eitaa logo
مجردان انقلابی
14.2هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
°•~💛 عِشقی‌به‌ِجُز‌حُسین‌؏نَباشَد‌که‌ِاین‌چِنین بایِک‌سَلام،حالِ‌مَرا‌ زیر و رو کُند【💛】 ِ صُبحَم‌به‌ِنام‌ِنامیِ‌اوتازه‌می‌شَوَد وَقتی‌دِلَم،‌هَوایِ‌حُسین‌؏آرزو کُند【🌤】 ـ ـ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|•• دآ 🍂دلم به وسعت دنیا گرفته آقاجان! از این زمانه از این جا گرفته آقاجان! 🍂بیا دوای غم و غصه ها تویی مولا برای توست که دل ها گرفته آقاجان .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
تصورات اشتباه قبل از ازدواج که خیلی باید بهشون توجه کنیم :💍 - وجود عشق برای زندگی کافیه , بدونین وجود عشق صرفا چیز کافی و قانع کننده ای نیست چون تو ، هم قراره‌ با خانواده اش ازدواج کنی هم با وضعیت مالیش هم قیافش هم تروماهایی که تجربه کرده. - چهرش مهم نیست ، عادی میشه , اگه شخص مقابل به دلت نشسته و واست جذاب نباشه ، عشقی هم ساخته نمیشه چون هورمونی ترشح نمیشه ، پس جذابیتش هم حداقل باید براتون تا حدی که به دلتون بشینه مهم باشه .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
🎧آنچه خواهید شنید؛ 👇👇 ✍حقیقت وجودی شيطان چیست؟ 🔻نقش شيطان در عالم ، چه می باشد؟ ۱ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
576_42219230271025.mp3
12.21M
شیطان شناسی قسمت اول .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸 #پارت_هدیه 🍁جدال عشق و نَفس🍁 پارت43 --این چه سر و وضعیه؟ چشماشو نیمه باز کرد و نیمچه لبخندی ز
🌸🌸🌸🌸🌸 🍁جدال عشق و نَفس🍁 پارت 44 نگران گفتم --میشه واسه منم توضیح بدی چیشده؟ --هیچی نگران نباش. --رنگ رخسار خبر میدهد از خشم درون. یه نگاه تو آینه به خودت بنداز مثه انبار باروتی اونوقت به من میگی چیزی نشده؟ --ببین مائده سپاه ایران قرار بود ۱۰۰تا نیرو واسمون بفرسته که ۵۰تاشون قاچاقی وارد داعش بشن و اون ۵۰ تای دیگه ام تو بیمارستانا به عنوان دکتر و پرستار پخش بشن. --خب. ولی الان بهمون خبر دادن که راه مخفی لو رفته و مطمئنم هیچ کس سالم به اینجا نمیرسه. دوباره گریش گرفت و ادامه داد --دیگه نمیتونم تحمل کنم که جلو چشمام بچه ها شهید بشن. با بغض گفتم --حالا باید چیکار کنیم؟ همون موقع مهراب اومد تو میثم کنجکاو گفت --چیشد مهراب زنگ زدی؟ مهراب نگران گفت --میثم احسان جواب نمیده! --یعنی چی برو کنار ببینم. مهراب میثمو نگه داشت --نرو وایسا! میثم عصبانی فریاد زد --چیچیو وایسم مثل اینکه حالت نیست نیروها درخطرن. مهراب متأسف سرشو انداخت پایین و سکوت کرد. میثم سرشو گرفت بالا --چته مهراب چیشده؟ مهراب با بغض گفت --دیگه فایده ای نداره! --چی میگی تو مهراب چرا جون به لب میکنی آدمو؟ مهراب سرشو گذاشت رو شونه ی میثم و شروع کرد هق هق گریه کردن. میثم متعجب سرشو برداشت --د حــــرف بزن ببینم! --دیشب ساعت ۵ صبح همشون گیر افتادن. میثم همینجور که اشکش ریخت با بهت گفت --چــ...چـ...چی؟ مهراب از اتاق رفت بیرون و میثم همونجا زانو زد و شروع کرد بلند بلند گریه کردن. رفتم سمتش و سرشو گرفتم تو بغلم --مائـــده! حالا جواب خونواده هاشونو چی بدیم آخه؟ یاد شهادت میلاد افتادم و اشکام بیصدا شروع به باریدن کرد. از بس گریه کردم حالم بد شد و سقف اتاق دور سرم میچرخید. میثم سریع رفت یه آب قند واسم آورد تا حالم بهتر شد. همون موقع یه پرستارا دوید سمت اتاق --دکتر! میثم رفت سمتش --چیشده؟ --مجروح داریم. --خودیه؟ --نه از عملیات دیشبه. میثم رفت دنبالش و منم همراهشون رفتم. حس میکردم میثم از این رو به اون رو شده. به قدری جدی بود که انگار میخواد کوه بکنه. سر عمل بعد از اینکه مریضو بیهوش کرد تیغ جراحیو برداشت و فرو کرد وسط قلبش. با بهت به میثم خیره شدم. یه تیغ معمولی برداشت و هر دو شاهرگ دستای طرفو عمیق با تیغ برید و از اتاق رفت بیرون. همه با بهت به کار میثم نگاه میکردن. خداروشکر همه از نیروهای خودی بودن و کار اصلیشون کشتن بود. ولی اولین دفعه ای بود که میثم همون اول کار میرفت سر اصل مطلب. دویدم دنبالش و ایستادم روبه روش --میثم این چه کاری بود؟ همراه با لبخند گریه میکرد --اینجوری خیالم راحت تره! با صدای آرومتری گفت --این اولیش بود. نود و نه تا دیگه مونده. --یعنی چی؟ فریاد زد --یعنی همونجور که اون ۱۰۰تارو کشتن منم تا۱۰۰تا ازشون نکشم ول کن نیستم! گفت و رفت. مهراب از اتاق عمل اومد بیرون و ماسکشو برداشت --خدا اون روزو نیاره که میثم یه تصمیمیو جدی بگیره! با بهت گفتم --حالا باید چیکار کنیم؟ --نمیدونم فقط تا میتونیم باید سر نفوذیارو زیر آب کنیم تا خبر درز نکنه........ یه هفته از اون روز میگذشت و میثم هر جراحی داشت به روش های مختلف مجروحای داعش رو به جای جراحی میکشت. از اون روز تا الان ۶۰ نفرو کشته بود و تقریباً همه میدونستن میثم تصمیمش چیه. واسه جراحی آماده شدم و همین که میثم رسید یه طناب برداشت بست دور گردن مجروح و انقدر کشید تا خفه شد. اولش با دیدن کاراش حالم بد میشد ولی در طی این یه هفته عادت کرده بودم. رفتم سمت رختکن و با شنیدن صدای یکی از پرستارا رفتم پشت در دستشویی و فهمیدم داره اطلاعات میده. تیغ توی جیبمو درآوردم و پشت در وایسادم. همین که در رو باز کرد هولش دادم تو و دستمو گذاشتم رو دهنش و تیغو فرو کردم تو رگ گردنش و صبر کردم تا تموم کرد. روپوشمو انداختم روش و در رو بستم. روپوش جدید پوشیدم و رفتم تو اتاق. میثم نگران گفت --کجا بودی تو؟ --هیچی بابا جاسوس کشی. میثم متأسف سرشو تکون داد و رو تخت دراز کشید. نشستم رو صندلی و واسه خودم چای ریختم. نیم ساعت بعد مجروح جدید آوردن و باید میرفتیم اتاق عمل. همین که آماده شدیم واسه عمل صدای شلیک از بیرون اومد و سه تا پرستاری که اونجا بودن تفنگاشونو درآوردن به سمت میثم نشونه گرفتن. من که واسه برداشتن گاز استیریل پشت بهشون بودم تفنگمو درآوردم و به دوتاشون از پشت سر شلیک کردم و مهراب کار سومی رو تموم کرد. یه گلوله هم خالی کردم تو مغز مجروح. میثم کیفشو برداشت و سه تایی از در پشتی اتاق عمل فرار کردیم. وسط راه افتادم رو زمین و دیگه نتونستم بلند شم حس میکردم دیگه نمیتونم نفس بکشم....... "حلما" .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمز موفقیت در زندگی مشترک از نظر شهید 👌👌👌 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرفتارم جانم! گرفتارىِ من با تمامِ آدمهاى روى زمين فرق دارد گرفتار چشمانى هستم كه خودت، از حال خوشش بى خبرى... گرفتارىِ من دوست داشتنى است .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اگر میخواهید با تیپ برونگرا🤗 یا درونگرا 😶‍🌫️ازدواج کنید ●حتما اول خودتان را ارزیابی کنید● ازدواج کدام تیپها با هم آرامش و توافق بیشتر💓🚻💓 و کدام تیپها تنش زاست🤺💔 جوابشو تو ویدئو ببین👆 برنده باشید نه بازنده ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
مجردان انقلابی
امشب نماز شب اول قبر برای تک تک شهدا یادتون نره اونایی که میخونن و کانال همراهی می کنند در ناشناس
سلام و نور ناشناس یک پل ارتباطی هستش برای ختم و ... قرار نیست بعضی‌ها بیان توهین کنند شهید حرمت دارد لطفا مراقب باشید چی میگید که گریبان تون رو میگیره نحوه تربیت تون انگار درست نبوده
دیشب خواب دیدم شوهرم رفت زیر تریلی هجده چرخ با داد از خواب پریدم تا نیم ساعت میلرزیدم گوشیمو ور داشتم بهش زنگ زدم دیدم شارژم صفره خودمو به در و دیوار میکوبیدم یهو یادم اومد من ازدواج نکردم بعد که آروم شدم یادم اومد پسرم😂 فشار زندگیه میفهمی؟😂 ‌🤣🤦🏻‍♀️