#السلام_ایها_غریب
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
🌼سر فدای قدمت،
ای مــــه کنعانی من
🌼قدمی رنجه کن،
ای دوست به مـهـــمانی من
🌼عمـــرمان رفت...
بــه تکرار نبـــودنهایت
🌼غیبتت سخت شد،
از دست مـسـلمــــانی من
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
╭━⊰❀❀🍃🌹🌸🍃❀❀⊱━╮
♡@mojaradan
╰━⊰❀❀🍃🌹🌸🍃❀❀⊱━╯
#انچه_مجردان_باید_بدانند
❤️🩹 راههای مقابله با ترس از ازدواج
(گاموفوبیا)
❣خواسته خود را تعیین کنید.
اینکه واقعا تصمیم بر متاهل بودن دارید یا خیر. و از متاهل بودن و تغییراتی که بعد از آن در تصور شما قرار است پیش بیاید و شما را محدود کند خبری نیست و قطعیتی ندارد.
❣با زوج های خوشبخت ملاقات کنید.
❣ترس خود را ریشه یابی کنید که ممکن است نتیجه درونی کردن رابطه ناموفق خودتان باشد یا مشکلات ازدواج پدر و مادرتان و یا دلایل دیگر؛ در هرصورت پی بردن به منشا این مشکل شما را در رفع کردن این ترس کمک بسیاری خواهد کرد.
کسانی هستند که تجربه ناموفق عاطفی دارند یا در اطرافیانشان شکست های عاطفی، طلاق، خیانت و کشمکشهایی را در زندگی مشترک دیدهاند. درحالیکه تجرییات تلخ دیگران میتواند منشا تجربه برای ما باشد نه اینکه عاملی بازدارنده به حساب بیاید.
❣انتظارات خود را از لحاظ واقعی یا غیر واقعی بودن بررسی کنید.
❣به چیزی که از دست میدهید فکر نکرده و از آن نترسید بلکه به چیزهایی فکر کنید که در ازای یک رابطه صادقانه و عاشقانه بدست میآورید. مانند اعتماد، صمیمیت، نزدیکی.
اکثریت افراد فکر میکنند ازدواج ناموفقی خواهند داشت و ترس آنان باعث میشود با رد کردن پیشنهاد ازدواج شانس موفقیت در آن را به طور کل از دست بدهند.
❣در دوره نامزدی مهارت های متعهد شدن خود را تقویت کنید.
با نامزدتان در مورد اهداف زندگی و آرزوهایتان صحبت کنید.
#قبل_از_ازدواج
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازدواج
🎙 سخنران: استاد قرائتی
🔻 موضوع : انتخاب عروس و داماد
حریم عشق❤️
❤️⃝⃡#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
❥︎𝕵𝖔𝖎𝖓༅❦︎
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
@mojaradan
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
❤️⃝⃡🍂• #پروفایلعـاشقـانہ💍♥
❥︎𝕵𝖔𝖎𝖓༅❦︎
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
@mojaradan
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
#سوال وجواب
راه کار عملي براي اعتياد به ديدن #فيلم_پورن و ترک خود ارضايي
✅پاسخ:
برای ترک دیدن این فیلمها که از عوامل اصلی خودارضاییه انجام دادن موارد زیر پیشنهاد میشه (بیشتر موردای زیر برای ترک خودارضاییم هست):
📽1. خودتو قانع کن که ادامه این مسیر چیزی جز ضرر برات نداره.🤕 بشین آسیبهای ادامه دیدن این عکسها یا فیلمهارو بنویس.
📽2. ازخودت بپرس چرا به این مرحله رسیدم؟ چه چیزایی باعث میشه به طرف این فیلمها برم؟
📽3. قاطع باش: هر بار که احساس ضعف کردی توانایی خودتو به یاد بیار و فکرای منفی➖ را به فکرای مثبت➕ تبدیل کن.
📽4. ترک این کارو به تاخیر ننداز. همین الان از این کار دست بکش.
📽5. وقتایی⏰ رو که دوس داری این کارو انجام بدی شناسایی کن و راهها و کارای جایگزینشو پیدا کن و دراون قرار بگیر.
📽6. فیلمهای قبلی رو از بین ببر و استفاده از اینترنت و بقیه ابزارایی که باعث این کار میشه رو محدود کن و فقط برای کارای ضروریت و کارای مفیدت ازشون استفاده کن.
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⪻ ℒℴνℯ ⪼
بدبختشدیمرفت🙁😅😅
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿•••
🍁¦⇢ #اطلاع_رسانی
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🤍🍁﴾ @mojaradan
مجردان انقلابی
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_چهل🎬 《خوشبخت بود و خوشحال. خوشبخت بود چون منوچ
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_چهل_ویکم🎬
نمازش که تموم شد دستش رو حلقه کرد دور سه تایی مون..
گفت: "شما به فکر چیزی هستید که می ترسید اتفاق بیفته اما من نگران عید سال بعد شما هستم. این طوری که میبینمتون، میمونم چه جوری شما رو بذارم و برم "
علی گفت: "بابا، این چه حرفیه اول سال میزنی؟"
گفت: "نه باباجان، سالی که نکوست از بهارش پیداست. من از خدا خواستم توانم رو بسنجه. دیگه نمیتونم ادامه بدهم"
تا من آروم می شدم، علی با صدای بلند گریه می کرد. علی ساکت می شد هدی گریه می کرد.
منوچهر نوازشمون می کرد...
زمزمه کرد: "سال دیگه چی بکشم که نمیتونم دلداریتون بدم؟ "
بلند شد رفت رو به رومون ایستاد.
گفت: "باور کنید خسته ام"
سه تایی بغلش کردیم...
گفت: "هیچ فرقی نیست بین رفتن و موندن. هستم پیشتون. فرقش اینه که من شما رو می بینم و شما منو نمی بینید. همین طوری نوازشتون می کنم. اگه روحمون به هم نزدیک باشه شما هم من رو حس می کنید"
《سخت تر از این را هم می بیند؟
منوچهر گفت: "هنوز روزهای سخت مانده"
مگر او چه قدر توان داشت؟ یک آدم معمولی که همه چیز را به پای عشق تحمل می کرد. خواست دلش را نرم کند.
گفت: "اگر قرار باشد تو نباشی، من هم صبر ندارم. عربده میزنم. کولی بازی در می آورم. به خدا شکایت می کنم ."
منوچهر خندید و گفت: "صبر می کنی"
چرا این قدر سنگدل شده بود؟ نمی توانست جمع کند بین اینکه آدم ها نمی توانند بدون دلبستگی زندگی کنند و این که باید بتوانند دل بکنند.》
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
@mojaradan
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_چهل_و دوم🎬
میگفت: "من دوستت دارم، ولی هر چیزی حد مجاز داره. نباید وابسته شد."
بعد از عید دیگه نمی تونست پاشو زمین بذاره. ریه اش، دست و پاش، بیناییش و اعصابش همه به هم ریخته بود....
ان قدر ورم کرده بود که پوستش ترك می خورد. با عصا راه رفتن براش سخت شده بود. دکترا آخرین راه رو براش تجویز کردن.
برای اینکه مقاومت بدنش زیاد شه، باید آمپولایی میزد که 900 هزار تومن💶 قیمت داشتن. دو روز بیشتر وقت نداشتیم بخریم. زنگ زدم بنیاد جانبازان، به مسؤل بهداشت و درمانشون...
گفت: "شما دارو رو بگیرید. نسخه ی مهر شده رو
بیارید، ما پولشو میدیم "
من 900 هزار تومن از کجا می آوردم؟
گفت: "مگه من وکیل وصی شما هستم؟"
و گوشی رو قطع کرد...
وسایل خونه رو هم می فروختم، پولش جور نمی شد. برای خونه و ماشین هم چند روز طول می کشید تا مشتری پیدا شه. دوباره زنگ زدم بنیاد...
گفتم: "نمیتونم پول جور کنم. یه نفر و بفرستید بیاد این نسخه رو ببره و بگیره. همین امروز وقت دارم"
گفت: "ما همچین وظیفه ای نداریم "
گفتم: "شما منو وادار می کنید کاری کنم که دلم نمی خواد. اگه اون دنیا جلوی من رو گرفتن میگم شما مقصر هستید "
به نادر گفتم هر جور شده پول رو جور کنه. حتی اگه نزول باشه. نذاشتیم منوچهر بفهمه، وگرنه نمیذاشت یه قطره آمپول بره توی تنش. اما این داروها هم جواب نداد....
اومدیم خونه بعد ظهر از بنیاد چند نفر اومدن. برام غیر منتظره بود. پرونده های منوچهر رو خوندن و گفتن: "میخوایم شما رو بفرستیم لندن "
اصرار کردن که "برید خوب میشید و به سلامت بر می گردید"
منوچهر گفت: "من جهنمم که بخوام برم، همسرم رو باید با خودم ببرم "
قبول کردن...
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
@mojaradan