🌹برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم، شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم؛ بی مقدمه گفت نمی شود، با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛ کمی نگاهش کردم، با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) میکنم."
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟"به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه مرخصی سفید امضا، هر چه قدر دوست داری بنویس، اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
فرماندهٔ گردان یازهرا، لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام
شهید محمد رضا تورجی زاده
ولادت: ۱۳۴۳ اصفهان
شهادت: ۱۳۶۶/۲/۵ بانه، عملیات کربلای۱۰
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
https://eitaa.com/mohtavaschoole
⭕️شهید مطهری ره: " هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان، و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار میرود. برعکس، پوشیده بودن زن - در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است - موجب کرامت و احترام بیشتر او است، زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون میدارد .
شرافت زن اقتضاء میکند که هنگامی که از خانه بیرون میرود متین و سنگین و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچگونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار #لباس نپوشد، زباندار #راه نرود، زباندار و معنیدار به #سخن خود آهنگ ندهد. چه آنکه گاهی اوقات #ژستها سخن میگویند، راه رفتن انسان سخن میگوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری میزند. "
📌مسأله حجاب،ج1، ص 101 و 102
https://eitaa.com/mohtavaschoole
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکجا که گیر کردید امام زمان عج را
به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم دهید
#شهید_عبدالحسین_برونسی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
https://eitaa.com/mohtavaschoole
42.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | از بیحجابی اجباری چه میخواهند؟
▪️بستهای طراحی شده که اگر تسلیم نقطه آغازینش شویم، اتفاقاتی مانند شکستن هیبت نظام خواهد افتاد. میگویند، بدون اینکه کسی وارد خیابان شود طرح صیانت را ملغی کردیم؛ با چند کمپین جزئی ورود خانمها را به ورزشگاه مجاز کردم؛ با صدهزار نفر حجاب اجباری را برداشتم؛ خوب با ۵۰۰ هزار نفر نظارت استصوابی رو برمیداریم. احتمالاً دو میلیون نفر بیاوریم طومار ولایت فقیه را میپیچیم. این بدان معنی است که داریم به دشمن این را یاد میدهیم که مسیر این است.
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبهه
🔻دانش آموزم پرسیده است:
🔹 هزینه کردن برای زیارت چه توجیهی دارد؟ چرا پول بدیم به عرب ها؟ چرا مدرسه نسازیم ثواب بیشتر ببریم؟ چرا وقتی فقیر داریم باید بریم مکه ؟
👤 استاد دکتر شهید مرتضی مطهری پاسخ میدهد...
https://eitaa.com/mohtavaschoole
19.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مستند | #حوض_خون
ماجرای شیرین تألیف کتاب حوض خون
🔸از توقیف چاپ تا تقریظ رهبری
🎙به روایت فاطمهسادات میرعالی، پژوهشگر و نویسنده کتاب
کارگردانی و تدوین: زهرا صفری
تصویربردار:فاطمه بیگی، مهسا بهزادی
کاری از گروه خادمین روایت تبیین، دختران استان فارس
تهیه شده در مرکز رسانه نور ، ستاد مرکزی راهیان نور کشور
https://eitaa.com/mohtavaschoole
🔷 ایام اوج راهیان نور غرب و شمال غرب تصویب شد
یکصد و چهاردهمین جلسه شورای سیاستگذاری راهیان نور کشور صبح پنجشنبه با حضور سردار سرتیپ بسیجی «بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و رئیس ستاد مرکزی راهیان نور کشور، «سعید عسگری» نماینده تام الاختیار رئیسجمهور در راهیان نور و اعضای شورای سیاستگذاری راهیان نور کشور، در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
در این جلسه تصویب شد که ایام اوج راهیان نور امسال از اول تیر تا ۲۷ مرداد ماه باشد.
#راهیان_نور
https://eitaa.com/mohtavaschoole
سلام و احترام.🌱
ولادت حضرت معصومه(س) و
روز دختر را خدمت تک تک بزرگواران به ویژه بانوان محترم کانال تبریک عرض می کنیم:
به همین مناسبت مسابقه روز دختر برگزار میشود:
🌸🌱🌸🌱
لطفا از طریق لینک زیر وارد مسابقه بشید و به ۲تا سوال پاسخ بدید 👇
https://digiform.ir/w842840f8
مهلت پاسخ به سوالات تا یکشنبه ساعت ۲۲
همراه با جوایز نفیس به ۳نفر به قید قرعه🌱
9.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #استوری | #سالروز_شهادت
🔸️حی علی خیر العمل...تمام
"سکانسی از فیلم غریب"
انتشار به مناسبت شهادت شهید محمد بروجردی
#مسیح_کردستان
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️چقدر ما نیستیم...!
📍این کلیپ حال شمارا خوب میکند!
✔ شاید هر از گاهی باید این فیلم رو دید و بهش فکر کرد تا غبارروبی شویم!
https://eitaa.com/mohtavaschoole
برش هایی از کتاب پرواز بغداد بهشت مروری بر خاطرات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
خاطرات همرزمان
بخش اول
"""آن بیستوسه نفر"""
دانشکدۀ فنی کرمان آن روزها محل اعزام نیروها به جبهه شده بود. از همۀ شهرستانهای استان کرمان بسیجیهای آمادۀ نبرد، در ساختمان دایره شکل دانشکدۀ فنی جمع شده بودند. روز اعزام رسیده بود و حاج قـاسم که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را بهعهده داشت، دستور داده بود همۀ نیروها در زمین فوتبال جمع شوند. در دستههای پنجاهنفری روی زمین چمن نشستیم. حاج قاسم میان نیروها قدم میزد و یکبهیک آنها را برانداز میکرد. پشت سرش میثم افغانی راه میرفت. میثم قدی بلند و سینهای گشاده داشت. اگر یکقدم از قـاسم جلو میافتاد، همه فکر میکردند فرماندۀ اصلی اوست؛ بس که رشید و بالابلند بود.
حاج قاسم، میثم و چند پاسدار دیگر داشتند بهسمت ما میآمدند. دلم لرزید. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچکترها از غربال او فرومیافتادند. نیروهایی را که سن و سالی نداشتند از صف بیرون میکشید و میگفت:
«شما تشریف ببرید پادگان. انشاءالله اعزامهای بعدی از شما استفاده میشه!»
فرمانـدۀ تیپ نزدیک و نزدیکتر میشد و بر شدّت اضطـرابم افزوده میشد. زور بود که از صف بیرونم کند و حسرت شرکت در عملیات را بر دلم بگذارد. در آن لحظه چقدر از حاج قاسم متنفّر بودم! این کیست که بهجای من تصمیم میگیرد که بجنگم یا نجنگم؟ اصلاً اگر من مال جنگ نیستم، پس چرا روز اول گذاشتند به پادگان قدس بروم و آنجا یک ماه آموزش نظامی ببینم. اگر بنا نبود اعزام بشوم، پس یونس زنگیآبادی، مسئول آموزش نظامی، به چه حقی ساعت 03:00 بامداد سوت میزد و مجبورمان میکرد ظرف چهار دقیقه با سلاح و تجهیزات در زمین یخزده پـادگان قـدس حاضر باشیم؟ اگر من بچّـهام و به درد جبهه نمیخورم، پس چرا آقای شیخ بهایی آنهمه باز و بسته کردن انواع سلاحها را یادمان داده است. چرا آقای مهرابی ساعت 13:00، در بیابانهای کنار میدان تیر، آنطرف کوههای صاحبالزمان، ما را مجبور میکرد یک پوکۀ گمشده را در میان آن بیابان وسیع پیدا کنیم.
دلم میخواست حاج قاسم میفهمید من فقط کمی قدم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال کم سنی نیست! دلم میخواست جرأت داشتم بایستم جلویش و بگویم:
«آقای محترم شما اصلاً میدونید من دو ماه جبهه دارم؟ میدونید من به فاصلۀ صدا رسی از عراقیا نگهبانی دادهام و حتی بغلدستیام توی جبهه ترکشخورده؟! اما جرأت نداشتم.»
حاج قاسم لباسی به تن داشت که من آن را دوست داشتم. اصلاً قیافهاش مهربان بود. برخلاف همۀ فرمانـدهان نظامی، او با تواضع نگاه میکرد و با مهربانی و تحکم! درعینحال، به اعتراض اخراجیها توجهی نمیکرد.
حاج قاسم نزدیک من رسیده بود و من نزدیک پرتگاهی انگار. با خودم فکر میکردم کاش ریش داشتم. به کناردستیام که هم ریش داشت و هم سبیل، غبطه میخوردم. لعنت بر نوجوانی! که یقه مرا در آن هیریبیری گرفته بود. هیچ مویی روی صورتم نبود. از خط سبزی هم که در پشت لبهایم گلانداخته بود، در آن بگیروببند، کاری ساخته نبود. باید صورت لعنتیام را بهسمتی دیگر میچرخاندم که حاج قاسم نبیندش؛ اما قدّم چه؟ یک سر و گردن از دیگران کوتاهتر بودم؛ درست مثل دندانه شکسته شانهای میان صفی از دندانههای سالم. باید برای آن دندانه شکسته فکری میکردم.
سخت بود؛ اما روی زانوهایم کمی بند شدم؛ نه آنقدر که حاج قاسم فکر کند ایستادهام و نه آنقدر که ببیند نشستهام. حالتی میان نشسته و ایستاده بود؛ نیمخیز. از کولهپشتیام هم برای رسیدن به مطلوب که فریب حاج قاسم بود، کمک گرفتم. باید آن را هم سمتی میگذاشتم که محل عبور فرمانـده بود و گردنم را بهسمت مخالف میچرخاندم. کلاه آهنی هم بیتأثیر نبود. کلاه آهنی بزرگ و کوچک ندارد. این امتیاز بزرگی بود که من در آن لحظه داشتم. با اجرای این نقشه، هم مشکل قدم و هم مشکل بیریشیام حل شد. مانده بود دقّت حاج قاسم؛ که دقّت نکرد. رفت و نام من در لیست نهایی اعزام ماند؛ فهرستی که به افراد اجازه میداد در ایستگاه راهآهن پا روی پلههای قطار بگذارند و باافتخار سوار شوند.
وقتی (در عملیات الیبیتالمقدّس) به اسارت نیروهای عراقی درآمدیم و ما را به بازداشتگاه اسرا بردند، در آنجا با فردی ایرانی بهنام «صالح» آشنا شدم که بهظاهر در خدمت نیروهای عراقی بود ولی در باطن به نیروهای ایرانی کمک میکرد.
ادامه دارد...
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر
https://eitaa.com/mohtavaschoole