#مشهدآباد (1)
مشهد کجاست؟
مشهدآباد، قرار است سلسله یادداشت هایی باشد درباره ظرفیت ها، فرصت ها یا تهدید هایی که مشهدالرضا (ع) در دوره معاصر با آن روبه رو بوده و هست و خواهد بود. در این یادداشت ها سعی می کنم با محوریت مشهد و خراسان، مهم ترین موضوعاتی را که می تواند به بهبود و پیشرفت مشهد کمک کند، مورد پرسش قرار دهم. چندان مقید به ارائه راهکار نیستم؛ چون به استناد «حُسنُ السؤال؛ نصفالعلم»، راهکار را برآمده از طرح پرسش درست می دانم و به نظر می رسد ما درباره زیست شهری و ایده مدنیت در دوره معاصر، در ایران و به ویژه در مشهد، پرسش های درستی را طرح نکرده ایم.
به لحاظ تاریخی، ابن بابویه قمی، در عیون اخبارالرضا (ع)، فصلی را به مشهد اختصاص داده و سخن از مشهد رضوی به میان آورده است و متون تاریخی دیگری نیز نام مشهد را بر این سرزمین نهاده اند؛ اما «آباد»شدنِ مشهد به عنوان یک شهر محل سکونت، گویا بعد از تخریب توس در پسِ حمله میران شاه، پسر تیمور لنگ و مهاجرت مردمان توس به مشهد، در اواخر سده هشتم هجری رقم خورده است. در دوره صفویه با نظر به گرایش آن ها به تشیع، مشهدالرضا(ع) رونق بسیار زیادی گرفت و در زمان نادرشاه افشار، پایتخت ایران شد. تقریبا تا اواخر دوره افشاری، ساخت اصلیِ شهر مشهد قدیم، به لحاظ شهرسازی شکل گرفت و بسیاری از محلات قدیمیِ آن، سامان یافت. درباره مشهدِ قدیم، آثار بسیار نوشته شده و کسب اطلاع از آن، چندان دشوار نیست.
اما مشهد جدید یا مشهد معاصر که موضوع یادداشت های مشهدآباد است، باید به تناسب ایران جدید یا به تعبیر دقیق تر، ایران معاصر فهمید. ایران و به تعبیری جهان اسلام، از دوره قاجار، به ویژه از دوره ناصری، وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شده که به دوره معاصر مشهور است. دوره معاصر، در این معنا، نه به معنای صدسال یا یک قرن، بلکه ورود به «عصر» و تاریخی است که مختصات آن، با کلِ تاریخ گذشته، تمایزات جدی و ماهوی دارد و مسائل متفاوتی نسبت به گذشته برای آن طرح کرده است. برای درک این تفاوت، بحث های عمیق فلسفی و نظری صورت گرفته، اما می توان با قدری تأمل در شرایط زندگی انسان های هزار سال گذشته و اکنون، این تمایز عظیم را دریافت. گسترش فناوری، شکل گیری دولت-ملت های مدرن، فروپاشی الگوی سلطنت و فراگیری جمهوری و مردم سالاری، سکولارشدنِ سبک زندگی انسان، شیفتگی به دستاوردهای جهان غربی، گسترش علوم جدید غربی به جای علوم سنتی، گسترش رسانه و فضای مجازی و نظایر آن ها آن قدر واضح و مشهود است که جای بحثی درباره تمایز ماهوی دوره معاصر از دوره گذشته باقی نمی گذارد.
با این حال مشهد، به دلیل آنکه هویت و بنیانِ شهریِ آن بر مشهدِ حضرت رضا (ع) بنا نهاده شده است، بیشتر اقتضائات دوره معاصر را در ساخت شهری اش متجلی می سازد و اغلب تضادهایی را که اهل نظر درباره مواجهه جهان سنتیِ ما با دنیای مدرن غربی مورد تأمل قرار داده اند، می توان در وضعیت معاصر این شهر مذهبی مشاهده کرد. در یادداشت های بعدی، درباره این اقتضائات معاصر در مکان زمانِ مشهدالرضا (ع) با نظر به موضوعات پایتخت فرهنگی معنوی جهان اسلام، توسعه و پیشرفت، عدالت خواهی، هویت، صنعت و بوروکراسی و تکنوکراسی، نهاد علم (حوزه و دانشگاه)، زیارت و گردشگری، زبان و ادبیات، آسیای مرکزی و تمدن نوین اسلامی به طرح پرسش خواهم پرداخت. ما تا نتوانیم به طور جدی درباره تحول سترگی که در دوره معاصر (دست کم از اواسط دوره قاجار) به تجربه آن نشسته ایم، فکر کنیم، راه حلی برای برون رفت از مشکلات فعلی مشهد نخواهیم یافت.
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14331/383847
#مشهدآباد ۲: مشهد قدیم یا مشهد معاصر؟!
آیا میراث قدیمی مشهد علت نام گذاری به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام شده یا اقدامات معاصر ما در این امر مؤثر بوده است؟ بیایید سری به سابقه مشهد بزنیم.
آیسسکو، در سال ۲۰۱۷، مشهد را به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام معرفی کرد. رهبر معظم انقلاب، مشهد و حرم علی بن موسی الرضا (ع) را «مرکز مهم و پایگاه معنویت» میدانند. با این حال در قبال این نام گذاریها باید پرسید که «سهم معاصر ما» در پایتخت فرهنگی جهان اسلام چقدر است؟ آیا میراث قدیمی مشهد علت نام گذاری به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام شده یا اقدامات معاصر ما در این امر مؤثر بوده است؟ بیایید سری به سابقه مشهد بزنیم.
۱. مشهور است که معمار و طراح بسیاری از صحنها و رواقهای حرم علی بن موسی الرضا (ع)، شیخ بهائی است. این بنای عظیم و هنرمندانه، دست کم چهار قرن است که همچون نگینی در معماری جهان میدرخشد. به تعبیری دیگر، ما هنوز از این معماری هنرمندانه، در میزبانی زائران حضوری و حتی مجازی بهره میبریم و بر سرِ خوان این هنرمندی نشسته ایم. مشهور است که در ساخت مسجد گوهرشاد، صاحب کارِ اثر، با اعتقاد به تأثیر عوامل معنوی بر کالبد فیزیکی، پرداخت حق الزحمه بیشتر به کارگران و بنایان را منوط به داشتن وضو در هنگام کار کرده بود. به نظر میرسد با چنین ظرافتهایی است که مشهدالرضا (ع) و نگین آن برای قرنهای متمادی منشأ تأثیرگذاری جهانی بوده و یحتمل به خاطر این میراث «گذشتگان» است که مشهد، پایتخت فرهنگی جهان اسلام شده است؛
۲. زحمت بزرگانی در سالهای بعد از شیخ بهائی برای حفظ میراث او و نظایر او، ارزشمند است؛ اما به ویژه بعد از مواجهه ما ایرانیان با دستاوردهای جهان مدرنِ غربی «در دوره معاصر»، از جمله فناوریهای ناظر به سفر، ساخت وساز، اسکان زائر، ساختارهای اقتصادی و فرهنگی و هنری معاصر نظیر سینما، روزنامه، فضای مجازی و صدها مصداق دیگر، در عین حال که امکانهای عدیدهای پیشِ روی ما قرار داده است تا بتوانیم از آنها درراستای ترویج گسترده و تبلیغ جهانیِ معارف اهل بیت (ع) بهره ببریم، اما مخاطراتی را نیز برای ما در پی داشته است؛
۳. متأسفانه با رواج یک درک خام اندیشانه و ساده لوحانه از خنثی بودنِ دستاوردهای مدرنیته غربی، ما به جای تلاش برای تصرف و تسخیر آنها در ذیل فرهنگِ دینی مان، آنها را بدون هیچ تغییر درخورتوجهی در خدمت تخریب میراث گذشتگان قرار داده ایم. اگر شیخ بهائی یا معماران گوهرشاد، ریاضیات و هنر و معماری گذشته را با امکانات محدود آن زمان، در خدمت این بارگاه ملکوتی قرار میدادند و توانستند میراثی بیش از پانصد سال برای ما باقی بگذارند، آیا ما با این امکانات «جهانی»، باید دلخوش به ترویج معارف رضوی در سطح ایران یا حداکثر جهان تشیع باشیم و مسئولیتی در قبال تحولات «جهانی» معاصر، در اقصی نقاط جهان نداریم؟
آیا ما میتوانیم مدعی باشیم که آنچه از دستاوردهای انسان معاصر اعم از تکنولوژی، معماری، سینما و فضای مجازی، روابط اجتماعی-اقتصادی-سیاسی، امنیت، روابط فرهنگی میانملتها، کسب کرده و میکنیم را بهگونهای در خدمت این بارگاه و شهر قرار دادهایم که پیام اهل بیت (ع) در سطح جهانی منتشر و تاثیرگذار باشد؟ حتی قدری صریحتر، آیا ما با ساخت هتلها، پاساژها و بهکارگیری معماری بیتناسب با فرهنگ دینی و نگاه سوداگرانهای که در مشهد ساری و جاری است، نقشی جز تخریب میراث گذشتگان داشتهایم؟ آیا میزان گسترش مراکز فرهنگی در مشهد، بهقدری هست که مفید معنای پایتخت فرهنگی جهان اسلام باشد؟ سفرۀ پهنشدۀ گذشتگان تا چه زمانی ذائقۀ مصرفگرای ما را تامین میکند و آیا ما مسئولیتی در قبال این مصرفِ فرهنگی-تاریخی و میراثمان برای آیندگان نداریم؟ آیا اقدامات ما در مشهد، بهنحوی هست که برای آیندگانِ ۲۰۰ سال آینده، میراث فرهنگی و معنوی خاصی از دورۀ جمهوری اسلامی باقی گذاشته باشیم؟
https://shrr.ir/000moe
https://eitaa.com/mojtamaona
#مشهدآباد 3: مشهد، گرداب ویرانگر توسعۀ سرمایهداری یا امید به پیشرفت اسلامی-ایرانی
هری ترومن، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، در 1945.م (1327 ش)، در ذیل اصل4، دستورالعمل اجرای برنامه های توسعه را برای کشورهای توسعه نیافته توسط بلوک غرب و آمریکا مطرح کرد و از همین سال، اولین برنامه عمرانی (توسعه) در دولت پهلوی دوم در ایران در دستور کار قرار گرفت. برنامه های اول و دوم به دلیل وجود موانع سنتی، تاریخی و ساختاری در جامعه ایران، با ناکامی همراه بود و با مطالعات گسترده غربی ها برای رفع این موانع، برنامه سوم (1341)، با شدت بیشتری آغاز شد. در یادداشت مربوط به نهاد علم در مشهد، اشاره خواهم کرد که از قضا، رشته های علوم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در مشهد نیز تقریبا در همین دوره و با تأکید بر موضوع توسعه شکل گرفتند و حتی تا امروز ادامه دارند.
مطابق گزارش پژوهشگران دانشگاه هاروارد به مسئولیت تاس . اچ مک لئود، در جریان اجرای برنامه های اول تا سوم در ایران، یکی از موانع بسط توسعه سرمایه داری در ایران، دین، باورها و بافت های دینی بوده است. به همین جهت، پیگیری توسعه در شهری مثل مشهد، اولا باید با گسست رابطه تنگاتنگ و دیرینه «زندگی» مردم با هویت دینی و ثانیا شکل دادن به شهری جدید در حاشیه بافت قدیمی مشهد پیگیری می شد. به همین دلیل، اولا در استمرار مدرنیزاسیون دوره پهلوی اول، بافت دینی پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع)، با کشیدن دیوار میدان حضرتی، از زندگی شهری دچارگسست بیشتری شد و ثانیا سمت غرب مشهد، هدفِ ایجاد زیرساخت های توسعه مدرن شهری قرار گرفت. «مشهد نو»، در گسست از مشهد سنتی و البته در حاشیه آن، شکل می گرفت و توسعه می یافت. بافت های سنتی دارالعلم، دارالشفا و دارالتجاره که همگی در همجواری و پیوند با اماکن قدسی حرم و مسجد شکل می گرفتند، به صورت گسسته و منفک شده مدرسه و دانشگاه، بیمارستان، پاساژ و پارک و نظایر آن ها، ولو با داشتن یک نمازخانه کوچک در حال شکل گیری و گسترش بود. بی جهت نبود که وقتی مسجد از کارکرد اجتماعی و فرهنگی اش تخلیه شد، در دهه70، انبوهی از مساجد بافت پیرامون حرم مطهر تخریب شد.
با این حال توسعه سرمایه داری در غرب که مبتنی بر ایده ترقی تاریخی و نفی هرچه بیشتر سنت دینی شکل گرفته است، هر چند در نقطه آغاز، دست به ایجاد جهانی موازی می زند، اما به تدریج جهان موازی دینی و سنتی خود را نیز تخریب کرده و تاریخِ آن را مطابق با نگاه خود بازخوانی می کند. به همین علت، در آغاز، «مشهد نو» در حاشیه مشهد سنتی شکل گرفت، اما به تدریج آن را در ذیل خود بازخوانی می کرد؛ گویی، تاریخ مشهد سنتی نیز بایستی در سایه تاریخ مشهد نو بازخوانی می شد.
باوجود اینکه وقوع انقلاب اسلامی چالش بنیادینی در اجرای برنامه های توسعه سرمایه داری رقم زد، اما با آغاز دهه70 شمسی و اجرایِ تعدیل شده برنامه های توسعه سرمایه داری توسط دولت پنجم و ششم، مشهدِ نو، دوباره رونق یافت، با این تفاوت که بازخوانیِ مشهد دینی و سنتی در ذیل پروژه توسعه سرمایه داری، بیشتر مدنظر قرار گرفت. در این دهه و دهه های بعد، همه تصمیمات درباره مشهد، حتی تصمیمات درباره مشهد سنتی و دینی، در مشهدِ نو و ذیل منطق اسلام مالی شده توسعه سرمایه داری گرفته می شد. اصلا تا حرفی در «مشهد نو» زده نمی شد، تأثیری در تصمیم گیری درباره مشهد نداشت؛ همه باید به «مشهدِ نو» می آمدند تا در مشهد، به رسمیت شناخته می شدند. از این منظر است که می توان دریافت چرا تخریب بافت سنتی و تاریخی پیرامون حرم امام رضا (ع)، در این دوره راحت تر از دوره پهلوی توجیه یافت.
https://eitaa.com/mojtamaona
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14550/388380
#مشهدآباد 4. مشهد، گرداب ویرانگر توسعۀ سرمایهداری یا امید به پیشرفت اسلامی-ایرانی
در اوایل دهۀ هشتاد شمسی بود که مسئولین و مردم کشور، پس از تحملِ 16 سال اجرای برنامههای توسعۀ اقتصادی و توسعۀ سیاسی، دریافتند که مسئله، نه در منازعۀ اولویت توسعۀ اقتصادی بر توسعۀ سیاسی یا بالعکس، بلکه بر سر تمایز منطق توسعه سرمایهداریِ غربی با منطقِ اسلامی-ایرانی پیشرفت است. در سطح ملی، با تاکیدات مقام معظم رهبری، این ایده تبدیل به ایجاد مراکزی همچون مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، یا نهادها و نشریات و نظایر آنها شد و در سطح مشهد، منجر به تلاشی عملی، برای توقف توسعۀ سرمایهداری، حداقل در پیرامون بافت سنتی و دینیِ حرم امام رضا (ع) گردید. جهل مرکب نسبت به رابطۀ اسلام و توسعۀ سرمایهداری در آستانۀ نوعی آگاهی و علم نسبت به تفاوتهای عظیم و تاریخی ایندو گردید؛ هرچند تاثیرات این غفلت تاریخی، مشهدالرضا (ع) را در آستانۀ تبدیلشدن به شهری نامتوازن بهلحاظ توسعۀ جغرافیایی، بیهویت نسبت به عناصر فرهنگی دینی و شهری ورشکسته بهلحاظ توسعۀ اقتصادی و زیستمحیطی قرار داد.
مشهد، بهدلیل آنکه هویتش با زیارت حضرت رضا (ع) یا عناصر فرهنگی نظیر زبان و ادبیات فارسی، یعنی عناصر معنوی و دینی ضد توسعۀ سرمایهداریِ غربی گره خورده و مزیت زیستمحیطی خاصی برای توسعه ندارد، بیش از دیگر شهرها، تضادهای توسعۀ سرمایهداری را آشکار میکند. فقط کافی است سری به تاریخ گذشتۀ خراسان بزرگ و توس و مشهد بزنیم. منطقهای که با سمرقند و بخارایش شناخته میشد، سرزمینی که با ادب و عرفان و حکمت و سخنوری امثال فردوسی، زبانزد عام و خاص بود و مهمتر از همۀ اینها، شهری که انسانها با زیارت شمسالشموس، ملقب به صفت والای «مشتی» در کنار کبلائی و حاجی میشدند، آنهم در سرزمینی که بهلحاظ زیستمحیطی کمبود آب دارد، تبدیل به برند «مشهد، موجهای آبی» شده است. شهری که نگین حرم مطهر امام رضا (ع) در میانۀ آن میدرخشید، امروزه در ذیل پروژۀ شاهعبدالعظیمهسازیِ این بارگاه ملکوتی، مشهدیها در فاصلۀ 9 کیلومتری از حرم، در گلشهر و شهرک شهید باهنر، یکی از کمبرخوردارترین مناطق کشور و بزرگترین حاشیهنشینیهای کشور را تجربه میکنند و در غربِ شهر، تا فاصلۀ 25 یا 30 کیلومتری، خیابانهایی با تقلید محض از اسامی خیابانهای تهران، با بیشترین امکانات و خدمات شهری و محلاتی لوکس، محل تفرج طبقات مرفه شهری شده است و علاوه بر ظهور بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی، تضادهای سیاسی با نظام اسلامی و نظایر آنها، تضاد طبقاتی گستردهای را ایجاد کرده است.
این ویژگیها که امروزه دیگر بر هیچ دغدغهمندی پوشیده نیست، مشهدِ امروز را در آستانۀ یک تحول و تصمیم سرنوشتساز قرار داده است و آن، تامل دربارۀ احیاء الگویی از پیشرفت است که با فرهنگ و تاریخ و دین این شهر سازگار باشد. بیتردید توقف بیدرنگ توسعۀ اقتصادی و شبهسرمایهدارانه و مخرب و بیقاعده و یکجانبه به غرب و جنوبغرب مشهد و احیاء الگویی از توسعۀ متوازنِ مبتنی بر فرهنگ و دین در سرتاسر این شهر، اگرچه بهلحاظ سلطۀ الگوی توسعۀ سرمایهداری متقدم و متاخر، کاری دشوار مینماید، اما ظرفیتهای هویتی این شهر، میتواند با تسهیل این شکل از پیشرفت، راهی روشن و گشوده پیشِ پای آیندۀ تمدنیِ آن قرار دهد.
https://eitaa.com/mojtamaona
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14566/388736