوار
👇👇👇
کانال محتوای تبلیغی نور الزهرا : https://eitaa.com/mohtavaetablighi
هدایت شده از محتوای تبلیغی نورالزهرا
#امام_هادی علیه السلام
#تبعید
#باران
#پیش_بینی
#علم_امام
#بحار_الانوار
وَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي الْأَزْهَرِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ أَبِي عَبَّادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ هَرْثَمَةَ قَالَ: وَجَّهَنِي الْمُتَوَكِّلُ إِلَى الْمَدِينَةِ لِإِشْخَاصِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع لِشَيْءٍ بَلَغَهُ عَنْهُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَيْهَا ضَجَّ أَهْلُهَا وَ عَجُّوا ضَجِيجاً وَ عَجِيجاً مَا سَمِعْتُ مِثْلَهُ فَجَعَلْتُ أُسَكِّنُهُمْ وَ أَحْلِفُ أَنِّي لَمْ أُومَرْ فِيهِ بِمَكْرُوهٍ وَ فَتَّشْتُ مَنْزِلَهُ فَلَمْ أُصِبْ فِيهِ إِلَّا مَصَاحِفَ وَ دُعَاءً وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ فَأَشْخَصْتُهُ وَ تَوَلَّيْتُ خِدْمَتَهُ وَ أَحْسَنْتُ عِشْرَتَهُ فَبَيْنَا أَنَا فِي يَوْمٍ مِنَ الْأَيَّامِ وَ السَّمَاءُ صَاحِيَةٌ وَ الشَّمْسُ طَالِعَةٌ إِذَا رَكِبَ وَ عَلَيْهِ مِمْطَرٌ قَدْ عَقَدَ ذَنَبَ دَابَّتِهِ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ فِعْلِهِ فَلَمْ يَكُنْ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا هُنَيْئَةٌ حَتَّى جَاءَتْ سَحَابَةٌ فَأَرْخَتْ عَزَالِيَهَا وَ نَالَنَا مِنَ الْمَطَرِ أَمْرٌ عَظِيمٌ جِدّاً فَالْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّكَ أَنْكَرْتَ مَا رَأَيْتَ وَ تَوَهَّمْتَ أَنِّي أَعْلَمُ مِنَ الْأَمْرِ مَا لَمْ تَعْلَمْ وَ لَيْسَ ذَلِكَ كَمَا ظَنَنْتَ وَ لَكِنِّي نَشَأْتُ بِالْبَادِيَةِ فَأَنَا أَعْرِفُ الرِّيَاحَ الَّتِي تَكُونُ فِي عَقِبِهَا الْمَطَرُ فَتَأَهَّبْتُ لِذَلِكَ فَلَمَّا قَدِمْتُ إِلَى مَدِينَةِ السَّلَامِ بَدَأْتُ بِإِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الطَّاهِرِيِّ وَ كَانَ عَلَى بَغْدَادَ فَقَالَ يَا يَحْيَى إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ وَلَدَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْمُتَوَكِّلُ مَنْ تَعْلَمُ وَ إِنْ حَرَّضْتَهُ عَلَيْهِ قَتَلَهُ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَصْمَكَ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ مَا وَقَفْتُ مِنْهُ إِلَّا عَلَى أَمْرٍ جَمِيلٍ فَصِرْتُ إِلَى سَامَرَّاءَ فَبَدَأْتُ بِوَصِيفٍ التُّرْكِيِّ وَ كُنْتُ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ لِي وَ اللَّهِ لَئِنْ سَقَطَ مِنْ رَأْسِ هَذَا الرَّجُلِ شَعْرَةٌ لَا يَكُونُ الطَّالِبُ بِهَا غَيْرِي فَتَعَجَّبْتُ مِنْ قَوْلِهِمَا وَ عَرَفْتُ الْمُتَوَكِّلَ مَا وَقَفْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِهِ وَ سَمِعْتُهُ مِنَ الثَّنَاءِ فَأَحْسَنَ جَائِزَتَهُ وَ أَظْهَرَ بِرَّهُ وَ تَكْرِمَتَهُ.
#منبع: بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۰، ص ۲۰۷ و ۲۰۸، ح۲۴
#ترجمه
ابن ابى الازهر از قاسم بن ابى عباد و او از يحيى بن هرثمه نقل كرد كه گفت:
مرا متوكل مأمور آوردن حضرت علي بن محمّد بن علي بن موسى عليهم السّلام كرد. زيرا از او پيش متوكل بدگوئى كرده بودند. وقتي پيش آن جناب رفتم مردم چنان بگريه و زارى پرداختند كه تا كنون نديده بودم من آنها را تسكين ميدادم و قسم ياد ميكردم كه مرا دستور ندادهاند كه نسبت بايشان گزند و ناراحتى بوجود آورم منزل آن جناب را جستجو كردم جز صحيفه دعا و كتاب و چيزهائى از اين قبيل نيافتم آن جناب را به سامرا آوردم و خود متصدى خدمت ايشان شدم و بسيار مقامش را گرامى داشتم.
يك روز كه هوا صاف بود و خورشيد ميدرخشيد ديدم آن جناب سوار بر اسب است و بارانى بتن دارد و دم اسب خود را گره زده از اين كارش تعجب كردم طولى نكشيد كه ابر پيدا شد و بارانى بشدت هر چه تمامتر باريد و سخت از شدت باران ناراحت شديم. در اين موقع امام روى بمن نموده فرمود: من فهميدم از ديدن بارانى من در شگفت شدى و خيال كردى من چيزى را ميدانم كه تو نميدانى ولى آن طور كه خيال كردى نيست چون من در بيابان زندگى كردهام بادهائى كه باران زا هستند مىشناسم بهمين جهت آماده باران شدم.
وقتى وارد بغداد شدم پيش اسحاق بن ابراهيم طاهرى كه فرمانرواى بغداد بود رفتم او بمن گفت اين مرد فرزند پيامبر است تو متوكل را ميشناسى اگر او را وادار كنى بكشتن آن جناب پيامبر اكرم از تو بازخواست خواهد كرد. گفتم: بخدا از ايشان جز خوبى چيزى مشاهده نكردهام.
در سامرا ابتدا پيش وصيف تركى رفتم كه من از ياران او بودم گفت بخدا قسم اگر يك موى از سر اين مرد كم شود خودم از تو بازخواست خواهم كرد از گفتار اين دو نفر تعجب كردم مشاهدات خود را براى متوكل نقل كردم و تعريف نمودم متوكل بايشان جايزه داد و احترام شايسته نمود.
کانال محتوای تبلیغی نور الزهرا : https://eitaa.com/mohtavaetablighi