* خاطرهاي از مرحوم آيت الله بهاءالديني
حجتالاسلام شيخ حسين کاشاني در شرح حال مرحوم آيت الله بهاءالديني(ره)، از زبان آن مرجع فقيد مينويسد؛ معظم له تعريف کردند:
با جمعي از فضلا و علماي حوزه علميه قم در مورد پيشبرد نهضت، جلساتي داشتيم، چون مامورن ساواک در تعقيب ما بودند و رفت آمدهاي ما را کنترل ميکردند، قرار گذاشتيم جلسات خود را در يکي از باغهاي اطراف قم برگزار کنيم تا بدور از چشم مامورين جمع شويم و تصميمگيري کنيم، نشاني باغ را به همه داديم، سر ساعت درمحل حاضر شديم، در آن باغ يک اتاق کوچک بود که قسمتي از سر در آن چوب و حصير بود، من که روبروي در ورودي نشسته بودم، سردرب ورودي اطاق توجهم را به خود جلب کرد، ديدم يک عنکبوت از لانه خود بيرون ميآيد، نگاهي ميکند و بر ميگردد، هر وقت کسي وارد ميشد، ميآمد نگاهي ميکرد و بر ميگشت، تا اين که يک نفر مشکوک وارد شد و ما او را نميشناختيم، اين بار عنکبوت مثل اين که منتظر او بود از همان بالا خودش را رها کرد و پشت گردن آن شخص افتاد و او را گزيد و فرياد او بلند شد، او را بلند کردند و لباسش را در آوردند و عنکبوت را کشتند، اما زهر عنکبوت کار خود را کرده بود و شخص مشکوک را کشته بود، وقتي جويا شديم، معلوم شد اين شخص مامور ساواک بوده، هدفش نفوذ در جلسه ما بوده است که مامور الهي مانع کار او شد و او را به سزاي عملش رساند، من متوجه شدم که خداوند از اين نهضت حفاظت ميکند، و اين عنکبوت هم با انجام اين ماموريت به قيمت مرگ خود از انقلاب حمايت کرده است.
منبع: سایت مشرق نیوز
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
@masirkhoshbakhti