eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
55 دنبال‌کننده
536 عکس
166 ویدیو
80 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند پسر را در حصیری غرقِ خون و بی سر آوردند علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند اگر خورشید را شق القمر کردند در کوفه همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند تمام دشت از خونِ ابوالفضل علی پُر شد ز بس بارانِ تیرِ کینه برآن پیکر آوردند ز فولادی که شد شمشیر و بر فرق علی آمد به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسینِ او ز گوش کودکانش گوشواره‌ها در آوردند سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند «وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد همه در کوفه می‌گفتند گویا حیدر آوردند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✍این نکته قابل انکار نیست که کینه‌هایی از سوی عایشه نسبت به امام علی(علیه السلام) وجود داشته است. امیرالمؤمنین(ع) سابقه این امر را در مواردی برمی‌شمارد، از جمله این که؛ 📋《أَحَدُهَا تَفْضِيلُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) لِي عَلَى أَبِيهَا》 ♦️نخست اينكه رسول اکرم(ص) مرا بر پدر او برترى مى‌داد. 📋《ثَانِيهَا لَمَّا آخَى بَيْنَ أَصْحَابِهِ آخَى بَيْنَ أَبِيهَا وَ بَيْنَ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ وَ اِخْتَصَّنِي بِأُخُوَّتِهِ》 ♦️دوم اينكه چون رسول اکرم(ص) ميان اصحاب خود عقد برادرى بست، ميان پدرش و عمر بن خطاب برادرى قرار داد ولی رسول اکرم(ص) مرا به برادرى خود مخصوص كرد. 📋《ثَالِثُهَا وَ أَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ بِسَدِّ أَبْوَابٍ كَانَتْ فِي اَلْمَسْجِدِ لِجَمِيعِ أَصْحَابِهِ إِلاَّ بَابِي فَلَمَّا سَدَّ بَابَ أَبِيهَا وَ صَاحِبِهِ وَ تَرَكَ بَابِي مَفْتُوحاً فِي اَلْمَسْجِدِ تَكَلَّمَ فِي ذَلِكَ بَعْضُ أَهْلِهِ》 ♦️سوم آنكه رسول اکرم(ص) مقرر كرد درهاى خانه‌هاى همۀ اصحاب كه به مسجد گشوده مى‌شد، بسته شود مگر در خانۀ من و چون در خانۀ پدرش[أبوبكر] و دوست پدرش[عمر] را بست و در خانۀ مرا گشوده باقى گذاشت. 📋《رَابِعُهَا أَعْطَانِي اَلرَّايَةَ [يَوْمَ خَيْبَرَ] فَصَبَرْتُ حَتَّى فَتَحَ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى يَدَيَّ》 ♦️چهارم آنكه روز جنگ خيبر، رسول اکرم(ص) پرچم را به من داد و من پایداری کردم، تا اینکه خداوند باب خیبر را با دستان من فتح نمود. 📋《[خَامِسُهَا] بَعَثَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) أَبَاهَا بِسُورَةِ بَرَاءَةَ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَنْبِذَ اَلْعَهْدَ لِلْمُشْرِكِينَ وَ يُنَادِيَ فِيهِمْ فَمَضَى حَتَّى اِنْحَرَفَ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى نَبِيِّهِ أَنْ يَرُدَّهُ وَ يَأْخُذَ اَلْآيَاتِ فَيُسَلِّمَهَا إِلَيَّ فَسَلَّمَهَا إِلَيَّ فَصَرَفَ أَبَاهَا بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ فِيمَا أَوْحَى إِلَيْهِ اَللَّهُ أَنْ لاَ يُؤَدِّيَ عَنْكَ إِلاَّ رَجُلٌ مِنْكَ وَ كُنْتُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)》 ♦️پنجم آنكه رسول اکرم(ص) پدر او را براى ابلاغ سورۀ برائت گسيل داشت و به او دستور داد پيمان با مشركان را لغو كند و او حركت كرد، آنگاه خداوند به پيامبرش وحى كرد كه او را برگرداند و آيات را از او بگيرد و به من تسليم كند، و پدر او مى‌دانست اين فرمان خداست، و خداوند به رسول اکرم(ص) وحى فرموده بود كه اين آيات را بايد مردى از تو ابلاغ كند و من از پيامبر بودم و او از من! 📋《[سَادِسُهَا] كَانَتْ عَائِشَةُ تَمْقُتُ خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ وَ تَشْنَؤُهَا شَنَآنَ اَلضَّرَائِرِ وَ كَانَتْ تَعْرِفُ مَكَانَهَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) فَيَثْقُلُ ذَلِكَ عَلَيْهَا》 ♦️ششم آنكه عايشه بر خديجه دختر خويلد خشمگين بود و او را خوش نمى‌داشت. همچنان كه زنهاى يك مرد نسبت به يكديگر اين چنين‌اند و عايشه مى‌دانست كه رسول اکرم(ص) بسيار به ياد خديجه(س) است و خاطرۀ او را پاس مى‌دارد و اين موضوع هم بر او سنگین مى‌آمد.(۳) همانطور که گفته شد، بعد از جنگ جمل قدرت و پایگاه خلافت از مدینه به کوفه انتقال یافت و امام علی(ع) بعد از جنگ جمل به مدینه باز نگشت و از بصره به کوفه رفت. از طرفی هم امام علی(ع) عایشه را بعد از جنگ روانه مدینه کرد.(۱) 📚منبع : ۱)الجمل و النصرة شيخ مفید، ص۲۱۸ @TarikhEslam
✍گزارش لحظه به لحظه و مستند از ماجرای شهادت حضرت امیر المومنین از ابتدای نقشه ترور در مکه تا لحظه دفن مخفیانه ایشان در نجف اشرف :👇 @TarikhEslam
✅امام علی(ع) در روزهای پایانی عمر شریفشان؛ 📋《كَانَ يُفْطِرُ فِي هَذَا الشَّهْرِ لَيْلَةً عِنْدَ الْحَسَنِ وَ لَيْلَةً عِنْدَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ لَيْلَةً عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ زَوْجِ زَيْنَبَ(س) بِنْتِهِ لِأَجْلِهَا لَا يَزِيدُ عَلَى ثَلَاثِ لُقَمٍ》 ♦️در شبهای ماه رمضان، شبى را نزد امام حسن(ع) و شبى را نزد امام حسین(ع) و شبى هم خانه عبدالله بن جعفر، شوهر حضرت زینب(س) مى‌گذراند و در آن شبها، بیش از سه لقمه غذا نمى‌خورد. وقتی دلیل این کار را از ایشان پرسیدند، می فرمود : 📋《يَأْتِينِي أَمْرُ اللَّهِ وَ أَنَا خَمِيصٌ إِنَّمَا هِيَ لَيْلَةٌ أَوْ لَيْلَتَانِ》 ♦️دوست دارم با شکم گرسنه به دیدار معبودم بشتام و این در حالی بود یک یا دو شب به عمر شریفشان باقی مانده بود.(۱) در آن شبی که امام علی(ع) ضربت بر سر مبارکشان خورد، میهمان دخترشان حضرت ام کلثوم(س) بودند. در روایتی نقل شده است که؛ 📋《لَمَّا كَانَتْ لَيْلَةُ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قَدَّمَتْ إِلَيْهِ عِنْدَ إِفْطَارِهِ طَبَقاً فِيهِ قُرْصَانِ مِنْ خُبْزِ الشَّعِيرِ وَ قَصْعَةٌ فِيهَا لَبَنٌ وَ مِلْحٌ جَرِيشٌ‏ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ أَقْبَلَ عَلَى فَطُورِهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ وَ تَأَمَّلَهُ حَرَّكَ رَأْسَهُ وَ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً عَالِيَاً》 ♦️وقتی روز نوزدهم ماه مبارک رمضان امام علی(ع) میهمان دخترش ام کلثوم(س) بود، ام کلثوم(س) هنگام افطار پدرش، طبقی را که درون آن دو قرص نان جو و کاسه ای شیر و قدری نمک کوبیده بود، در مقابل امام(ع) گذاشت. وقتی امام علی(ع) از نمازش فارغ شد و برای افطار پیش آمد، چشم مبارک به طعام درون طبق افتاد، سرش را تکان داد و سپس بلند بلند به شدت گریست. سپس فرمود : 📋《يَا بُنَيَّةِ! مَا ظَنَنْتُ أَنَّ بِنْتاً تَسُوءُ أَبَاهَا كَمَا قَدْ أَسَأْتِ أَنْتِ إِلَيَّ!! قَالَتْ : وَ مَا ذَا يَا أَبَاهْ؟ قَالَ : يَا بُنَيَّةِ! أَ تُقَدِّمِينَ إِلَى أَبِيكِ إِدَامَيْنِ فِي فَرْدِ طَبَقٍ وَاحِدٍ؟!! أَ تُرِيدِينَ أَنْ يَطُولَ وُقُوفِي غَداً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟!! أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَتْبَعَ أَخِي وَ ابْنَ عَمِّي رَسُولَ اللَّه(ص) مَا قُدِّمَ إِلَيْهِ إِدَامَانِ فِي طَبَقٍ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ اللهُ》 ♦️دخترم! گمان نکنم که دختری، بدی و سوئی را برای پدرش بخواهد، همانگونه که تو برای پدرت بدی و سوء خواسته ای!! ام کلثوم پرسید : منظورتان چیست پدر؟!! امام(ع) فرمود : دخترم! آیا دو خورش در یک طبق برای پدرت آورده ای؟ آیا می‏ خواهی فردای قیامت ایستادن من در برابر خدا [برای حساب] به درازا بکشد؟ من می‏ خواهم از برادرم و پسر عمویم پیامبر خدا(ص) پیروی کنم که هرگز دو نان خورش در یک ظرف در برابر او نگذاردند، و چنین بود تا اینکه از دنیا رفت.(۲) 📚منابع : ۱)روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، ص۱۳۵ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۷۶ @TarikhEslam
هدایت شده از بحارالاشعار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 فاطمه در این سحر راحت شدم چشم تر،خونین جگر راحت شدم تازیانه،کوچه،سیلی یک طرف آخر از مسمار در راحت شدم ابوذر رئیس میرزایی امیرالمومنین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini جاده‌ی وصل علی و فاطمه هموار بود لحظه‌ی پرواز روح حیدر کرّار بود رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانی‌اش یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود گوشه‌ی خانه به سر قرآن گرفته زینبش بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت گوییا آماده‌ی رفتن به سوی یار بود بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود! یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود غصّه‌ی خانه‌نشینی و غم سی ساله‌اش پیش چشمش می‌گذشت و غرق این افکار بود ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته ضربه‌ی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود ... آمد استقبال او با شاخه‌ی گل، همسرش روی دستش غنچه‌ی شش ماهه‌ی خون‌بار بود 🔸شاعر: ____________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از ندای تهذیب
🌷امام صادق علیه‌السلام: 💎التَّقْدِيرُ فِي لَيْلَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ وَ الْإِبْرَامُ فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ- وَ الْإِمْضَاءُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ. 💎 برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام می‌گیرد و تصویب آن در شب بیست و یکم و تنفیذ آن در شب بیست و سوم. 📚وسائل الشيعة، ج‏ ۱۰،ص ۳۵۴،ح ۱۳۵۹۱ 📱به بپیوندید: @nedaye_tahzib
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
؛ حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغِ سعادت اما پَر زَد به بامِ قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه‌ی خود، جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیرِ گامِ قنبر از شیعیان زهرا، زن‌ها به فضه معروف از شیعیان مولا، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درکِ مقامِ مولا مائیم و آرزویِ درکِ مقامِ قنبر... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از حدیث اشک
ماه تنهای پر از زخم ای که سی سال تو با درد مدارا کردی روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت سر خود را به دم تیغ مهیا کردی خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ بعد ها راز دل خویش هویدا کردی خنده ی اولی و دومی و قنفذ را بارها در گذر کوچه تماشا کردی سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
آنچنان زخم‌ گناهان به پرم افتاده که به صد شهر‌ِ دگر هم خبرم‌ افتاده هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت زیر پای همه حالا ثمرم افتاده من همان شاخه‌ی سرسبز تَهِ باغ توأم که دگر پیر شدم، برگ‌و برم افتاده بشکند پای من، ای وای چه کردم به خودم به چه جاهای بدی که گذرم افتاده دل من جای "علی" بود، خرابش کردم از دلم نام شریف پدرم افتاده آشتی کن که دوباره به خودت برگردم آرزوهام همه دور و برم افتاده جوشن ای کاش پناهم بدهد از آتش من که خوردم به زمین و سپرم افتاده بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلی که هوای نجفِ او به سرم افتاده تا به ایوان طلایش نظر من خورده جنت و هشتْ بهشت از نظرم افتاده برسانید سلامِ منِ بد را به "حسین" فطرس امشب تو ببر... من که پرم افتاده شب قدری ببریدم طرف کرببلا خیر عالَم همه در این سفرم افتاده دم افطار فقط گریه به آن تشنه کنم... داع خشکی لبش بر جگرم افتاده ** نیزه‌ها عاقبت از اسب زمینش زده‌اند خبر ذبح سرش بین حرم افتاده ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جنازه ابن ملجم کجا دفن شده است؟ قال ابن : و رأيت بغربيّ جبّانة الكوفة موضعا مسودا شديد السواد في بسيط أبيض فأخبرت انّه قبر الشقيّ ابن ملجم، وان أهل الكوفة يأتون في كلّ سنة بالحطب الكثير فيوقدون النار على موضع قبره سبعة أيّام. هنگامی که به مسافرت کردم، در غربی جبانه کوفه، در زمینی سرتاسر سفید، زمینی بسیار سیاه دیدم و از روی کنجکاوی علت آن را پرسیدم، و چون به تحقیق مشغول شدم مردم آن دیار گفتند: اینجا قبر ابن ملجم، قاتل حضرت امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، است و عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی در سر قبر ابن ملجم جمع می کنند و به مدت هفت روز آن ها را در این مکان می سوزانند. 📚ابن بطوطة، رحله، ج 2ص55 @mirasehadisi 👇👇 🌻 @ahlebait110