مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد .
#مکیال_المکارم
🔴شناخت امام زمان ارواحنافداه....
📍قسمت هشتم:
✅ قسمتی از حقوق آن حضرت نسبت به بندگان:
💠حق منعم بر متنعم؛ و حق واسطه نعمت
✨در روایتی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده که:
هر آنکه نسبت به شما کار نیکی انجام داد، به او پاداش دهید، اگر نمی توانستید برای او دعا کنید تا اطمینان یابید که کار نیک آن شخص را جبران کرده اید.
و این دو حق برای مولایمان حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه جمع شده است، زیرا که تمام استفاده هایی که به مردم می رسد به برکت وجود امام آن زمان است.
در زیارت جامعه درباره امامان می خوانیم:
💥 واولیاء النعم
💠 حق پدر بر فرزند
شیعیان از گل خاندان وحی آفریده شده اند، همانطوری که فرزند از پدر بوجود می آید.
در کتاب کافی از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمودند:
▫️الامام، الانیس الرفیق والوالدالشفیق
▫️امام، همدم همراه و پدر مهربان است.
از پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمودند: من و علی دو پدر این امت هستیم.
📚منبع: مکیال المکارم
▫️مامعتقدیم که عشق سرخواهد زد
▫️برپشت ستم کسی تبرخواهد زد
▫️آخرشب سردِ ماسحرمی گردد
▫️مهدی به میان شیعه برمی گردد
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫
@mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
4_5945010726585238228.mp3
7.59M
#شعبان_و_آشتی_کنان_۷
میدونی چندماهه منتظرم
بیای روبروم بشینی
یه دل سیر،باهام حرف بزنی؟
شعبان که میشه؛
چشم انتظاری منم بیشتر میشه
آخه شعبان،ماه آشتی کنونه!
بنده ی من؛میای آشتی؟
#استاد_شجاعی 🎤
♡اللـ℘ـم؏ـجللولیڪالفـࢪج♡
ʝơıŋ➘
『♡◉@mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 #پارت۹۷ _سلام وای بازم صدای آروم و با حجب حیای دختر حاجی بود. تپش.های بی حجب ح
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۹۸
بالاخره رسیدیم
چون ماشین حاجی کناری وایستاد و دختر حاجی و روجا هم پیاده شدند منم به طبع از اونا پیاده شدم.
دختر حاجی کیف بزرگی رو از صندلی عقب ماشین برداشت و دست روجا رو گرفت به طرف ساختمانی رفتن که تابلوی اون واضح دیده نمیشد کمی جلو تر رفتم و با دیدن اسم تابلو ازتعجب بازمونده بود فقط نگاه میکردم.
<آسایشگاه جانبازان ثارالله >
یعنی ما امشب اینجامهمانیم ؟
درورودی باز شدو چند نفری به استقبالمون.اومدن و با کمک هم ظرفهای غذارو به داخل بردیم.
حیاط بزرگ و سر سبزی که نو چراغانیه داخل درختان به این حیاط جلوه خاصی داده بود .
به سالن بزرگی رفتیم که تعداد زیادی از مردهای خوش رو به استقبالمون امدند.
تعدادی رو ویلچر بودند و تعدادی با ماسک نفس می کشیدند و تعداد دیگری فقط روی تخت به ما لبخند زدند.
من که شوکه و متعجب از حضور در این مکان
شده بودم فقط و فقط به نگاه متعجب مودراطراف.سالن.می.چرخوندم
من و نازنین فکر میکردیم قرار هست با چه رئیس ومسئولی ملاقات داشته باشیم یا مثلا دوستای دایی چه نفوذی هایی هستند ولی حالا...
حس کسی رو داشته که انگار بازیچه شده...
متنفر از کسانی تلاش بر گشتن دایی داشتن
#ڪپۍباذکرصلواتهدیہبہشھیدمجیدبندرۍ
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۹۹
صدای روجا منو از عالم.
متعجبم که درآن غرق بودم بیرون کشید.
_عمو خوشگل شدم؟
نگاهش کردمو...
نگاهش کردم دلم نمیخواست چشم بردارم ازش بس که این دختر شیرین زبون بودو خوشکل وااای الان هم با این لباس دکتری و گوشی به گوش و آمپول به دست دیگه عزیز تر تودل برو تر از همیشه شده بود.
رو دوزانو روبه روش نشستم
_عموجون تو خوشگل که بودی...
ولی الان معرکه شدی
راستی خانم دکتر...
وروجک.پرید.وسط.حرفمو.گفت:
_عمو من مثل مامانم پرستارم دکتر نیستم !
_ببخشید خانم پرستار من چند.وقتی.هس این طرف سینه ام بدجوری درد میکنه میشه معاینه کنید؟
همون طور که گوشی اسباب بازیشو روی قلبم قرارمیداد گفت:
_اره فقط بگید ببینم از کی درد داری عمو؟
دستم رو گذاشتم رو قلبم و گفتم:
_خانم پرستار یه مدتی هست وقتی یکی رو میبینم بدجور خودشو.میکوبه.به.سینه.ام...
اصلا انگاری جاش تنگ شده!
روجا با جدیت با اون.چشمهای.خوشکلش نگاهم میکرد و به حرفام گوش میکرد
_دیگه براتون بگم که اون دختر خانم خیلی مهربون و چشمای قشنگی هم داره تازه نقاشی های خیلی تروتمیزی هم می کشه من نمایشش رو هم دیدم کارش حرف نداره تو مسجد هم وقتی چادر پوشیده بود...
آااخ
آخ دیگه نگم برات...
با هر کلمه ام.لبخندش روی لبش بیشتر میشد وقتی گفتم:
آروم سرمو بردم نزدیکش.گفتم:
ببین
_بین خودمون باشه خانم پرستار اسمش روجا خانمه
باخنده گفت:
_عَموووووو
_جون عمو شیرین زبون
#ڪپۍباذکرصلواتهدیہبہشھیدمجیدبندرۍ
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۱۰۰
وقتی.سرمو.بلند.کردم
دختر حاجی رو با شکل و شمایلی جدید دیدم
دست کش و روپوش و ماسکی که زده بود با دوتا پرستار دیگه مشغول چک کردن تمام جانبازان بود.
انگاری همه رو می شناخت که باهمه بامهربونی.وصمیمی حرف میزد و باهاشون احوالپرسی میکرد.
حاجی با دست اشاره ای بهم کرد و گفت:
_آقا محمد چرا اونجاوایستادی بیا ؛ بیا تا به دوستام معرفیت کنم
با لبخند خودمو رسوندم کنار حاجی
منو به دوستشون معرفی کرد که فقط شرمنده سرپایین انداختم.
بیشتر مردهایی که اونجا بودن از همرزم های دوران جنگ بودند و با هم.کلی خاطره تعریف میکردندو با لذت ازاون روزها میگفتند
روزهایی که برای من مجهول بود و با گوش دادن به خاطره هاشون و سختی هایی که برای این مرز و آبو خاک ناموس کشیده بودند
جان میگرفت.
از غم عزیزانی میگفتنند که کنار هم جنگیده بودند از قمقمه ی آبی که با نهایت تشنگی ولی باز بهم تعارف میکردند
از روزهایی که در کانال مونده بودند و از نبود آذوقه روزه میگرفتند و به هم دلگرمی میدادن
از جنگ نا برابری که در اون زمان عرصه رو براشون تنگ کرده بود و با افتخار از ایستادگی هایی دوستانشون حرف میزدند .
اینقدر حرفهاشون برام جدید جالب بود که فقط در حد پلک برهم زدنی مکث داشتم وبقبه رو همه با جان و دل فقط گوش میکردم.
جالب بود با این همه درد ورنجی که داشتند بازهم لبخند روی لبشون محو نمیشد.
#ڪپۍباذکرصلواتهدیہبہشھیدمجیدبندرۍ
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
1_1041783159.mp3
11.03M
「 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」
-
#ارتباط_موفق ۹
حتماً انسانها میفهمند، حتی اگر تو نقش بازی کنی ؛
۱ـ زمانهاییکه ؛
موفق میشوند و تو حسادت میکنی!
۲ـ زمانهاییکه ؛
گرفتار میشوند و تو در درونت خوشحال میشوی!
۳ـ زمانهاییکه ؛
در سختیها میتوانی کمکشان کنی، اما همهی توانت را بکار نمیگیری!
۴ـ زمانهایی که ؛
به مقامی میرسی و نگاهت به دیگران، تغییر میکند!
⬅️ و حتماً از تو دور خواهند شد!
#شبتون_رضایی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🦢•¦➺@mojaradan
🔴 #محبتهای_ابتکاری
💠 همیشه محبتهای ابتکاری به همسر، روح تازهای به زندگی میدمد و باعث لذت و آرامش جدیدی میشود.
🔸 گاه درب ماشین یا خانه را با زبان محبت برای همسرتان باز کنید.
🔸 کفشهایش را برایش جفت کنید.
🔸گاه موقع تنهایی به احترامش جلوی پایش بلند شوید.
🔸سر سفره صبر کنید و بگویید بدون تو غذا از گلویم پایین نمیرود.
🔸برخی مواقع لقمه در دهان همسرتان بگذارید و بگویید این لقمهی محبّت است.
🔸ناخنهای او را بگیرید.
🔸دستهایش را بعد از شستن ظرف و کار در خانه ماساژ دهید و بگویید چون خسته شدی بگذار خستگی را از دستانت بیرون کنم
🔸 و دهها ابتکار دیگری که تا به حال انجام نداده و یا کمتر برای او انجام دادهاید. از تاثیرات فراوان محبتهای ابتکاری غافل نشوید.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」
-
#عیدنیمهشعبانمبارڪ🌸🍃
یابنالحسنجآنــمღ
تپش تپشِ دلِ من
از تو اِذن میگیرد
اجازه حضرت جانآن
عجیبــ دلتنگــــم💔
#ڪلیپ🤍
-
「𝓣𝓪𝓵𝓪 𝓑𝓪𝓷𝓸 」
❥︎❈••••••••••••••••••••••
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🤍 @mojaradan
••『🖼🦋』••
🧚🏻♂•••|↫ #پروفآیلمــھـــدوے
🧚🏻♂•••|↫ #اوخواهدآمد...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
••|🌐💻|••
* طوفان توییتری در شب و روز نیمه شعبان در سراسر جهان...
زمان:
پنجشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۰
ساعت ۲۱:۰۰ تا ۲۴:۰۰
و
جمعه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۰
ساعت ۱۱:۰۰ تا ۱۴:۰۰
توییتهایتان را به زبانهای پرکاربرد جهان و با هشتگ زیر آماده کنید...
بهنحوه نوشتن هشتگ دقت فرمایید:
#️⃣ #ThePromisedSaviour
* پیشنهاد میشود جهت جلوگیری از خطا، هشتگ را کپی کنید.
بهتر است محتوای توییتها پیرامون محورهای زیر باشد:
۱_ معرفی امام زمان عجل الله تعالی فرجه و ویژگیهای درست منجی مسلمانان؛
۲_ شناساندن تحریفهای انجامشده توسط غرب و هالیوود...
🔬•••|↫ #توییت
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓 #لبخندانه
چرا نباید بچه رو با پدرش تنها بذاریم؟ قسمت هزارم!😅😅
@mojaradan
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 🔴شناخت امام زمان ارواحنافداه.... 📍قسمت هشتم: ✅ قسمتی از حقوق آن حضرت نسبت به بندگ
#مکیال_المکارم
💎شناخت امام زمان ارواحنافداه....
📍قسمت نهم:
✅ قسمتی از حقوق آن حضرت نسبت به بندگان..
💠حق آقا و ارباب بر بنده...
در زیارت جامعه آمده است:
▫️والساده الولاه
▫️ و سروران سرپرست.
بیان سیادت و آقایی امامان علیهم السلام نسبت به ما، از آنچه گذشت، ظاهر و ثابت می شود.
معنی سیادت آن بزرگوارن این است که: ایشان از خود ما در تمام امور اولی و شایسته تر هستند، چنانکه خداوند در سوره احزاب می فرماید:
▫️النبی اولی بالمومنین من انفسهم
▫️ پیامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است.
💠حق عالم بر متعلم....
▫️امام زمان و پدران طاهرینش، راسخین در علم هستند.
در چند روایت از امام صادق علیه السلام آمده و نیز خداوند دستور فرموده تا مردم هر آنچه می خواهند از خاندان وحی بپرسند که ایشان اهل ذکر هستند.
▫️فاسئلوا اهل الذکران کنتم لا تعلمون
▫️پس از اهل ذکر سوال کنید اگر نمی دانید.
💠حق امام بر رعیت....
▫️در کتاب کافی از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند:
حق امام بر مردم اینکه آنچه می گوید، بشنوند و او را اطاعت کنند.
👌اینها گوشه ای از حقوق امام زمان ارواحنا فداه بر مردم است.
📚منبع: مکیال المکارم
▫️تو در میان جمعی و من در تفکرم
▫️کاندر کجا برآیم و پیدا کنم تو را ؟
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫
@mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
💫 شب قدری در ماه شعبان، که تمام انبیاءِ قبل از اسلام نیز، آن را به احیاء میگذراندند.
#نیمه_شعبان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」
-
#عیدنیمهشعبانمبارڪ🌸🍃
صآحبجآنــمღ
کاش پروانهے فراق
بعد از این همه فرار
یكـــجا آرام بگیرد
ما دنیا را نمےخواهیم
دست تو را مےخواهیم برای آرامِـــش
فداے غمتــــــ🌱
-
「𝓣𝓪𝓵𝓪 𝓑𝓪𝓷𝓸 」
❥︎❈••••••••••••••••••••••
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🤍 @mojaradan
#طنز
زن زندگی اونیه که ترک موتور بیاد باهات جیگرکی
وگرنه سوار پورشه
و شام تو رستوران گردون برج میلاد
رو که عمه منم میاد😁😂
@mojaradan
4_5854871771202717493.mp3
13.03M
#شعبان_و_آشتی_کنان_۹۸
فایل صوتی هشتم؛
چرا میلادِ کسی که جلوه ی کاملِ تمام انبیاء و ۱۴ معصوم است؛ درست در نیمه ی این ماه اتفاق افتاده؟
💛 مخاطبِ این حرکتِ کنایه آلود و عاشقانه ی خدا، چه کسانی اند؟
ʝơıŋ➘
|❀♡@mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #تواب💗 #پارت۱۰۰ وقتی.سرمو.بلند.کردم دختر حاجی رو با شکل و شمایلی جدید دیدم دست کش و
🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۱۰۱
صدای دختر حاجی آروم و ملایم امد
_بابا میشه کمک کنید حاج اکبر رو جابه جا کنید؟
_بله بابا امدم
حاج اکبر تو اتاق دیگه ای بود و حاجی به طرف اتاق راه افتاد نگاه کنجکاوم دنبال حاجی بود که سر چرخوند و گفت:
_پسرم یه کمک میکنی؟
_روچشمم حاجی
یه اتاق استریل شده بود باید لباس و دستکش و کفش مخصوص میپوشیدیم و وارد میشدیم
چند نفری اونجا بودن که دختر حاجی کنار تختی ایستاده بود
سمتش رفتیم
کنار مردی ایستاده بود که با وجود ماسک باز هم به سختی نفس میکشید
با دیدن ما خواست که ماسک رو برداره ولی دختر حاجی با ملایمت و خواهش نگذاشت
حاجی نزدیکش شد و با بوسیدن پیشونیش گفت:
سلام فرمانده ی خودمون
مخلصتیم رزمنده حال و احوالت چه طوره ؟
صداش به سختی شنیده میشد
خنده ی بی جونی کرد و گفت:
_حالم رو از دختر خانمت بپرس ما فعلا در خدمت ایشون هستیم.
حاجی رو به دخترش کردو نگاه سوالیش باعث شد سوجان خانم شروع به توضیح کند.
حالش به این بستگی داره که یه اتاق جدا داشته باشه و مدام چک بشه و ماسک هم جدا نکنه که فرمانده ی شما به هیچ کدوم عمل نمیکنه
بابا برای همین یه فکری کردیم بهتره دور تا دور تختش رو پلاستیک بکشیم که هم جدا باشه هم از همرزم هاش دور نباشه
حاجی سری به نشانه ی تایید تکون دادو ما به گفته ی دختر حاجی دور تا دور تختش رو پلاستیک هایی کشیدیم.
گوشی حاجی که رنگ خورد حاجی رفت
من هم منتظر ایستاده بودم که دست یخ شده ی حاج اکبر رو دستم نشست.
سرم رو پایین بردم و گفتم:
جانم حاجی چیزی لازم دارید؟
ولی
#ڪپۍباذکرصلواتهدیہبہشھیدمجیدبندرۍ
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۱۰۲
صداش خیلی کم جون بود که سرم رو نزدیکش بردم و آرو گفت:
_تاحالا ندیده بودمت از اقوام حاجی هستی؟
نگاهم سمت دختر حاجی رفت که داشت فشار حاج اکبر رو میگرفت
_منم مثل شما اگر حاجی قابل بدونه دوستشون هستم.
_قابل میدونه که الان اینجایی
این حرفش چقدر دلگرم کننده بود
با لبخندی که تمام ذوقم رو نشون میداد گفتم
_خدارو شکر
_آقا محمد میشه کمک کنید بالشت زیر سر حاج اکبر رو جابه جا کنم ؟
نگاهم سمت صدا بود و فقط قسمت اولش رو شنیدم برای همین گفتم:
_چی؟
حرفش رو تکرار کرد بدون گفتن تیکه ی اولش
با پوزخند به خودم تو دلم گفتم:
_محمد ناشکری کردی اسمت رو که این همه قشنگ صدا میکرد رو حذف کرد...
آروم سر حاج اکبر رو بلند کردم و دختر حاجی بالشتش رو عوض کرد. کنار تختش شونه ای بود که دختر حاجی برداشت و خواست موهای بهم ریخته ش رو شونه کنه
_میشه بدید من شونه کنم؟
_بله حتما
با دادن شونه بهم بیرون رفت
من هم بعد از شونه زدن موهای حاج اکبر و صاف کردن اطراف تختش خواستم برم که دستش باز روی دستم نشست و آروم ماسکش رو برداشت و بریده بریده تکرار کرد:
_حاجی هر کسی رو به حریمش راه نمیده
حتما خیلی مرام و معرفت داشتی که الان اینجایی
قدرخودت رو بدون
آروز میکنم عاقبت بخیر و خوشبخت بشی پسرم...
_حاج اکبر .....
الان نگفتم ماسک رو برندارید؟
دودقیقه نیست رفتم!
آقا محمد ماسکش رو بزنید!
تو دلم گفتم:
چشم سوجان خانم به روی چشمم
ولی جرات به زبون اوردنش رو نداشتم پس فقط به همون چشم اکتفا کردم
بوسه ای روی پیشونی حاج اکبر گذاشتم و ماسکش رو زدم و کنار گوشش گفتم:
_خیلی مخلصیم حاجی
#ڪپۍباذکرصلواتهدیہبہشھیدمجیدبندرۍ
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۱۰۳
به درخواست نازنین چند تایی عکس از جانبازان و از خود آسایشگاه و از اون حال هوای دست نیافتنی گرفتم.
آخر بار یاد حاج اکبر افتادم و رفتم اتاقش تا یه عکس یادگاری کنارش بگیرم
حرفها و دعا های قشنگش رد خیلی دوست داشتم و نور امیدی بود در دلم...
آروم پلاستیک رو کنار زدم که سرش چرخید سمتم
_حاجی قربونت برم یه عکس مشتی و قشنگ بگیریم یادگاری
با صدای خیلی هسته و خفه ای گفت:
چی بهتر از این فقط تخت رو صاف تر کن من کمی بنشینم.
دست رو چشمم گذاشتم وگفتم:
_به روی جفت چشمام
همون موقع که آماده میشدیم برای عکس
پرده ی پلاستیکی کنار رفت و دختر حاجی با حجب حیا ببخشیدی گفت و روبه حاج اکبر گفت:
خواهش میکنم حرفهایی که گفتم رو گوش کنید تا دفعه ی بعد که میام اینقدر دل نگرون برنگردم.
لطفا مراقب خودتون باشید
_حاج اکبر ماسکش رو کمی برداشت و آروم چشم رد زمزمه کرد.
دختر حاجی خواست برگرده که حاج اکبر نامفهوم چیزی گفت
_جونم حاجی چیزی میخواستی؟
روبه دختر حاجی گفت:
پرستار من با من عکس نمیگره؟
سوجان لبخند به لب گفت:
_باعث افتخاره حتما
الان دیگه همه چیز تکمیل بود آدم هایی که این روزها حال دلم رو عالی کرده بود رو در یک قاب کنار هم داشتم.
دختر حاجی اماده ی رفتن بود و چادر به سر با همون لبخند ملایمی که بیشتر اوقات به لب داشت کنار تخت حاج اکبر ایستاد و من هم طرف دیگر تخت و حاج اکبر هم که کمی بالاتر امده بود برای ثانیه ای ماسک رو برداشت و من یه عکس زیبا رو به یادگاری گرفتم.
#ڪپۍباذکرصلواتهدیہبہشھیدمجیدبندرۍ
#ادامه_دلرد
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ارتباط موفق_10.mp3
11.86M
「 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」
-
#ارتباط_موفق ۱۰
سرزنش و طعنه، حتی اگر به زبان جاری نشود؛
و فقط از درون شما، بگذرد نیـــز ؛
دیگران را از اطراف شما، پراکنده میکند!
محال است، شما در جذب دیگران موفق باشید؛
مگر آنکه اهل سرزنش، طعنه و قضاوت نباشید!
#شیتون_مهدوی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🦢•¦➺@mojaradan