فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیگم شبٺون شهدایی
کهخیریسٺ
بهکوتاهیشب 🍃🌸
میگم
#عاقبتتانشهدایی
کهخیریست
بهبلندی سرنوشت:)
#عاقبتتونشهدایی🌸🌹
#شبتون_پر_از_امید ❤️
#نماز_شب_یادتون_نره
شبتونسرشارازآرامشخدایی 🌱🌙
+یاحق✋🏼
#یا_علی❤️
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#نماز_شب
💠حجةالاسلام محمد مهدی میرباقری:
💢 انسان بايد در "روز" چشم و زبانش را کنترل کند و برای اين که "سحر" بيدار شود، باید مقدمهچينی کند.
💢 انسان اگر فرصتها را از دست داد، "روز"، مراقبه نکرد و شب هم وقتش را تلف کرد، پيداست که "سحر" بلند نخواهد شد.
💢کسی که مواظب خوراک، کلام و چشم خود نيست کِی میخواهد از نجوای سحر متنعم باشد؟!
💢فرصتها را از دست ندهيد. فرصتها می آيند و منتظر نمیمانند.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#نـمـازشـب🌙
بھ همین راحتے 😍
#التماسدعاےفراوان 💛
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
——🌀⃟————
@mojaradan
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسبن_جانم❤️
#ـشرحـعشق
#ـمحرمدل
عاشقانڪمڪم
بہشوروالتهاب
افتاده اند
فکر عودوچای
واسپندو
گلاب افتاده اند
این فراخوان
محرم
مرزهارا
هم شکست
ارمنیها هم
به فکر مشک
و آب افتاده اند
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
*#السلام_ایها_الغریب
#سلام_امام_زمانم
*#مهدی_جانم
*"""*♥*"""*
*چه انتظار عجیبی!*
*تو بین منتظران هم،*
*عزیز من، چه غریبی!*😔
*عجیب تر که چه آسان،*
*نبودنت شده عادت،*
*چه بی خیال نشستیم*😔
*نه کوششی نه وفایی*
*فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی ...!*😔
#ادلهم_عجل_لولیک_فرج
#یامهدیادرکنی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
•┈┈••✾•✨🌸🌺🌸✨•✾••┈┈•
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
🌷مشخصات #همسر_خوب و #مناسب
#همسر_خوب بايد از ويژگي هاي زير برخوردار باشد:
✳️ #شخصيت؛ به دنبال شخصيتي باشيم كه او را بپذيريم و بتوانيم سال هاي متمادي در كنارش احساس خوبي داشته باشيم.
✳️ #هوش؛ به دنبال كسي باشيم كه نه بهره هوشي كمتري از ما داشته باشد و نه خيلي از ما باهوش تر باشد. بهره هاي هوشي نزديك به هم #بهترين_انتخاب است.
✳️ #شكل_ظاهر؛ ظاهر میتواند در انتخاب همسر نقش داشته باشد، البته باید توجه داشت که اولویت و معیار اصلی نیست، ولی بهرحال بايد از حداقل مشخصات تصوير ذهني ما برخوردار است.
✳️ #معنويت؛ تعهدات مذهبي و اعتقاد به يك دين و پيروي از آداب و رسوم معنوي مشابه براي #ازدواج اصل مهمي است كه در موفقيت هاي #زناشويي نقش اساسي دارد.
#ادامه_دارد....
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
Ezdevaj.mp3
963.2K
#فایل_صوتی
✅ انتخاب همسر یه موضوعیه که دست خداست...
❤️ به دلت بد راه نده و با توکل بر خدا انتخاب کن. نترس.... خدا حواسش بهت هست...
استاد #پناهیان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🚩 @mojaradan
•|❤🌧|•
منـ همانمـ کهـ تو غمگینـ بشویـ می میرد
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#حرف_حساب
#ریشه_گناه 💔🙂
شخصـی به بنـده گفتــ: آقـا بنـده هر چـه میخواهـم فـلان کـار را نکنـم یا آدم خوبـی باشـم، نمـی توانـم! 😞بنـده در جوابــ گفتـم: آن حجـابـ هـای قبلـی هـنوز مرتـفع نشـده استــ. بایـد ریشـه گـناه را بکنـی.☺️💕
حضرتــ فرمـود: اگر گـناه کـردی و ریشـه گـناه را درنـیاوردی آن گـناه بـه تو جرأتـ مـی دهـد به گنـاه کـردن ادامـه دهـی.✨
اگـر غیبـت کـردی دزدی هـم در ادامـه آن مـی آیـد. میـل به معصـیتـ پیـدا می کنـد، طبیـعتـ ثانـوی درستـ مـی شـود. اصـلا غیـرتش تغیـیر مـی کنـد.
#آیت_الله_حق_شناس✍
#گناه💔
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🔴 #فوری
🆔Eitaa.com/daqdaqeh
🧬 فراخوان آموزش کمک پرستاری برای یاری کادر درمانی مقابله با کرونا
🦠 به دلیل وخامت وضعیت بیمارستان های مشهد مقدس و نیاز شدید، در صورت امکان حضور نام و نام خانوادگی، کدملی، تاریخ تولد و شغل خود را به یکی از شماره های ذیل پیامک کنید.
✉️ 09376269366 نظری
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان استاد #شهاب_مرادی پيرامون مذمت غم پروری و دائما غمگين بودن:
🌸 وقتی زن و شوهری به روی هم ميخندند هيچ ثوابی بالاتر از ان نيست
حتما ببينيد☝️
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🔴 @mojaradan
✅بدبویی #عرق_بدن
✍علت اصلی بدبویی بدن بیشتر ناشی از افزایش مواد زائد در بدن است که وقتی فضولات بدن دفع نشود معمولا موجب بدبویی عرق بدن میگردد.
که برای جلوگیری از آن باید تغذیه را اصلاح نمود و از مصرف مواد کارخانهای مثل فست فودها، چربی و سرخکردنی ها و تنقلات از قبیل چیپس خود داری نمود. انجام حجامت و فصد بسیار مفید میباشد. مصرف عرق کاسنی و شاهتره و خوردن خوراکیهای خوشبو مثل گلاب و دارچین و هل و زعفران.
📚برگرفته از سایت دکتر روازاده
☜ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🍏 @mojaradan🌿
#یک_حبه_قند
✍امام على عليه السلام:
راستى، تو را نجات مى دهد،
هرچند از آن بيمناك باشى
و دروغ، تو را نابود مى كند،
گرچه ازآنخطرى برای خودحس نكنى
📚ميزان الحكمه ، ج6 ،ص۱۷۷
@mojaradan
@shahed_sticker۱۰۶۴.attheme
165K
• #مدافعان_سلامت
• #تم_متفرقه
• #تم 📲
🔻 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🔰تنوع حق شماست👇👇
😍 @mojaradan
#ضرب_المثل_قرآنی
⛔️ هر چه را بر خودت نمی پسندی بر دیگران نیز نپسند.
📖 وَ لا تَیَمَّمُ الخَبیثَ منهُ تُنفِقونَ و لَستُم بِاخِذیهِ ( #بقره : ۲۶۷ )
🔺و برای انفاق به سراغ قسمتهای ناپاک نروید در حالیکه خود شما حاضر نیستید آنها را بپذیرید.
📖 لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ
(۹۲ #آل_عمران )
🔺هرگز به نيكى دست نمىيابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد.
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزِیْنَب
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@mojaradan
🌹
#سیاستهای_همسرداری
✍دعوای زن و شوهر طبیعیست اما بسیار غیر طبیعیست که تمامی دوستان و اقوام و همسایه ها از این دعواهای زناشویی باخبر شوند! پس نسبت به مسائل و مشکلات خود، رازدار باشید و فراموش نکنید که به زودی با هم آشتی خواهید کرد.
` آن وقت همسر شما با حرفهایی که پشت سرش زدهاید موقعیت بدی در بین فامیل، دوستان و آشنایان پیدا میکند و خود شما نیز به خاطر آن که آن قدر بدگویی کرده بودید شرمنده میشوید....
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✼═══┅💖💖┅═══✼
💞 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_شمار_غدیر 🦋
19روز... به عـيد تكميل ديـن باقـى استـ.💚
29ذی القـعده سـال ۱۰ هجـرى قـمرى، ۱۱ اسـفند سـال ۱۰ هجـرى شمسـى، ۲۷ فوريه سـال ۶۳۲ ميلـادى✨
💢كـاروان عظـيم پيـامبر(صل الله علیه و اله و سلم)در پنـجمين روز از سـفر به هـمراه تـمامى اهل مديـنه و اطـراف آن، جز آنـان كه به دلـيل بيمارى نتوانسـتهاند همـراهى كـنند به «سُـقْيا» رسيـده است.🌿🌷
💢 كاروانـی با بیـش ازهفـتاد هـزار نفـر؛ امـا ده سال پيـش، پيامـبر(صل الله علیه و اله و سلم)مسـير مكّـه تا مديـنه را، به همـراه تعـداد اندكى پيمـوده بودنـد...✨ مخفـیانه، در شبـي پـر مخاطـره، همـان «لیلة المبیت» كه پيشـواى جوانمـردان، علـي(علیه السلام)، هستـى خويـش را در طَبَـق اخلاص گذاشـت و دربسـتر پیامـبر(صل الله علیه و اله و سلم)خوابیـد تا با حفـظ جان پیامـبر، هجرتـ تاریخـی ایـشان رقـم بخـورد و اینچنـین بـود كه نـازل گشـت:و مِـنَ النّاسِ مَن يَشرِى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ واللَّهُ رؤُوفٌ بالعِبادِ🌷
⚜(و در ميـان مردمـان، كسـى وجـود دارد كـه جـان خـود را در راه رضـاى خـدا مےفروشـد و خداوند بر اين چنيـن بندگـان مـهربان استـ.)🦋
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
✨🌼✨
مظلوم تر از جواد بغداد نداشت
آن مظهر داد تاب بیداد نداشت
میخواست که فریاد کند تشنه لبم
از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت
▪️شهادت امام جواد (ع) تسلیت▪️
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @mojaradan
مداحی آنلاین - جوونی من فدا جوون امام رضا - امیر کرمانشاهی.mp3
6.75M
#شهادت_امام_جواد(ع)
🖤کربلایی نمیشم بدون امام رضا
🖤جوونی من فدا جوون امام رضا
🎤 #امیر_کرمانشاهی
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
#داستان_شب ⚜قسمت پنجاه و سوم ⚜ بهشت عمران 🌾 میخاستم کنارش اونی باشم که اون میخاد. موهام و نمیریخ
#داستان_شب
⚜قسمت پنجاه و پنجم⚜
بهشت عمران 🌾
بیرون گاراژ منتظرش بودم.
چقدر هوای ابری و دوست دارم. بوی زندگی میده! انگار راحت میتونی خودت و درد دلت و پیدا کنی!
داشتم به جدال ابر و خورشید توی آسمون نگاه میکردم که صدای بوق ماشینش اومد
سرش و از شیشه آورده بود بیرون و نگام میکرد
با تکون دادن سرم بهش سلام کردم و اونم متعاقب همین کار و کرد. سوار شدم و حرکت کرد.
ماشینش بوی خوبی میداد. شاید بوی عطر خودش بود.
دستامو گره داده بودم بهم و به بیرون نگاه میکردم. اونم با سکوت رانندگی میکرد.
نزدیک یه آشپزخانه نگه داشت و سوئیچ شو برداشت و پیاده شد.
با نگاهم دنبالش کردم. چقدر عجیب بود رفتارش
حس کنجکاویم گل کرده بود برای همین یواشکی داشبورد و باز کردم و توش پر کاغذ دیدم و جعبه عینک و یه قاب عکس.
قاب عکس و برداشتم و چهره یک خانم پیر و دیدم که با لبخند سالار و بغل کرده بود. فکر کنم مادرش بود.
قاب و گذاشتم سر جاش و صاف نشستم.
بالاخره اومد.
دستش چند تا پلاستیک بود با دو تا نون سنگک
در و باز کرد و نون و داد دستم. کمکش کردم و وسایل و ازش گرفتم.
دوباره ماشین و روشن کرد و راه افتادیم. بوی نون تازه معده مو قلقلک میداد. یه تیکه کندم که نگاهم کرد و گفت :الان صبونه میخوریم
فکر کنم از خجالت لپام گل انداخته بود
کنار یه پارک کوچیک و خلوت نگه داشت
پیاده شد و در صندوق و زد.
منم پیاده شدم که دیدم دستش یه روفرشی هست
راه افتاد توی پارک و منم دنبالش آروم رفتم
درست مثله یه مادر بود. فرش و پهن کردو وسایل و از دستم گرفت و نشست
روی سرش وایستاده بودم که گفت :نمیشینی؟
_اومدیم پیک نیک؟
خندید. بالاخره خندید
+نه ولی من صبونه نخوردم گشنمه، عادت ندارم بدون صبونه دل درد میگیرم
مجبور شدم بشینم.
پلاستیکها رو باز کرد. املت گرفته بود
برام ریخت توی همون ظرف پلاستیکی و نون گذاشت جلوم
و شروع کرد. لقمه های درشت میگرفت و میخورد و گهگاهی خیره میشد به درختا
سکوت سبز اطرافمون اشتهامو دو برابر کرده بود اما نمیتونستم بخورم
دیروز که قابلمه غذا رو بلند کرده بودم نوک انگشتام سوخته بود و لقمه گرفتن سخت بود واسم
فقط با احتیاط گوشه های سوخته نون و جدا میکردم و میخوردم
متعجب گفت :دوس نداری؟ میخای یه چیز دیگه بگیرم واست؟
_نه خوبه
+پس چرا نمیخوری؟
سرمو انداختم پایین.
انگار بازم نفهمیده بود
راحتش کردم و گفتم :انگشتام سوخته
لقمه شو آروم قورت داد و یه تیکه نون کند
املت گذاشت توش و داد دستم. از خجالت آب شده بودم که گفت :بهت یاد ندادن دست کسی که واست لقمه میگیره رو رد نکنی؟
نگام اومد روی صورتش و با دست لرزون ازش گرفتم.
اونم دیگه شروع کرد
یه لقمه واسه من، یه لقمه واسه خودش
بهش نمیومد اینقدر مهربون باشه
به هر صورتی بود املت و خجالت و نوش جون کردم و راه افتادیم
توی ماشین فقط یه جمله گفت :این کیف و تحویل جایی که میگم میدی و بد میبرمت خونه
دلم میخاست ازش بپرسم که مگه توی اون کیف چیه ولی نمیخواستم ناراحت بشه.
راستش دلم میخاست مهربون بمونه
کیف و جلوی یک گل فروشی داد دستم و پیاده شدم
مرد مسنی مشغول پیچیدن یه شاخه رز بود که بهش سلام کردم و خواستم کیف و بدم که صدای آژیر ماشین پلیس پیچید
رنگ گلفروش عوض شد. فقط بهم گفت :عادی باش
مامور پلیس پیاده شد و اومد داخل
با اینکه نمیدونستم دقیقا چی داخله کیفه اما استرس مرگ آوری همراهم بود.
مامور وارد شد و سلام کرد و از مرد سوالاتی پرسید
مونده بودم چیکار کنم
خیلی ناشي از گلفروشی خواستم بزنم بیرون که ماموره صدام زد
قلبم یه لحظه وایستاد. کیف و محکم توی دستم گرفته بودم که بهم نزدیک شد
_سر کار خانم شما این اطراف زندگی میکنید؟
مجبور شدم برگردم. با صدای لرزونی گفتم :ب..بله
_احیانا این عکس و نمیشناسید؟
و عکس یه مرد با موهای جو گندمی و نشونم داد
نمیشناختمش. برای همین گفتم :نه
و کیفو بیشتر به خودم فشار دادم. مامور که انگار مشکوک شده بود گفت :شما حالتون خوبه؟ چرا رنگ تون پریده؟
_نه نه خوبم
+چیزی نخریده بودید؟
تا خواستم جواب بدم سالار اومد تو
_خانومم؟ چرا دیر کردی؟ چیزی شده سروان؟
+همسر شما هستن؟
_بله اتفاقی افتاده
+نخیر چند تا سوال پرسیدیم همین
_خانم من خیلی گل لیلیوم دوس دارن، که البته سلیقه منو هم قبول نداره برای همین از صبح تا حالا چند تا گل فروشی و زیر و رو کرده اما پیدا نشده که نشده
بعد خنده ی دندون نمایی به من کرد و گفت :پیدا نشده هنوز؟
نمیدونستم چی بگم که سروان گفت :پشت سرتون هست، البته لیلیوم بنفشه
و بعد کلاهش و مرتب کرد و رفت
نفسی از سر آسودگی کشیدم
سالار هم که حالش از من بدتر بود کیفو از بغلم کشید و داد به همون مرد و گفت :داشتی سه میکردی! حواست و جم کن
و رفت بیرون
تحلیل رفته پشت سرش راه افتادم
ماشین حرکت کرد و توی سکوت غرق شدیم
آخر نتونستم طاقت بیارم و گفتم :اگه گیر میوفتادم چی؟ چیه توی اون کیفهای کوفتی؟
خونسرد نگاهم کرد و گفت :اولا که گیر نیوفتادی، دوما کافی ب