eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمی‌گم شبٺون شهدایی که‌خیریسٺ به‌کوتاهی‌شب 🍃🌸 می‌گم که‌خیریست به‌بلندی سرنوشت:) 🌸🌹 ❤️ شبتون‌سرشاراز‌آرامش‌خدایی 🌱🌙 +یاحق✋🏼 ❤️ @mojaradan
💠حجةالاسلام محمد مهدی میرباقری: 💢 انسان بايد در "روز" چشم و زبانش را کنترل کند و برای اين که "سحر" بيدار شود، باید مقدمه‌چينی کند. 💢 انسان اگر فرصت‌ها را از دست داد، "روز"، مراقبه نکرد و شب هم وقتش را تلف کرد، پيداست که "سحر" بلند نخواهد شد. 💢کسی که مواظب خوراک، کلام و چشم خود نيست کِی می‌خواهد از نجوای سحر متنعم باشد؟! 💢فرصت‌ها را از دست ندهيد. فرصت‌ها می آيند و منتظر نمی‌مانند. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ عاشقان‌ڪم‌ڪم بہ‌شوروالتهاب افتاده اند فکر عودوچای واسپندو گلاب افتاده اند این فراخوان محرم مرزهارا هم شکست ارمنی‌ها هم به فکر مشک و آب افتاده اند @mojaradan ‌ ─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
* * *"""*♥*"""* *چه انتظار عجیبی!* *تو بین منتظران هم،* *عزیز من، چه غریبی!*😔 *عجیب تر که چه آسان،* *نبودنت شده عادت،* *چه بی خیال نشستیم*😔 *نه کوششی نه وفایی* *فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی ...!*😔 @mojaradan ‌ •┈┈••✾•✨⁦⁩🌸🌺🌸✨•✾••┈┈•
💞💞💍💍💞💞 🌷مشخصات و بايد از ويژگي هاي زير برخوردار باشد: ✳️ ؛ به دنبال شخصيتي باشيم كه او را بپذيريم و بتوانيم سال هاي متمادي در كنارش احساس خوبي داشته باشيم. ✳️ ؛ به دنبال كسي باشيم كه نه بهره هوشي كمتري از ما داشته باشد و نه خيلي از ما باهوش تر باشد. بهره هاي هوشي نزديك به هم است. ✳️ ؛ ظاهر میتواند در انتخاب همسر نقش داشته باشد، البته باید توجه داشت که اولویت و معیار اصلی نیست، ولی بهرحال بايد از حداقل مشخصات تصوير ذهني ما برخوردار است. ✳️ ؛ تعهدات مذهبي و اعتقاد به يك دين و پيروي از آداب و رسوم معنوي مشابه براي اصل مهمي است كه در موفقيت هاي نقش اساسي دارد. .... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ezdevaj.mp3
963.2K
#فایل_صوتی ✅ انتخاب همسر یه موضوعیه که دست خداست... ❤️ به دلت بد راه نده و با توکل بر خدا انتخاب کن. نترس.... خدا حواسش بهت هست... استاد #پناهیان #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی 🚩 @mojaradan ‌
•|❤🌧|• منـ همانمـ کهـ تو غمگینـ بشویـ می میرد @mojaradan
•✾••• ــــــــــــــــــــ|"🌸"|... @mojaradan
💔🙂 شخصـی به بنـده گفتــ: آقـا بنـده هر چـه میخواهـم فـلان کـار را نکنـم یا آدم خوبـی باشـم، نمـی توانـم! 😞بنـده در جوابــ گفتـم: آن حجـابـ هـای قبلـی هـنوز مرتـفع نشـده استــ. بایـد ریشـه گـناه را بکنـی.☺️💕 حضرتــ فرمـود: اگر گـناه کـردی و ریشـه گـناه را درنـیاوردی آن گـناه بـه تو جرأتـ مـی دهـد به گنـاه کـردن ادامـه دهـی.✨ اگـر غیبـت کـردی دزدی هـم در ادامـه آن مـی آیـد. میـل به معصـیتـ پیـدا می کنـد، طبیـعتـ ثانـوی درستـ مـی شـود. اصـلا غیـرتش تغیـیر مـی کنـد. 💔 ‌ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 🆔Eitaa.com/daqdaqeh 🧬 فراخوان آموزش کمک پرستاری برای یاری کادر درمانی مقابله با کرونا 🦠 به دلیل وخامت وضعیت بیمارستان های مشهد مقدس و نیاز شدید، در صورت امکان حضور نام و نام خانوادگی، کدملی، تاریخ تولد و شغل خود را به یکی از شماره های ذیل پیامک کنید. ✉️ 09376269366 نظری @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان استاد پيرامون مذمت غم پروری و دائما غمگين بودن: 🌸 وقتی زن و شوهری به روی هم ميخندند هيچ ثوابی بالاتر از ان نيست حتما ببينيد☝️ 🔴 @mojaradan
✅بدبویی ✍علت اصلی بدبویی بدن بیشتر ناشی از افزایش مواد زا‌ئد در بدن است که وقتی فضولات بدن دفع نشود معمولا موجب بدبویی عرق بدن میگردد. که برای جلوگیری از آن باید تغذیه را اصلاح نمود و از مصرف مواد کارخانه‌ای مثل فست فودها، چربی و سرخکردنی ها و تنقلات از قبیل چیپس خود داری نمود. انجام حجامت و فصد بسیار مفید میباشد. مصرف عرق کاسنی و شاهتره و خوردن خوراکیهای خوشبو مثل گلاب و دارچین و هل و زعفران. 📚برگرفته از سایت دکتر روازاده ☜ 🍏 @mojaradan🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام على عليه السلام: راستى، تو را نجات مى دهد، هرچند از آن بيمناك باشى و دروغ، تو را نابود مى كند، گرچه ازآن‌خطرى برای خودحس نكنى 📚ميزان الحكمه ، ج6 ،ص۱۷۷ @mojaradan
⛔️ هر چه را بر خودت نمی پسندی بر دیگران نیز نپسند. 📖 وَ لا تَیَمَّمُ الخَبیثَ منهُ تُنفِقونَ و لَستُم بِاخِذیهِ ( : ۲۶۷ ) 🔺و برای انفاق به سراغ قسمتهای ناپاک نروید در حالیکه خود شما حاضر نیستید آنها را بپذیرید. 📖 لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ (۹۲ ) 🔺هرگز به نيكى دست نمى‌يابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @mojaradan
🌹 دعوای زن و شوهر طبیعی‌ست اما بسیار غیر طبیعی‌ست که تمامی دوستان و اقوام و همسایه ها از این دعواهای زناشویی باخبر شوند! پس نسبت به مسائل و مشکلات خود، رازدار باشید و فراموش نکنید که به زودی با هم آشتی خواهید کرد. ` آن وقت همسر شما با حرف‌هایی که پشت سرش زده‌اید موقعیت بدی در بین فامیل، دوستان و آشنایان پیدا می‌کند و خود شما نیز به خاطر آن که آن قدر بدگویی کرده بودید شرمنده می‌شوید.... ✼═══┅💖💖┅═══✼ 💞 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 19روز... به عـيد تكميل ديـن باقـى استـ.💚 29ذی القـعده سـال ۱۰ هجـرى قـمرى، ۱۱ اسـفند سـال ۱۰ هجـرى شمسـى، ۲۷ فوريه سـال ۶۳۲ ميلـادى✨  💢كـاروان عظـيم پيـامبر(صل الله علیه و اله و سلم)در پنـجمين روز از سـفر به هـمراه تـمامى اهل مديـنه و اطـراف آن، جز آنـان كه به دلـيل بيمارى نتوانسـته‏اند همـراهى كـنند به «سُـقْيا» رسيـده است.🌿🌷 ‌ 💢 كاروانـی با بیـش ازهفـتاد هـزار نفـر؛ امـا ده سال پيـش، پيامـبر(صل الله علیه و اله و سلم)مسـير مكّـه تا مديـنه را، به همـراه تعـداد اندكى پيمـوده بودنـد...✨ مخفـیانه، در شبـي پـر مخاطـره، همـان «لیلة المبیت» كه پيشـواى جوانمـردان، علـي(علیه السلام)، هستـى خويـش را در طَبَـق اخلاص گذاشـت و دربسـتر پیامـبر(صل الله علیه و اله و سلم)خوابیـد تا با حفـظ جان پیامـبر، هجرتـ تاریخـی ایـشان رقـم بخـورد و اینچنـین بـود كه نـازل گشـت:و مِـنَ النّاسِ مَن يَشرِى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ واللَّهُ رؤُوفٌ بالعِبادِ🌷 ⚜(و در ميـان مردمـان، كسـى وجـود دارد كـه جـان خـود را در راه رضـاى خـدا مےفروشـد و خداوند بر اين چنيـن بندگـان مـهربان استـ.)🦋 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌼✨ مظلوم تر از جواد بغداد نداشت آن مظهر داد تاب بیداد نداشت می‌خواست که فریاد کند تشنه لبم از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت ▪️شهادت امام جواد (ع) تسلیت▪️ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @mojaradan
مداحی آنلاین - جوونی من فدا جوون امام رضا - امیر کرمانشاهی.mp3
6.75M
(ع) 🖤کربلایی نمیشم بدون امام رضا 🖤جوونی من فدا جوون امام رضا 🎤 ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#داستان_شب ⚜قسمت پنجاه و سوم ⚜ بهشت عمران 🌾 میخاستم کنارش اونی باشم که اون میخاد. موهام و نمیریخ
⚜قسمت پنجاه و پنجم⚜ بهشت عمران 🌾 بیرون گاراژ منتظرش بودم. چقدر هوای ابری و دوست دارم. بوی زندگی میده! انگار راحت میتونی خودت و درد دلت و پیدا کنی! داشتم به جدال ابر و خورشید توی آسمون نگاه میکردم که صدای بوق ماشینش اومد سرش و از شیشه آورده بود بیرون و نگام می‌کرد با تکون دادن سرم بهش سلام کردم و اونم متعاقب همین کار و کرد. سوار شدم و حرکت کرد. ماشینش بوی خوبی میداد. شاید بوی عطر خودش بود. دستامو گره داده بودم بهم و به بیرون نگاه میکردم. اونم با سکوت رانندگی می‌کرد. نزدیک یه آشپزخانه نگه داشت و سوئیچ شو برداشت و پیاده شد. با نگاهم دنبالش کردم. چقدر عجیب بود رفتارش حس کنجکاویم گل کرده بود برای همین یواشکی داشبورد و باز کردم و توش پر کاغذ دیدم و جعبه عینک و یه قاب عکس. قاب عکس و برداشتم و چهره یک خانم پیر و دیدم که با لبخند سالار و بغل کرده بود. فکر کنم مادرش بود. قاب و گذاشتم سر جاش و صاف نشستم. بالاخره اومد. دستش چند تا پلاستیک بود با دو تا نون سنگک در و باز کرد و نون و داد دستم. کمکش کردم و وسایل و ازش گرفتم. دوباره ماشین و روشن کرد و راه افتادیم. بوی نون تازه معده مو قلقلک میداد. یه تیکه کندم که نگاهم کرد و گفت :الان صبونه میخوریم فکر کنم از خجالت لپام گل انداخته بود کنار یه پارک کوچیک و خلوت نگه داشت پیاده شد و در صندوق و زد. منم پیاده شدم که دیدم دستش یه روفرشی هست راه افتاد توی پارک و منم دنبالش آروم رفتم درست مثله یه مادر بود. فرش و پهن کردو وسایل و از دستم گرفت و نشست روی سرش وایستاده بودم که گفت :نمیشینی؟ _اومدیم پیک نیک؟ خندید. بالاخره خندید +نه ولی من صبونه نخوردم گشنمه، عادت ندارم بدون صبونه دل درد میگیرم مجبور شدم بشینم. پلاستیک‌ها رو باز کرد. املت گرفته بود برام ریخت توی همون ظرف پلاستیکی و نون گذاشت جلوم و شروع کرد. لقمه های درشت می‌گرفت و می‌خورد و گهگاهی خیره میشد به درختا سکوت سبز اطرافمون اشتهامو دو برابر کرده بود اما نمیتونستم بخورم دیروز که قابلمه غذا رو بلند کرده بودم نوک انگشتام سوخته بود و لقمه گرفتن سخت بود واسم فقط با احتیاط گوشه های سوخته نون و جدا میکردم و میخوردم متعجب گفت :دوس نداری؟ میخای یه چیز دیگه بگیرم واست؟ _نه خوبه +پس چرا نمیخوری؟ سرمو انداختم پایین. انگار بازم نفهمیده بود راحتش کردم و گفتم :انگشتام سوخته لقمه شو آروم قورت داد و یه تیکه نون کند املت گذاشت توش و داد دستم. از خجالت آب شده بودم که گفت :بهت یاد ندادن دست کسی که واست لقمه میگیره رو رد نکنی؟ نگام اومد روی صورتش و با دست لرزون ازش گرفتم. اونم دیگه شروع کرد یه لقمه واسه من، یه لقمه واسه خودش بهش نمیومد اینقدر مهربون باشه به هر صورتی بود املت و خجالت و نوش جون کردم و راه افتادیم توی ماشین فقط یه جمله گفت :این کیف و تحویل جایی که میگم میدی و بد میبرمت خونه دلم میخاست ازش بپرسم که مگه توی اون کیف چیه ولی نمیخواستم ناراحت بشه. راستش دلم میخاست مهربون بمونه کیف و جلوی یک گل فروشی داد دستم و پیاده شدم مرد مسنی مشغول پیچیدن یه شاخه رز بود که بهش سلام کردم و خواستم کیف و بدم که صدای آژیر ماشین پلیس پیچید رنگ گلفروش عوض شد. فقط بهم گفت :عادی باش مامور پلیس پیاده شد و اومد داخل با اینکه نمیدونستم دقیقا چی داخله کیفه اما استرس مرگ آوری همراهم بود. مامور وارد شد و سلام کرد و از مرد سوالاتی پرسید مونده بودم چیکار کنم خیلی ناشي از گلفروشی خواستم بزنم بیرون که ماموره صدام زد قلبم یه لحظه وایستاد. کیف و محکم توی دستم گرفته بودم که بهم نزدیک شد _سر کار خانم شما این اطراف زندگی می‌کنید؟ مجبور شدم برگردم. با صدای لرزونی گفتم :ب..بله _احیانا این عکس و نمی‌شناسید؟ و عکس یه مرد با موهای جو گندمی و نشونم داد نمی‌شناختمش. برای همین گفتم :نه و کیفو بیشتر به خودم فشار دادم. مامور که انگار مشکوک شده بود گفت :شما حالتون خوبه؟ چرا رنگ تون پریده؟ _نه نه خوبم +چیزی نخریده بودید؟ تا خواستم جواب بدم سالار اومد تو _خانومم؟ چرا دیر کردی؟ چیزی شده سروان؟ +همسر شما هستن؟ _بله اتفاقی افتاده +نخیر چند تا سوال پرسیدیم همین _خانم من خیلی گل لیلیوم دوس دارن، که البته سلیقه منو هم قبول نداره برای همین از صبح تا حالا چند تا گل فروشی و زیر و رو کرده اما پیدا نشده که نشده بعد خنده ی دندون نمایی به من کرد و گفت :پیدا نشده هنوز؟ نمیدونستم چی بگم که سروان گفت :پشت سرتون هست، البته لیلیوم بنفشه و بعد کلاهش و مرتب کرد و رفت نفسی از سر آسودگی کشیدم سالار هم که حالش از من بدتر بود کیفو از بغلم کشید و داد به همون مرد و گفت :داشتی سه میکردی! حواست و جم کن و رفت بیرون تحلیل رفته پشت سرش راه افتادم ماشین حرکت کرد و توی سکوت غرق شدیم آخر نتونستم طاقت بیارم و گفتم :اگه گیر میوفتادم چی؟ چیه توی اون کیفهای کوفتی؟ خونسرد نگاهم کرد و گفت :اولا که گیر نیوفتادی، دوما کافی ب