🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان فتاح💖
قسمت پنجاه و یک
چاره ای نیست بی هیچ صحبتی ناچارا
کنار مادر روی صندلی عقب می نشینم.
ماشین را روشن می کند و با مادر شروع به گفتگو و بگو بخند می کند
انگار نه انگار من هم انجا هستم
مادر با شوق برایش خاطرات
تعریف می کند.
و او هم با دقت گوش می دهد
و بعد باصدای مردانه اش بلند می خندد...
نمی داند این خنده هایش دلم را زیر و رو می کند عجب رمیصا بانو مگه نشنیدی مامانش چی می گفت
تو حق نداری وابسته ی خنده هاش باشی فهمیدی!!
چقدر این مدتی که
ندیدمش دلتنگ بودم...
چهره ی سیمین جلوی چشمان نقش می بندد
عجب حس بدی نسبت به او در دلم دارم
....
چادرم را محکم می گیرم
و شروع به ذکر گفتن می کنم...
❤️فدایی بانو زینب جان ❤️
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان فتاح 💖
قسمت52
( از زبان امیرارشیاء)
با مادرش غرق صحبت هستیم
او اما انگار اینجا نیست و از پنجره بیرون را تماشا می کند جلوی امامزاده نگه می دارم
پیاده می شوم و در ماشین را برای مادرش
باز می کنم تشکر می کند و پیاده می شود.
در را باز نگه می دارم تا او هم پیاده شود
بی توجه به من از در سمت خودش پیاده می شود انگار نه انگار برایش در را نگه داشته ام
بدون هیچ سبک رفتاری در ماشین را می بندد
چادرش را محکم می گیرد و از کنارم عبور می کند:_ تشکر
همین؟چه خشک و بی روح
چرا اینگونه میکنی با من....
دست مادرش را می گیرد
و به راه می افتند
کتم را از روی صندلی بر میدارم
در ماشین را می بندم
و پشت سرشان می روم
میرسم به در ورودی امامزاده
درست همان جایی که اولین بار
با چادر دیدمش ....
❤️ فدایی بانو زینب جان ❤️
#ادامه_دارد
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
35.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روی به محراب نهادن چه سود؟
دل به بخارا و بتان طراز
ایزد ما وسوسهٔ عاشقی
از تو پذیرد، نپذیرد نماز
¨˜°ºðرودکیðº°
#شبتون_خدایی
@mojaradan 🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_ارامش
✴️ مو به تن آدم سیخ میشه با دیدن و شنیدن این کلیپ و این صدا ❗️
🔵 معجزه عجیب دو دریای شیرین و شور که هیچوقت باهم مخلوط نمیشن!
💠 سوره رحمن آیات ۱۷ تا ۲۰ | اجرا با مقام حجاز
@mojaradan
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂»
.
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسیـنآقام¹²⁸ 💖✨
گفتے بہ وصـالم برسے زود ، مخور غمـ
آرے ، برسم گَــر زِ غَمت زنده بمانمـ✨
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
.
•۰•۰•۰•۰•🌼🍃۰•۰•۰•۰•۰•
@mojaradan
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#السلام_ایها_غریب
💚 #سلام_آقای_من💚
❣چقدر دردناک است که سرور و آقای عالم باشی، اما تنها و بی کس و غریب واقع شوی
❣وای بر ما که اینگونه در #خواب_غفلت باشیم وهر لحظه ندای "کیست مرا یاری کند را بشنویم!!!
❣اما دریغ از این که باید "بیدار"
شویم و دنبالت بگردیم و ندای مظلومیتت را لبیک گوییم!!!
#اللهمعجللولیکالفرج
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
💞ازدواج در ابتدا یڪ جعبه خالی است.
شما باید هر آن چیز ارزشمندی را ڪه در درون خود دارید، داخل آن قرار دهید تا بتوانید به ازدواج خود هویت ببخشید!
محبت، تدبیر، بلوغ، احترام، تعقل، گذشت، درڪ و امنیت همان چیزهایی هستند ڪه باید هرڪس ابتدا در درون خود بیابد و بسازد و سپس با عشق آنها را وارد این جعبه خالی ڪند.
ازدواج موفق هرگز بی تدبیر به ثمر نمی نشیند!
یڪ زندگی مشترڪ اصیل و ارزشمند نیازمند تزریق محبت و اصالت درونی هر یڪ از دو طرف به بذر نا شناخته ای است ڪه جز با به بلوغ رسیدن شخصیت هر یڪ از زن و مرد، جوانه نخواهد زد.
انسانها ابتدا باید هنر بخشش، عشق ورزیدن، خدمت ڪردن، متعهد ماندن و امنیت بخشیدن را یاد بگیرند تا بتوانند جعبه ازدواج را با اطمینان و آرامش پر ڪنند.
#نکات_آموزنده #قبل_از_ازدواج
@mojaradan
46.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قطره_ای_عبرت
⭕سریال #قطره_ای_عبرت (کلید اسرار)
📌داستانیبادرسهایاخلاقیوسرشاراز
عبرت
#این_داستان_عروس_بی_وفا
#قسمت_پایان
@mojaradan
💕 #داستان_کوتاه
"کرامت امام رضا در حق دزد"
تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام.
رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار.
"ابراهیم جیب بر کی بود؟!"
از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد!
حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!"
رئیس کاروان با خودش گفت:
خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال!
اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم."
رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده.
بالاخره پیداش کرد!
گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟
(ولی جریان خوابو بهش نگفت)
ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین ۵۰ تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن دزدیدم! "
رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم."
فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!"
ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم.
کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن!
اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد!
رئیس گفت:
"ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!"
ابراهیم خندید و گفت:
وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد!
همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت:
"ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟"
چون "حضرت به من فرمودن،"
حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟
ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت:
یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟
از همونجا گریه کنان تا "مشهد" اومد و یه توبه نصوح کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی رو که قبلا دزدیده بود میفرستاد تبریز و حلالیت میطلبید.
و در آخر هم در مشهد الرضا (ظاهرا مکانش نامعلومه) به رحمت خدا رفت...
مشهد...
روبروی ایوان طلا...
خیره به گنبد طلا...
اللّهمصليعليٰعليِبْنِموسَيالرِضَاالمرتضي💚
@mojaradan 🍃🍃🍃
13.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ به مناسبت شهادت امام جواد (علیه السلام)
#طرح | #اهل_بیت_النبوه
امام جواد علیهالسلام:
🔹هركس موقعيتشناس نباشد، جريانات او را مىربايد و هلاک خواهد شد.
🔹با نوای محمد حسین پویانفر
@mojaradan