eitaa logo
مجردان انقلابی
14.2هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃❤️ برای رفتار با همسر خانم محترم!!!!! 💪پناهگاه شوهرت باش تا فقط به تو پناهنده بشه! 🌺زیبایی با سادگی و بی آلایشی برای تو آرامش بخش تر خواهد بود! 🥞اگر آشپزی را خوب نمی دانی حتما یاد بگیر! ☑️قبل از رانندگی،سازندگی را بیاموز! @mojaradan
18.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌ «الو مرکز! من لو رفتم.» 🎞 مناسب ویژه پخش در مهدکودک ها 👌👌❤️ @mojaradan
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「‌‌‌‌ 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」 👌 به خدا گفتم! چرا مرا از خاک آفریدی؟ چرا از آتش نيستم !؟ تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم خدا گفت: تو را از خاک آفريدم تا بسازي . . . نه بسوزاني از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند بازهم زندگي کني و پخته تر شوي . تو را از خاک آفریدم تا در قلبت دانهٔ عشق♥️ بکاري و رشد دهي و از ميوهٔ شيرينش زندگی را دگرگون سازی 😊🌱 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7651330842.mp3
5.43M
🔈 📚 📣 جلسه سی و سوم ◉ویژگی‌های بهترین بندگان ◉ ویژگی‌های آدم عاقل ◉ کمال دین مسلمان ◉ ۴ شاخصه مومن از کلام امام سجاد علیه‌السلام ⏰ مدت زمان: ۱۰:۰۶ @mojaradan
👤 😊خوشحالی آدمیزادی! با صمیمی‌ترین دوستت توی یه کلاس بودین، و با اینکه نمره‌های تو بالاتر بود، توی آزمون نهایی اون قبول میشه و تو نه...🔺 این‌جور وقتا یه ندایی میاد سراغ آدم: - همیشه نمره‌های کلاسیش از من کمتر بود، چرا باید قبول بشه؟ - می‌بینه من قبول نشدما... بازم این‌قدر خوشحالی می‌کنه! - حق من بود قبول شم نه اون! اگه این نداها، روی فکر و احساس و رفتار ما نسبت به دوستمون تأثیر بذاره و روابط‌مون رو تاریک کنه؛ یعنی... ⁉️‼️ @mojaradan
🇮🇷 به بدخواه این خاک گلگون بگو که مِهر وطن عین ایمان ماست بگو چشم بردار از این سرزمین بگو خاک پاک وطن جان ماست ❁═══┅┄❁═══┅┄❁═ @mojaradan ❁═══┅┄❁═══┅┄❁═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #یوزارسیف💗 قسمت ۲۴ باورم نمیشد ,اینکه...اینکه...یوزارسیف بود...اما تنها...با لباس معمو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت ۲۵ مامان با یه ببخشید نشست وبابا گفت:صبح حاج محمد گفتن که تشریف میارند ,ما دچار اشتباه شدیم . یوزارسیف با لحنی ارام ومطمین جواب دادند:بله,درسته,چون بنده مطلع بودم ومحض احترام,ازشون خواهش کردم به عنوان بزرگتر من ,به عرض شما برسانند که برای دست بوسی خدمتتان میرسم اما مثل اینکه, ایشان کامل کامل نگفتندومن معذرت میخوام اگه دچار سوتفاهم شدید... بابا دوباره گفتند:حتما که پدرو مادر خودتون اینجا تشریف ندارند؟ یوزارسیف:اون قضیه اش مفصله,اگر بنده را به غلامی بپذیرید ,کامل توضیح خواهم داد وچون این جلسه من باب اشنایی بود ومن جواب قطعی شما را نمیدانستم,صلاح ندیدم مزاحم اقای محمدی(حاج محمد) بشم،ان شاالله اگر مقبولتان بیافتم,جلسه ی بعد رسما با خانواده اقای محمدی مزاحمتان میشیم. باخودم.گفتم:آخی معلوم خانواده اش چی شدن؟بچه ام چقد مظلومه......که یکدفعه بهرام سینه ای صاف کرد ومیخواست حرف بزنه... دلم به هول وولا افتاد,چون بهرام همیشه کارخراب کن بود وچون الان فهمیده بود طرف روحانی هست وپول وپله درستی نداره حتما یه متلک میانداخت...شروع به صلوات فرستادن کردم که باعث ابروریزی نشه... بهرام گفت:خوب حاج اقا...متوجه شدیم که ممر درامد شما از پیشنمازی مسجد هست,حالا این اخوندی مدرک ,پدرک هم داره؟با پول پیشنمازی میشه زندگی کرد؟؟ وای وای وای.....این چی میگفت که بهمن پرید وسط حرفش وگفت:داداش این چه حرفیه...خدا روزی رسونه,هرچی که پیشونی نوشت ما باشه میذاره کف دستمان ..کاملا مشخصه حاج اقا با وجناته,یه چیزایی هست که ادم با پول نمیشه خرید اما حاج اقا داره قربونش بشم...این داداش بهمن ماهه ماه.. یوزارسیف با همون ارامش قبلی جواب داد:شما لطف دارید به من اما نگرانی برادرتون هم بیمورد نیست,باید از وضع زندگی من مطمین باشید ,راستش بنده از لحاظ حوزوی تا سطح فوق لیسانس فقه واصول پیش رفتم,اما هنوز موفق به گذراندن سطح های بالاتر نشدم,البته همزمان با حوزه ,تورشته ی دانشگاهی مهندسی برق هم تحصیل میکردم که الانم به لطف خدا درسم را تمام وتویه شرکت مشغول کارم وچون با اقا,علیرضا,پسر اقای محمدی هم دانشگاهی,بودم وبه اصرار ایشون که به من محبت داشتند ویه صمیمیت برادرانه بین ما پیش امده,به این محله امدم وسعادتی بود پیش نماز مسجد اینجا شدم من وعلیرضا تو یه شرکت کار میکنیم .... وای تو دلم ذوق مرگ شدم...دهن بهرام سرویس شد معلوم بود همه مبهوت حرفهای یوزارسیف شدند که با گفتن اخرین حرف یوزارسیف ,دلم هری ریخت پایین... ادامه دارد... 🍁نویسنده: ط حسینی🍁 @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸