12.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویختهایم؛ و روز قیامت، کتابی برای او بیرون میآوریم که آن را در برابر خود، گشوده میبیند! (این همان نامه اعمال اوست!)
🌸 نامه ات را بخوان كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى
🎙 محمود شحات انور
📖 سوره اسراء
🎵 مقام صبا (±عجم)
🌺🌹🌺
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷
@mojaradan
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم ❤️
در سیـنہ ما هیچ بُتے راه ندارد
چون ڪشور دل غیر حسین شاه ندارد
در هر دوجهان رهبر این قوم حسین اسټ
راهے ڪه حسیـن داده نشان ، چاه ندارد
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
@mojaradan
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم ❤️
🌼🍃 سلام حضرت دلبَر! سلام قرصِ قَمَر!
زمین که لطف ندارد؛ از آسمان چه خبر؟!
🌼🍃 منتظر امامزمان، چشم خود را بر روی...
حقیقت نمیبندد!
دست به سینه، گوشهای نمینشیند تا...
ظهور به وقوع پیوندد!
🌼🍃 منتظر امامزمان، راه حقیقت را مییابَد...
و با سعی و تلاش خود،
سعی میکند تا امامزمانش را یاری کند!
نه این که باری بر روی دوش او بگذارد.
🌹 سلام! ای غائب از نظر؛ به خدا می سپارَمَت
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی ☀️
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
#خواستگاری💍
🔰چگونه در جلسه #خواستگاری عاقلانه سؤال بپرسیم؟
1.هیجان و استرس دختر و پسر در روز خواستگاری امری طبیعی و غیرقابل انکار است. ولی شما با رعایت نکته های کلیدی زیر میتوانید ضمن کسب آشنایی کافی از سوی مقابل، استرس خویش و طرف مقابل را کاهش داده و خاطره خوبی از جلسه خواستگاری رقم بزنید:
2.تلاش کنید در موقع حرف زدن و گوش دادن، ارتباط چشمی مناسبی با طرف مقابل داشته باشید. ولی در عین حال زیاد هم به وی زل نزنید که حس موذب بودن دست ندهد.
3.در ملاقات های نخست و جلسات اولیه خواستگاری پرحرفی نکنید و تلاش کنید شنونده خوبی برای طرف مقابل باشید.
4.به موفقیت ها و دستاوردهای خویش اشاره کنید ولی فروتنی و تواضع را در بیان کنید
#ادامه_دارد
❥︎𝕵𝖔𝖎𝖓༅❦︎
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
@mojaradan
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
#حجاب_حیا
جملات شنیدنی دختر 16 ساله نروژی درباره حجاب:
چرا زنان نباید برای پوشاندن بدنشان
طبق میل خود رفتار کنند؟!!🤔
@mojaradan
💞 دو تا شریک و دو تا رفیق هستید
✍ #رهبر_انقلاب : اینطور هم نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند، نخیر. چنین چیزی نه در اسلام داریم و نه در شرع.
«الرجال قوامون علی النساء» معنایش این نیست که زن بایستی در همهی امور تابع شوهر باشد، نه!
یا مثل برخی از این اروپا ندیدههای بدتر از اروپا و مقلد اروپا، بگوییم که زن بایستی همهکاره باشد و مرد باید تابع باشد، نه. این هم غلط است. بالاخره دو تا شریک و دو تا رفیق هستید.
یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید. یکی اینجا از سلیقه و خواست خود بگذرد، دیگری در جای دیگر تا بتوانید با یکدیگر زندگی کنید.
📚 برگرفته از کتاب مطلع عشق؛
❥︎𝕵𝖔𝖎𝖓༅❦︎
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
@mojaradan
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
مجردان انقلابی
💍💞💍 💞💍 💍 #رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_بیس
💍💞💍
💞💍
💍
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑
ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_سی_🎬
صبح قبل از عمل تنها بودیم دستم رو گرفت و گذاشت روی سینش...
گفت: "قلبم دوست داره بمونی، اما عقلم میگه این دختر از پونزده سالگی به پای تو سوخته. خدا زیبایی های زندگی رو برای بنده های خوبش خلق کرده. اونم باید ازشون استفاده کنه. شاد باشه..."
لباش میلرزید...
گفتم: "من که لحظه های شاد زیاد داشتم. از جبهه برگشتن هات، زنده بودنت، نفس هات، همه شادی زندگی منه... همین که میبینمت شادم..."
گفت: "من تا حالا برات شوهری نکردم. از این به بعد هم شوهر خوبی نمیتونم باشم. تو از بین میری."
گفتم: "بذار دوتایی با هم بریم ."
همون موقع جمشید و رسول اومدن. پرستارا هم برانکارد آوردن که منوچهر رو ببرن. منوچهر نذاشت. گفت پاهام سالمه میخوام راه برم هنوز فلج نشدم..
جلوی در اتاق عمل، برگشت صورت جمشید و رسول رو بوسید. دست من رو دو سه بار بوسید گفت این دستا خیلی زحمت کشیدن. بعد از این بیشتر زحمت میکشن...
نگاهم کرد و پرسید: "تا آخرش هستی؟"
گفتم: "هستم."
و رفت...
حتی برنگشت پشتش رو نگاه کنه...
《نکند برنگردد؟ .......
لبه ی تخت منوچهر نشست، مثل ماتم زده ها.
باید چه کار کند؟......
فکرش کار نمی کرد. همه ی بدنش گوش شده
بود بیایند خبر بدهند منوچهر...
دکتر با یک درصد امید برده بودش اتاق عمل. به فرشته گفته بود به توسل خودتان برمی گردد...
چند بار وضو گرفت اما برای دعا خواندن تمرکز نداشت. حال خودش را نمی فهمید...
راه می رفت،می نشست. چادرش را برمیداشت، دوباره سرش میکرد. سر ظهر صداش زدند.
پاهایش را همراه خودش کشید تا دم اتاق ریکاوری. توی اتاق شش تا تخت بود. دو تا از مریض ها داد می زدند. یکی استفراغ می کرد. یکی اسم زنی را صدا می زد و دو نفر دیگر از درد به خودشان می پیچیدند. تخت آخر دست چپ منوچهر بود. به سینه اش خیره شد. بالا و پایین نمی آمد. برگشت به دکترش نگاه کرد و منتظر ماند....
دکتر گفت: موقع بیهوشی روح آدم ها خودش را نشان می دهد. روحش صاف صاف است.
گوشش را نزدیک لب های منوچهر برد که داشت تکان می خورد. داشت اذان می گفت....》
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
🌼✨همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است✨🌼
@mojaradan
💍
💞💍
💍💞💍