˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
امروز من و رفیقم مسابقه نهجالبلاغه و صحیفه داشتیم و از طرف مدرسه رفتیم
تو راه بهش گفتم اگه زود تموم شد با هم بریم بهشت زهرا ؟!
گفت اجازه بگیریم بریم.
کارمون زود تموم شد و از معاونمون به سختی اجازه گرفتیم و بعد هم از خانوادهمون
با هم دیگه راه افتادیم
برای رفت و برگشت داستان داشتیم
هواااا هم به شدت سرد بود
اما من امروز یه چیزو خیلی خوب فهمیدم
شهدا کوچیک ترین ندایِ درونی قلب تون رو متوجه میشن؛ همین پریروز بود تو دلم گفتم داداش حسین خیلی دلم میخواد بیام پیشت اونم یه روزی که خلوت باشه(:
و در آخر...
کار خوبه خدا درست کنه.
#معرفی_کتاب
_
یه رزق بسیار شیرین و پرمحتوا در راه برگشت از سفرِ راهیان نور بود(:
پیشنهاد میکنم مطالعه کنید♥️📚
_
حرفاش ناب بود✨
مداحو میگم..
انگار تا قبل از این پدرِ امام رئوفو نمیشناختم ...
غم انگیز که نه..
حزن انگیزم نه..
این کلمات حقیرن در برابر غمی که اون لحظه به قلبم فشار می اورد ..
مگه میشه یه انسان،
چندین سال
تویه مکانی زندانی باشه
که از شدتِ کمیِ مساحت،
نه بتونه بنشینه!!!
نه بتونه پاشو دراز کنه..!!
فقط و فقط ایستاده ؟؟!
تصورش...
نمی دونم چی بگم ...
- لعـنـة الله علـیـک یـا هـارون الـرشـید -
+امامِ کاظم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر ِسلطان ِتوسی . . !
#شهادت_امام_کاظم