•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
#همسرداری
📌سرزنش و سرکوفت آفت زندگی اند
یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیانآور و جبرانناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگره
❌"صد بار گفتم این کار رو نکن!"
❌" گوش نکردی حالا بکش!"
❌"تو همینی دیگه!"
❌" میدونستم این جوری میشه..." "بفرما اینم نتیجهی هنر جنابعالی!"
🔵اگر همهی ما میتونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابلمون بذاریم
شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمیافتاد.
🔵سرزنش و سرکوفت زدن به یکدیگر خصوصاً در دوران عقد و نامزدی یکی از بزرگترین آفتهای زندگی زناشویی به شمار میرود.
🍃🌸🍃
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@mojaradan
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••『⏰🎞』••
* روز قدس فقط روز فلسطین نیست...
راهپیمایی #روزقدس....
🥥•••|↫ #قدس_پاره_تن_من_است
🥥••#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این حکایت اغلب ما مردم است، هر جا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغ ها و داستان ها را باور میکنیم. اما بزرگترین واقعیت ها را وقتی به ضررمان باشد نمیپذیریم
#تلنگر
@mojaradan♥️💚
#مکیال_المکارم
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛
کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...
✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ....
📍قسمت چهل و یکم
💠کرم آن حضرت...
فرق بین سخی و کریم این است که سخی بعد از درخواست از او، چیزی می بخشد ولی کریم قبل از درخواست.
امام باقر علیه السلام میفرماید:
چون قائم علیه السلام به پا خیزد و به کوفه وارد شود، خداوند از پشت کوه هفتاد هزار صدیق برانگیزد که از یاران آن حضرت باشند و... در سال دوبار به مردم عطایا میدهد و هر ماه دو نوع روزی به آنها می بخشد و... تا اینکه نیازمند به زکات نخواهی یافت.
💠کشف علوم برای مؤمنین....
این مساله جز در زمان ظهور تحقق نمی بخشد، امام صادق علیه السلام میفرماید:
علم بیست و هفت حرف دارد، تمام آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و چون قائم ما به پا خیزد بیست و پنج حرف دیگر را برآورد.
و در حدیث دیگری میفرماید:
در زمان او حکمت به شما داده میشود تا آن جا که زن در خانه اش به کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله و علیه و اله و سلم حکم میکند.
💠کشف و بر طرف کردن ناراحتی ها از مومنین....
امام عصر علیه السلام با دعا کردن برای مومنین به طور عام از آنها بدی ها و ناراحتی ها را دور می سازد، و به طور خاص نیز افرادی که به آن حضرت توسل جسته و به آن بزرگوار پناهنده شده اند و از شر بدی ها و تلخی ها رهایی یافته اند بسیار زیاد هستند ...
کتاب نجم الثاقب گوشه ای از این توجهات خاص مولایمان را نقل کرده است که توصیه به رجوع میشود.
📚منبع: مکیال المکارم
▫️قلب را با بي قراري ساختند
ابر چشمم را بهاري ساختند
▫️انتظارت افضل الاعمال من
هر کسی را بهر کاری ساختند
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫
@mojaradan⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
1_1457150544.mp3
11.49M
#انسان_شناسی ۱۸
#استاد_شجاعی
❗️چطور است که ارتباط با بعضیها ، حتی ندیده و نشناخته ، انسان را مچاله و لِه میکند!
و بعضی دیگر ، حتی در یک ارتباط کوتاه ، انبساط و آرامشی عجیب ، به انسان منتقل میکنند؟
➖ مکانیسم این تغییر حالتها در ارتباطات گوناگون ، چگونه است؟
@mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عاشقانه_مذهبی 🥰
🤔من فکر میکردم روز عروسیمون قشنگ ترین روز زندگیم باشه
اما اشتباه میکردم❌
چون هر روزی که با تو هستم از روز قبلش قشنگتره 😍
#عاشقانه #حب_حلال💍✨
³¹³بھ.مـا.بپیـوندیـد🌱💚
°✿°↷🍀
|@mojaradan
مجردان انقلابی
*🍀﷽🍀 رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۵٠ 📜 سارا جان خیالت راحت باشه آقای کاظمی پسره خی
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۵۱ 📜
من به همه شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم
اینقدر سرم درد میکرد که با قرص خوابم برد
صبح با صدای زنگ ساعت گوشیم بیدار شدم ،دو دل بودم برم دانشگاه یا نه
از طرفی میترسیدم موضوع رو به بابام بگم
نمیدونستم چه فکری میکرد
به خودم گفتم میرم دفتر دانشگاه صحبت میکنم کلاسامو جا به جا کنه
بلند شدمو اماده شدم کیفمو برداشتم برم پایین که چشمم به عبا خورد
خندیدمو گفتم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
این پسر تو دانشگاه ما بود و منه کور نمیدیدمش
عبا رو گذاشتم داخل یه نایلکس گفتم همرام ببرمش بدم به صاحبش
رفتم پایین کفشمو بپوشم که مریم صدام زد
مریم: ساراجان بیا صبحانه بخور بعد برو
رفتم سمت اشپز خونه - سلام
مریم: سلام عزیزم بیا بشین برات چایی بریزم
( نشستمو صبحانمو خوردم ) - دستتون درد نکنه
مریم : نوش جونت
- فعلن من برم خداحافظ
مریم: به سلامت مواظب خودت باش
سوار ماشین شدم ،تو دلم گفتم نکنه یاسری هم امروز شیشه ماشینمو بشکنه
تصمیم گرفتم با مترو برم
سر ساعت رسیدم دانشگاه ،داخل محوطه همه نگام میکردن و زیر لب پچ پچ میکردن منم یه نفس عمیقی کشیدمو رفتم به سمت دفتر
از پله ها بالا میرفتم که یکی صدام زد برگشتم ساحره بود
- سلام ساحره جان خوبی؟
ساحره : سلام عزیزم دیشب تا صبح فکرم درگیر تو بود! بهتری الان؟
- میبینی که فعلن زنده م
ساحره : خدا رو شکر ، کجا میری؟
- دارم میرم بپرسم ببینم میتونم ساعت و روزای کلاسمو عوض کنم
ساحره : چه فکر خوبی کردی
میگم کارت تمام شد بیا کافه دانشگاه من اونجام کلاسم دیر تر شروع میشه
- باشه
( رفتم دفتر دانشگاه و همه ماجرا رو تعریف کردم اول قبول نمیکردن با کلی خواهش و التماس درسامو جابه جدا کردن فقط یه کلاسو باهاش داشتم که میتونستم یه کم تحمل کنم )
رفتم از پله ها پایین و رفتم سمت کافه دانشگاه
دنبال ساحره میگشتم که ساحره بلند شدو صدام کردم
امیر حسین و محسن هم بودن
با هم احوالپرسی کردیم
ساحره : خوب چیکار کردی
- کلاسامو تغییر دادم فقط یه کلاسو نمیشد کاری کرد
که مجبورم تحمل کنم
( لبخند امیر حسین و تو چهره اش میدیدم )
محسن: خوب خیلی خوبه اون یه روزم خیلی مواظب خودتون باشین از این آدمی که من دیدم هر کاری از دستش بر میا د
( یه آهی کشیدم ) میدونم
ساحره : خوب حالا چه روزایی رو برداشتی؟
- سشنبه و پنجشنبه و جمعه فشرده صبح تا غروب
ساحره: ما هم کلاسامون دوشنبه و پنجشنبه و جمعه اس پس میبینمت
- خیلی خوبه
( ساحره به ساعتش نگاه کرد)
ساحره: اوه اوه پاشین پاشین باید بریم سر کلاس دیر شده
سارا جون مواظب خودت باش راستی شمارتو بده یه موقعی واست زنگ بزنم
- اره حتمن
( دنبال خودکارو کاغذ میگشت کن دید دست امیر طاها یه کتابه لاش خودکار )
ساحره : ببخشید آقای کاظمی کتابتونو میدین
امیر طاها : بفرمایید
ساحره: بگو سارا جان
( خندم گرفته بود )
محسن : ععع ساحره این چه کاریه داخل کتاب مردم شماره مینویسی
ساحره: عع چیکار کنم همین تو دسترس بود باز رفتیم کلاس شمارشو وارد گوشیم میکنم *
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
ادامـــــــه. دارد......
@mojaradan