مجردان انقلابی
#داستان_شب پریسا🍁🍁 قسمت بیست و یکم 🍂🍂 _بهش گفتم فعلا نمیخوای ببینیش ولی خوب گوش نداد الان توی راه
پریسا 🍁🍁
قسمت بیست و دوم🍂🍂
بی صدا از خونه زدم بیرون و توی خیابون شروع کردم به قدم زدن.
ذهنم بابت حرف های پدرام بهم ریخته بود. خدایا چرا قرار نیست هیچ وقت من آروم بگیرم؟ خسته شدم از همه چی... چرا هیچ چی مثه چند سال قبل نیست؟
بی توجه به نم بارونی که داشت روی سرم اوج میگرفت و خیابون هر لحظه خالی تر میشد، کوچه ها رو طی میکردم
دست آخر خودمو روبه روی محل کار اشکان دیدم.!
حداقل اشکان بدون هیچ قضاوتی حرفامو گوش میداد
تصمیم گرفتم برم پیشش
دستگیره دفتر و کشیدم اما باز نشد
چند باری زنگ و زدم اما کسی جواب نداد
نا امید روی اولین پله ها نشستم و پلک هامو روی هم گذاشتم
من از بچگی سینوزیت داشتم با کوچکترین سرمایی سرم شروع میکرد به درد گرفتن و دماغم کیپ میشد
اولین عطسه رو که زدم فهمیدم فاتحه م خونده است.
نایی برای بلند شدن نداشتم برای همین پشت در تحلیل رفته زانو زدم و سرمو تکیه دادم به در.
چشمام سنگین شده بود و گلوم به شدت درد گرفته بود
همینطور که داشتم به خواب میرفتم صدای پای کسی و از پایین پله ها شنیدم
به سختی لای چشمامو باز کردم و چهره یحیی رو با اون بارونی سورمه ایی دیدم.
نگاهم کشیده شد سمت دستش که یه نایلون دارو و چند تا نون سنگک دستش بود
تا چشمش بهم افتاد هول و بلا گرفته اومد سمتم و پلاستیک و گذاشت کنار پام و گفت :.پريسا خانم؟ صدای منو میشنوید؟ چرا اینجا نشستید؟ حالتون خوبه؟
نایی برای حرف زدن نداشتم. فقط تونستم دستمو تکیه گاه سرم کنم و از بین چشمام خيره بشم بهش
صداشو نمیشنیدم فقط میدیدم با تلفنش داره چیزایی میگه و بعد بهم خیره شد و دوید طرف راه پله ها.
میخاستم از جام پاشم اما انگار میخ زمین شده بودم.
بعد چند دقیقه دیدم با یه پیرزن روبه روم ظاهر شد.
پیرزن نشست روبه روم و دستش و گذاشت روی پیشونیم و بهش گفت :گمونم سینه پهلو کرده، زنگ بزن اورژانس آقا یحیی
از بین درز چشمام دیدم که سریع تلفن شو برداشت و یه نگاهش بین من و دیوار میچرخید.
پیرزن کمکم کرد روی پام وایسم
گوشه شالم سر خورده بود و موهام بیشتر از قبل ریخته بود بیرون
همونطور که تکیه م به دیوار بود دستای پیرزن رفت سمت شالم و گره شل و وارفته شو محکم کرد
جستجو گر بدون گوش دادن به سوالای پیرزن دنبال یحیی گشتم که دیدم از پله ها با دو تا کادر پزشکی اورژانس اومد بالا و روبه روم ظاهر شد.
نمیدونستم چی داره میشه فقط دیدم کلید انداخت و من به کمک همون پیرزن و همراهی پزشک ها وارد اتاق کار اشکان شدم و روی کاناپه مورد معاینه قرار گرفتم
چشمام دو دو میزدند و حالم مساعد نبود
یکی از همون پزشک ها گفت:سینوزیت داری؟
سرمو به نشونه تاکید تکون دادم که گفت :توی بارون مونده بودی؟
دوباره تایید کردم که سرش و نکون داد و گفت :برات دارو نوشتم و استراحت، شانست گرفت سینه پهلو نکردی
و نسخه رو داد دست یحیی و رفتند.
بی توجه به چیزایی که پیش اومده بود روی کاناپه دراز کشیدم و چشمام خود به خود بسته شدند
#ادامه_دارد...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان(عج) غریبم 💔
شبتون خدایی❣️
التماس دعای فراوان دارم ✨
درقنوت نماز شبتون حتما بیاد تک تک شیعیان باشید ✨
می دانم همیشه در فکر مایید و ما در فکر دیگری 🥀
مارا ببخشید که یاران خوبی نیستیم .♥️
به دعای شما محتاجیم 🍂😞
✨✨✨✨✨✨
#تڪحࢪف 📌💌
اۅنجاڪہخدامیگہ:
﴿ قــالَلاتَخافاً،إنَّنِي
مَعَكُماأسمَـعُوأري ﴾🌙
«نٺࢪسید؛خۅدم هۅاتۅنۅۅ داࢪم..!»
–چقدࢪدݪ♡آدمقࢪص میشہ!!! :)🌱
[ #خۅכسازے♡ ]💌
°•|°•🎀•°|°•🎀•°|•°
رفقا ❣️🌟🌙
#شبتون_مهدوی😴🌙💫✨
#نماز_شب 🌿 فراموش نشه...🌸🍃
🍂🌼
#التماس_دعا🎈
فعالیت امروزمون تموم شد☹️🙁😕
بمونید باهامون🌹🗝❣
#شبتون_پر_از_ارامش_خدا
#یاعلی
°•○●♢____☆____♢____♡____♢●○•°
@mojaradan
#نماز_شب
آیت الله #خوشوقت🍃
👈اگر موفق شدیم، نیم ساعت سه ربع به اذان صبح مانده بلند شویم آن چند تا رکعت #نماز_شب را بخوانیم خیلی خیلی #غنیمت بسیار بزرگ مادی و معنوی است😍
☝🏻منتهی یک #شرط دارد، و آن این است که #گناه بغل آن نگذارید😑
(اگر) گناه گذاشتید دود میشود و هوا میرود، هیچ #فایدهای ندارد. زحمت کشیدهاید امّا بهره نمیبرید🤗
بهره ش باید #دوری از #گناه باشد✌ اگر مانع گناه نیست #تجدید نظر شود در آن..😊
#التماس_تفکر
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی ♥️
🦋✨ @mojaradan ✨🦋
☑️آیت الله خوشوقت:
⚠️❗️تصميم بگير. اگر تا به حال #نمازشب نخوانده ای، خيلی به خودت ضرر زده ای.
اگر می خواهی #جلوی_ضرر را بگيری، از #امشب تصميم بگير 😉و بلند شو. نيم ساعت بلند شو، كم كم درست می شود انشاءالله.😃😇
اگه تا حالا نخوندى امشب شروع کن
بسم الله بگو
و يه بار امتحان کن
به عشق یوسف زهرا بخون😉🙃
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج ♥️
🦋✨ @mojaradan
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
ما تشنهی عشـقیم
و شــنیدیم که گفتـــند
رفع عطش عشـــق
فقط نام حســـین است
السلامعلیک یااباعبدالله🤚❤️
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی 📿
•🦋🌱☀️• ↷
•∞|@mojaradan
#السلام_ایها_غریب
سلام حضرت بهشت ، مهدی جان ✋
#صبحت_بخیر_آقا_جانم 💖
🌸 می دانم در ورای تمام دلتنگی ها و ناامیدی ها ، آنسوی بی کسی ها و یتیمی ها ، پشت تاریکی ها و سردی ها ... روز روشن زیبایی در راهست . روزی سرشار از خورشید و بهار و امید ... 🌸🌹🌸
🍃🌼 تو می آیی و همین جا ، کنار دلهای ما ، بهشت منزل می گیرد ...
به همین زودی ...
به همین نزدیکی ... 🌼🍃🌼
🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_چهارم
❌ دلایل نادرست #ازدواج
10) احساس کمبود و تهی بودن
گاهی افرادی که هدفی را در #زندگی دنبال نمی کنند، نمی دانند که از زندگی چه می خواهند، #احساس ناکامی می کنند و از زندگی خود راضی نیستند، برای حل این مشکلات به ازدواج روی می آورند، که قطعا #دلیل نادرستی برای ازدواج است.
11) ازدواج به عنوان پله
گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، #عشق به فرد مقابل یا نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله ای برای رسیدن به هدف های دیگر می شود. مثلا خانمی که دوست دارد در #خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی برای ادامه زندگی مشترک در خارج با او زندگی کند.
#پایان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan