eitaa logo
موج نور
170 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
17 فایل
امواج نور را به شما هدیه می‌دهیم. @Mohammadsalari : آیدی آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
20.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگ ربنا آتنا زیارت الحسین یوم الاربعین 🎥حاج مهدی رسولی ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 امام زين العابدين علیه‌السلام : 🍃دعاى مؤمن از سه حال خارج نيست : يا برايش ذخيره می‌گردد، يا در دنيا برآورده می‌شود، يا بلايى را كه می‌خواهد به او برسد، دفع می‌شود.🍃 🍂المؤمنُ مِن دُعائهِ على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ.🍂 📚تحف العقول؛ ۲۸۰ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖تفسیر قرآن کریم با داستان📖 ✳️ ایثار 🍃وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ🍃 🍂ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻰﺩﻫﻨﺪ، ﮔﺮﭼﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﺯ ﺷﺪﻳﺪﻱ [ﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﺘﺎﻉ] ﺑﺎﺷﺪ🍂(حشر : ۹) ✅ ایثار عجیب ✍ جنگ يرموك از جنگ‌هاى بزرگ صدر اسلام بود. در اين جنگ فرماندهان لشكر اسلام و كفر موافقت كرده بودند كه هر روز يك ستون از سربازان مسلمين و يك ستون از سربازان دشمن به عرصه پيكار بيايند. حذيفه می‌گوید: در يكى از روزها پسرعموى من با ستون نظامى مسلمين به عرصه پيكار رفت ولى برنگشت. من ظرف آبى با خود برداشتم و به طرف ميدان جنگ رفتم تا اگر پسرعمويم زنده است، آبش دهم. ناگهان پسرعمويم را بين كشته‌ها يافتم. بر بالين پسرعمويم نشستم و به او گفتم: می‌خواهی آبت بدهم؟ با اشاره جواب مثبت داد. در اين موقع مجروح ديگرى كه در آن نزديك افتاده بود و كلمه آب را شنيد گفت: آه! پسرعمويم با اشاره به من فهماند كه اول بروم او را آب بدهم. پسرعمو را گذاردم بر بالين دومى آمدم، ديدم هشام بن عاص است. گفتم می‌خواهی آبت بدهم؟ با اشاره جواب داد: بلى! كلمه آب را مجروح سومى كه در آن نزديك افتاده بود شنيد و گفت: آه! هشام اشاره كرد كه اول به او آب بدهم. هشام را گذاردم و بر بالين سومى آمدم. در اين فاصله كوتاه او شهید شده بود. برگشتم بر بالين هشام، او نيز شهید شده بود. بالاى سر پسرعمويم آمدم، او هم شهید شده بود. 📚 حکایات منبر ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸