12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#هدیه_ما_به_شما
#روز_ریارتی_امام_رضا
| هم اکنون، تماس تصویری با حرم امام رضا علیهالسلام در روز زیارتی امام رضا علیهالسلام
🔺کافی است که شماره همراه «۰۹۱۰۹۱۰۸۸۸۸» را در فهرست مخاطبان خود ذخیره کنید و در واتس اپ، وارد صفحه ارتباط با او شوید. بعد از آن میتوانید تماس تصویری با این مخاطب خاص را برقرار کنید و با تماشای زنده تصاویری از حرم مطهر حضرت رضا(ع)، دلتان روانه این قطعه از بهشت شود.
#ما_را_هم_دعا_کنید
#التماس_دعا
@mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان فـــــَتــــــٰـــآح 💖 قسمت سی و ششم از سجده بر می خیزم چقدر این سجده ها ، نجواها ، و
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان فــــَتــــٰــآح 💖
قسمت سی و هفتم
در لحظه بر می گردد و با اخم مستقیم نگاهم می کند .
اولین بار است که اینگونه مستقیم به چشمانم نگاه می کند.
با اخم های درهم می گوید:
_ یعنی چی؟
کمی هول می شوم
نه تا به حال اینگونه به من اخم کرده
نه اینگونه مستقیم نگاهم کرده..
خودم را جمع می کنم و می گویم؛
+ من فکرامو کردم اینجا کار نمی کنم
اما چند وقت یه بار به سکینه خانم
سر میزنم و برای دیدنش میام ....
یه قدم جلوتر می آید :
_ جایی کار پیدا کردین؟
+ نه ، اما دیگه نمیخام این جا هم بمونم..
یه قدم دیگر جلوتر می آید و تقریبا به پایین پله ها می رسد .
_ میشه بپرسم چرا ؟
آب دهنم را قورت میدهم و می گویم :
+ به خودم مربوطه
پله ها را پایین می آیم و همین که میخواهم از کنارش عبور کنم ،گوشه ایی از چادرم گیر می کند ..
بر می گردم تا ببینم چادرم به کجا گیر کرده و آزادش کنم
..
که می بینم در محاصره ی دستان اوست چادر را رها می کند و سرش را پایین می گیرد
_ نمی تونم بزارم برین... من ....
من .... از وقتی دیدمتون با بقیه فرق داشتین
از همون اول فهمیدم یه مهربونی خاصی تو وجودتون هست من حسم اشتباه نمیکنه من شما رو...
آب دهنش را قورت می دهد.. چشمانش را باز و بسته می کند صورتش سرخ می شود..
با گام هایی از پله ها دور می شود و به سمت در می رود ...
دستش را روی دستگیره در می گذارد و می گوید :
_ هر طور خودتون صلاح می دونید..
ولی بودنتون تو این عمارت انگیزه یه نفر برای زندگی بود ... .
در را باز می کند و به سرعت می رود....
❤️ فدایی بانو زینب جان ❤️
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان فـــــَتـــــٰــآح💖
قسمت سی و هشتم
او می رود. من می مانم و یه قلب درمانده ی مبتلا....
از نرده ها می گیرم و روی پله ی آخر می نشینم چه حرف هایی شنیدم ، او چه گفت...
در حیاط عمارت با صدایی باز می شود و بعد محکم بسته می شودشاید چیزی جا گذاشته بی هوا دستم به روسری و چادرم می رود و یه نفس عمیق می کشم صدای پا می آید و بعد هم در چارچوب در قامت سیمین خانم آشکار می شود ...
_سلام
به نشانه ی ادب از جا بر می خیزم و سلام می دهم.
+ سلام
_امیر ارشیاء خونه اس؟
+ خیر.
_آهان .
بعد انگار که چیزی یادش آمده باشد ، می گوید:
_راستی تو چرا اینجا نشستی ؟
+ هیچی. اومدم به سکینه خانم سر بزنم , دیگه دارم میرم.
_ آهان ، باشه خداحافظ.
بی توجه می رود.
اصلا نپرسید که چرا نمی مانم..
کفش هایم را به پا می کنم.
.
.
.
.
یک هفته بعد ....
حیاط را آب و جارو می کنم و به گل ها و درخت
باغچه آب میدهم این کار را خیلی دوست دارم
روی صندلی چوبی حیاط می نشینم
درست همانجایی که او نشسته بود
از آن روز که ان حرف ها را از زبانش شنیدم
دیگر ماندن و کار کردن در ان محیط را نمی پسندیدم
و میدانم به صلاح هیچ کداممان نبود
که انجا دوباره مشغول به کار شوم.
در کاری نیمه وقت به عنوان منشی
در دفتر وکالت استخدام شدم
و مادر هم خیاطی می کند
حقوق مان کفاف زندگی را می دهد
خدارا شکر
امروز مادر از مسجد که آمد
گفت : حاج اقا سماوات امام جماعت مسجد
بعد از نماز به کناری صدام کرد و با مقدمه چینی گفت شخصی برای امر خیر به منزل شما میاد .
پسر خیلی خوبیه من تاییدش می کنم
شرایط هر دوشون خیلی شبیه به هم بود.
به همین علت گفتم در جریان باشید ان شاءالله که خیره
هر کمکی هم بود بنده در خدمتم ..
❤️ فدایی بانو زینب جان ❤️
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂»
.
آوارگۍامامزمان (عج)💔
#استاد_شجاعۍ C᭄
.
•۰•۰•۰•۰•🌼🍃۰•۰•۰•۰•۰•
"❥@mojaradan
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲⃟🍯
دلمڪہتنگمیشودڪمینگاهڪنمرا
منیڪہجزتوباڪسی،میانہاےنداشتم
#حسینمن...♥️
#شبتون_حسینی
@mojaradan
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_ارامش
ایاتی از سوره آل عمران
📖 زکریّا عرض کرد: پروردگارا، چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که مرا سن پیری رسیده و عیالم عجوزی نازاست؟ گفت: چنین است، خدا هر آنچه بخواهد میکند..
🌐 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋⃟📸
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
شایَدامـٰامحسینمَنواینطوربیشتـَردوستدارِه
اینجورۍبیشتَـرمیخواد؛
دور
دِلتَنـگ
دِلشِکستِہ
جـٰاموندِه
آخجـٰاموندِه..🌸💔!-
💔 #دلتنگِکربلاتم
📸| #صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
🦋|#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••|💚🦋|••
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم
دوش میگفت کسی چلچله برمیگردد...
یک نفر آخر ازاین قافله برمیگردد...🌿
آسمان رفته از اینجا و زمین دلگیر است
ماه من حوصله کن حوصله،برمیگردد...🌱
آب بر آتش بدبختیمان میریزد...
آنکه پایان شب غائله برمیگردد...⭐
بین سجّاده ومحراب وخدافاصله هاست...
خبر آمد که در این فاصله برمیگردد...🍃
«اشهدأن»دلم باز گواهی میداد...
رکعت آخر این نافله برمیگردد...🌺
هرکسی رفت در این سلسله جاماند ولی...
یک نفر مرد ازین مرحله برمیگردد...😭🙏❣️
🌸🌷اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷🌸
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
🌺 #آشنایی در محیط کار و تحصیل:
دوتا شیشه که با چسب بهم چسبیده باشن، اولش میشه براحتی از هم جداشون کرد و براحتی هم میشه آثار چسب رو از بین برد.
اما اگه یه مدت بگذره، دیگه براحتی از هم جدا نمیشن. بلکه ای بسا ترک بخورن و بشکنن و خورد بشن.
ما آدم ها هم همینیم،
یعنی سخت شکننده ایم،
بهمین دلیل کسانی که تو دانشگاه یا محل کار همدیگه رو میبینن و با انگیزه ازدواج میخوان با هم رابطه داشته باشن، باید از همون اولش خانواده ها رو در جریان بذارن،
چرا؟
چون ارتباط، صمیمیت میاره و زمان، صمیمیت رو افزایش میده.
سلیقه خانواده ها هم متفاوته...
و ممکنه به دلیلی این ارتباط به ازدواج منجر نشه... اونوقت جداشدن خیلی سخت میشه و ممکنه هر دو طرف خورد و شکسته بشن، مثل دوتا شیشه!
[استاد رنجبر]
#نکته_به_درد_بخور🙂😂
@mojaradan
37.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قطره_ای_عبرت
⭕سریال #قطره_ای_عبرت (کلید اسرار)
📌داستانیبادرسهایاخلاقیوسرشاراز
عبرت
#این_داستان_دختر_برادرم
#قسمت_سوم
@mojaradan