eitaa logo
حاج آقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه
2.2هزار دنبال‌کننده
194 عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) @masabiholhoda_77652134
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📍 اهل‌بیت من مانند کشتی نوح هستند. ❗️ 📌روایتی است که فریقین متواتراً نقل کرده‌اند؛ یعنی در عامّه و خاصّه متواتر است. معنای متواتر این است که قطعی است. پیغمبراکرم(ص) فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَثَلُ أَهلُ بَیتِی کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا هَلَکَ»؛ اگر بخواهم اهل‏بیت خودم را تشبیه کنم، آنان مثل کشتی نوح هستند. کسی که به آن‏ها تمسّک جوید، نجات می‎یابد. خوب دقّت کنید: آیا کشتی ارائۀ طریق می‏کند و می‏گوید که از آن طرف بیا و یا خودت شنا کن؟! در طوفان انسان از بین می‌رود. نه. معنایش این است که کشتی انسان را می‎برد و از موج نجات می‏دهد. تعبیر خیلی زیبایی است. ایصال به مطلوب است و ارائۀ طریق نیست. در تمام ابعادش اینگونه است و نقش مهم این است. 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 🏷 جلسه نهم @mojtabatehrani_ir
﷽ 📍 نحوۀ دستگیری امام‌حسین(ع)❗️ 📌در همین زمینه؛ یعنی راجع‏به ایصال به مطلوب که ابعاد گوناگون دارد، در بین ائمّۀ طاهرین(ع) به خصوص برای امام‏حسین(ع) نقش خاصّ دیگری را مطرح می‎کنند. پیغمبراکرم(ص) فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ الْحُسَيْنَ مِصْبَاحُ الهُدَى وَ سَفِينَةُ النَّجَاةِ»1️⃣؛ دو مورد در این روایت است: چراغ هدایت و سفینۀ نجات. اوّلی ارائۀ طریق است. چراغ را که روشن می‎کنند، انسان، جلوی پایش را می‎بیند و راه می‏رود. دوّمی، ایصال به مطلوب است. کسانی را که دارند غرق می‎شوند و از مسیر معنویّت انحراف پیدا می‎کنند، دست‏گیری می‎کند و نجات می‎دهد. در بُعد اوّل که مصباح الهدی است و ارائۀ طریق می‎کند بحثی است که از زبان وحی ارتزاق کرده و ارائۀ طریق می‎کند. 1️⃣سفینةالبحار، ج1، ص257- ناسخ‌التواریخ، ص57 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 🏷 جلسه نهم @mojtabatehrani_ir
﷽ 📍 امام‌حسین (ع)قایق نجات است❗️ 📌پیغمبراکرم(ع) فرمود: مَثَل اهل بیت من، مَثَل سفینۀ نوح است. کسی که به آن تمسّک بجوید، نجات می‎یابد و کسی که از آن تخلّف کند، غرق می‎شود. اعتقادم این است که لحن این روایت غیر از لحن روایتی است که راجع به امام حسین(ع) است. از پیغمبراکرم(ع) راجع به ائمّۀ دیگر من ندیدم و فقط راجع به امام حسین(ع) داریم که سفینه تعبیر شده است. در آن روایت کلّ اهل بیت(ع) است و این حدیث، روی فرد خاص دست گذاشته است. در باب سفینۀ نوح مثالی می‎زنم: حضرت‏نوح دعوت کرد که بیایید و سوار کشتی شوید. هر کس سوار بشود، نجات پیدا می‏کند و غرق نمی شود. خودشان آمدند و نجات هم پیدا کردند؛ این، یک نوع است. یک نوع دیگر این است که فرد داخل دریا فریاد می‎کشد: اگر می‎خواهی غرق نشوی، سوار کشتی شو. او خودش می‏آید، سوار می‏شود و می‏رود. یک وقت این‏طور نیست. ما به قایق نجات تعبیر می‎کنیم. می‎بینیم دارد غرق می‏شود. او می‏رود دستش را می‏گیرد و بیرون می‏آورد؛ خیلی بالاتر از مورد اوّل است. وقتی می‎بیند کسی دارد غرق می‏شود، نجاتش می‏دهد. این کار، غیر این است که بگوید: بیا سوار شو. لحن روایتی که راجع‏به امام‏حسین(ع) است، لحن دوّم است: «إِنَّ الْحُسَيْنَ(ع) مِصْبَاحُ الهُدَى وَ سَفِينَةُ النَّجَاةِ». قایق نجات چه می‏کند؟ می ایستد و می‏گوید: داری غرق می‏شوی، بیا به من متمسّک بشو تا غرق نشوی. یا اینکه تا می‎بیند کسی دارد غرق می‏شود، می‎رود و او را می‏گیرد. مثل اینکه دو لحن است؛ ایصال به مطلوب امام حسین(ع) خیلی قوی‏تر از این حرف‌هاست. 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 🏷 جلسه نهم @mojtabatehrani_ir
﷽ 📍 سپیدی پیشانی و زیرگلوی امام حسین(ع) جذب کننده است❗️ 📌لذا وقتی راجع به حضرت زهرا(س) بحث کردم، در مسئلۀ علّت مبقیۀ دین، امام حسین(ع) مطرح شد. بقای دین از مسیر امام حسین(ع) _گفتارش و اعمالش_ بود. تنها مسئلۀ ارائۀ طریق نیست و به این معنا دست‌گیری است. روایتی را در بحارالانواراست، «رُوِيَ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ الْمُعْتَبَرَةِ عَنِ الطَّبَرِيِّ»؛ بعضی از کتب معتبر از طبری نقل کرده‌اند. «عَنْ طَاوُسٍ الْيَمَانِيِّ»؛ می‏گوید: از طاووس یمانی نقل کرد: «أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) كَانَ إِذَا جَلَسَ فِي الْمَكَانِ الْمُظْلِمِ يَهْتَدِي إِلَيْهِ النَّاسُ»1️⃣؛ وقتی امام حسین(ع) در یک محل تاریکی می‎نشست، مردم را به سوی خودش جلب می‎کرد. خوب دقّت کنید دارد: «بِبَيَاضِ‏ جَبِينِهِ وَ نَحْرِهِ»؛ به سپیدی پیشانی و زیرگلویش. وقتی در یک جای تاریک می‎نشست، با سپیدی پیشانی و زیر گلویش مردم را به سوی خود جلب می‎کرد. «یَهتَدِی» هم در روایت آمده و مسئلۀ هدایت است. از مسائلی که در ارتباط با امام حسین(ع) است، مسئله این‏طور به ذهن می‏آید که ایشان جالب توجّه است و همین موجب می‎شود که به خودش جذب می‏کند. یک امری در ارتباط با پیشانی امام حسین(ع) و زیر گلوی امام حسین(ع) بوده است. 1️⃣بحارالأنوار، ج 44، ص189 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 🏷 جلسه نهم @mojtabatehrani_ir
﷽ 📍 سرِّ جذب سپیدی پیشانی و زیرگلوی امام‌حسین(ع) ❗️ 📌اگر کسی به تاریخ مراجعه کند، می‎بیند: در روز عاشورا، اوّلین ضربۀ کاری که به امام حسین(ع) وارد شد، سنگی بود که به پیشانی او خورد. آخرین ضربه، ضربه‏ای بود که به گلویش وارد شد. قرن‏هاست همین مطلب گفته می‎شود و مجالس به نامش منعقد می شود و جذب می‎کند. در تاریکی‎ها، همین جلب می‎کند و انسان را می‎کِشد. این معنا را خود ما هم می‎بینیم و مشهود است که مجالس به نام امام حسین(ع) چقدر جاذب و جالب است. این جذبه‎ها انقلاب درونی درست می‏کند. یک انسان برتر، حضور شخصی لازم ندارد برای اینکه ایصال به مطلوب بکند. بدون حضور ظاهری هم می‎کِشد. کشش امام حسین(ع)، قوی است. در این جهت به خصوص نسبت‏به آلوده‎ها کشش دارد. احیای نفوس مؤمنین به هدایت امام حسین(ع) است. زیر سایۀ همین هدایت امام حسین(ع) و از مسیر اوست که دین باقی مانده است. اگر امام حسین(ع) نبود، این مسیر و مجری نبود. الآن هم از اسلام خبری نبود. 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 🏷 جلسه نهم @mojtabatehrani_ir
﷽ رُوِیَ اَنَّهُ قالَ رجُلٌ لِعَلیِّ ابنِ الحُسینِ عَلَیهِمَا السَّلامُ : «إِنِّي لَأُحِبُّكَ فِي اللَّهِ حُبّاً شَدِيداً فَنَكَسَ (ع) رَأسَهُ‌ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ‌ أُحَبَّ‌ فِيكَ‌ وَ أَنْتَ‌ لِي‌ مُبْغِضٌ ثُمَّ قَالَ لَهُ أُحِبُّكَ لِلَّذِي تُحِبُّنِي فِيهِ.» ترجمه: من شما را به خاطر خدا بسیار دوست دارم. حضرت سر مبارک خود را به زیر انداخت، آن گاه فرمودند: خدایا من به تو پناه می‌برم از این که مرا به خاطر تو دوست داشته باشند؛ ولی تو خودت نسبت به من خشمگین باشی. من تو را به خاطر آن چه به خاطر آن مرا دوست دارد، دوست دارم. شرح: در روایتی دارد: شخصی آمد خدمت زین العابدین صلوات الله علیه، به حضرت عرض کرد به این که: من شما را دوست می‌دارم برای خدا و دوستی شدید؛ یعنی خیلی دوستتان دارم. «جاءَ رجُلٌ لِعَلیِّ ابنِ الحُسینِ عَلَیهِمَا السَّلامُ قالَ: اِنّي لَاُحِبُّکَ فِی اللهِ حُبّاً شَدِیداً»؛ من خیلی شما را دوست می‌دارم؛ اما برای خدا دوست می‌دارم. دارد در روایت: «فَنَكَسَ عَلَیهِ السَّلامُ رَأْسَهُ»؛ وقتی که این را گفت، حضرت، سرش را انداخت پایین.«نَكَسَ» یعنی سرش را انداخت پایین. معلوم می‌شود، یک قدری تأمل کردند؛ چون دارد: « ثُمَّ قَالَ» سرش را انداخت پایین بعد حضرت این جملات را فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ» خدایا پناه به تو می‌برم. «أَنْ‌ أُحَبَّ‌ فِيكَ»؛ من را دوست بدارند برای خاطر تو. «وَ أَنْتَ‌ لِي‌ مُبْغِضٌ»؛ مردم من را برای خاطر تو دوست بدارند؛ اما تو نسبت به من خشمگین باشی. خیلی جمله مهم است. «ثُمَّ قَالَ لَهُ»؛ پس حضرت رو کرد بهش، فرمود این جمله را: «أُحِبُّكَ لِلَّذِي تُحِبُّنِي فِيهِ»؛ من هم تو را دوست می‌دارم برای آن موجودی که تو برای خاطر او، من را دوست می‌داری . حالا، دو تا مطلب را من می‌خواستم بگویم، از توی این روایت. اوّل: و او این است که دوستی‌ها باید بر محور خدا باشد؛ یعنی آدم کسی را دوست می‌دارد، برای خاطر خدا دوستش بدارد. البته ما روایات زیاد داریم: حُبِّ فِی الله، بُغضِ فِی الله. خیلی روایات داریم که دوستی‌ها بر محور خدا باشد، اگر انسان کسی را علاقمند است بهش. مطلب دوّم: که می‌خواهم روی این تکیه کنم، روایات زیاد داریم؛ که تو این روایت هست که نکتۀ اساسی‌اش این بود: وای از آن روزی که مردم به عنوان این که من متدیّنم، همچین ساده‌اش کنم، مرا دوست بدارند؛ یعنی برای خاطر خدا. متدیّن یعنی برای خدا، دیگر که تعارف نداریم، هان؟!. برای این که مرا متدیّن می‌داند، مرا دوست بدارند؛ اما چی؟! من نعوذبالله، خلاف کار باشم عندالله. می‌فهمی‌ چه می‌خواهم بگویم؟! بینی و بین الله. آن‌ها برای خاطر خدا، من را دوست می‌دارند و حال این که من نعوذبالله، خلاف کارم عندالله؛ یعنی مراعات احکا م شرعیه را،هان؟!، نمی‌کنم، فهمیدی؟ آن ها می‌گویند: آدم متشّرع خوبی است؛ ولی من کارهای خلاف شرع می‌کنم. همچین ساده‌اش کردم. آن چه مهم بود در روایت، این بود. که حضرت روی او تکیه کرد. حضرت رو آن تکیه کرد، ها! شد؟! آن برگشت گفت: من شما را خیلی دوست می‌دارم، برای خاطر خدا هم دوستتان دارم. سرش را انداخت پایین، فکر کرد، سرا بلند کرد، گفت: خدا! پناه به تو می‌برم که مردم من را برای خاطر تو دوست بدارند؛ ولی من چی باشم؟پیش تو، من مغبوض باشم؛ ولی تو من را دوست نداری؛ بلکه چی؟ مورد خشم تو باشم. برای چی؟ مگر خدا به کسی بی‌جهت خشمگین می‌شود؟ هان! برای خلاف کاری، خطا، توجّه کنید، چه عرض کردم. آن وقت بعد در جواب بهش فرمودند: به اینکه من هم تو را دوست می‌دارم برای همان موجودی که تو مرا برای او دوست می‌داری؛ یعنی من هم تو را برای خاطر خدا دوست می‌دارم. 1- تحف العقول،صفحه 282 - بحار جلد 75، صفحه140 وَ قَالَ لَهُ رَجُل‌ إِنِّي لَأُحِبُّكَ فِي اللَّهِ حُبّاً شَدِيداً فَنَكَسَ(ع)رَأْسَهُ‌ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ‌ أُحَبَ‌ فِيكَ‌ وَ أَنْتَ‌ لِي‌ مُبْغِضٌ ثُمَّ قَالَ لَهُ أُحِبُّكَ لِلَّذِي تُحِبُّنِي فِيهِ. 〰️〰️〰️〰️〰️ شرح حدیث @mojtabatehrani_ir