👌 داستان کوتاه پند آموز
💭شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
💭 روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: ✨لااله الا اللّه✨
💭 طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
💭 با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.
💭 سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است!
✅ آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم؟!
@mojtahedie71
أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ ؟
أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ ؟
أَيْنَ الْأَقْمارُ الْمُنِيرَةُ ؟
أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ ؟
أَيْنَ أَعْلامُ الدِّينِ وَقَواعِدُ الْعِلْمِ ؟
أَيْنَ بَقِيَّةُ اللّٰهِ الَّتِي لَاتَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِيَةِ ؟
أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ ؟
أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ ؟
أَيْنَ الْمُرْتَجىٰ لِإِزالَةِ الْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ ؟
أيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ ؟
کجاست بهترین برگزیده بعد از بهترین برگزیده؟
کجایند خورشیدهای تابان،
کجایند ماههای نورافشان،
کجایند ستارگان فروزان،
کجایند پرچمهای دین و پایههای دانش،
کجاست آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالی نشود،
کجاست آن مهیاگشته برای ریشهکن کردن ستمکاران،
کجاست آنکه برای راست نمودن انحراف و کجی به انتظار اویند،
کجاست آنکه به او امید بستهشده برای ازبینبردن ستم و دشمنی، کجاست آن ذخیره برای تجدید فریضهها و سنّتها،
بحشی از دعای ندبه
@mojtahedie71