#امام_جواد_ع_مدح_و_ولادت
مینویسم سر خط نام خداوندِ رضا
شعر! امروز بپرداز به لبخند رضا
آن که با آمدنش آمده محشر چه کسیست؟
از تو در آل نبی، با برکتتر چه کسیست؟
آن که با آمدنش عشق بیان خواهد شد
" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "
باز هم از سر خورشید حجاب افتاده؟
یا که از چهرهی این طفل، نقاب افتاده؟
بی گمان حافظ چشمان تو، ابروی تو بود
"دوش در حلقهی ما، قصهی گیسوی تو بود"
آسمان از نفست یک شبه منظومه نوشت
روزی شعر مرا حضرت معصومه نوشت
عدد سائل این خانه زیاد است امروز
شعر وارد شده از باب جواد است امروز
بنویسید که تقویم بهاری بشود
روز او روز پسر نامگذاری بشود
خالق از دفتر توحید، جناس آورده
جهل این قوم چرا چهرهشناس آورده؟
شک ندارم که از این حیلهی ابتر مانده
رو سپیدیست که بر چهرهی کوثر مانده
به رضا طعنه زدن جای تأسف دارد
گر چه یعقوب شده، مژدهی یوسف دارد
این جوان کیست که معنای قیامت شده است؟!
سند محکم اثبات امامت شده است
گندمی باشد اگر رخ، نمکش بیشتر است
با پیمبر صفت مشترکش بیشتر است
این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد؟!
بنویسید رضا هم علی اکبر دارد
آخر شعر من از قلبِ هدف میگذرد
کاظمین تو هم از راه نجف میگذرد
تا ز مولا ننویسیم، ادب کامل نیست
چون که بی نور علی، ماهِ رجب کامل نیست
یا علی! یا اسد الله! عنان دست تو است
جلوه کن باز، یدالله! جهان دست تو است
✍ #مجید_تال
@mokebe_hashtadia
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_ولادت
تبریک که از بحر ولایت گهر آمد
طوبای بهشت شهدا را ثمر آمد
خون شهدا را سند معتبر آمد
در مکتب ایثار، حسین دگر آمد
از بیت حسین بن علی این خبر آمد
ریحانهی ریحانهی خیر البشر آمد
در دامن خورشید مه تام خوش آمد
رزمندهی شش ماههی اسلام خوش آمد
این است که در گلبن ایثار گلاب است
از شوق شهادت همهشب در تب و تاب است
این است که در بحر ولایت دُرِ ناب است
در مکتب سرخ شهدا ختم کتاب است
این است که لب تشنهی لعل لبش آب است
این غنچه نه، یک باغ گلِ سرخ رباب است
این عاشق و دلداده و پا بست حسین است
یا سورهی کوثر به سرِ دست حسین است
این حُسن خدائیست خدائیست خدائیست
لب تشنه فدائیست فدائیست فدائیست
مولود مدینه است؛ ولی کرب و بلائیست
این شعلهی هفتاد و دو فریاد رهائیست
در رزمِ حسین بن علی فتح نهائیست
هر چند که در ارض کند جلوه، سمائیست
این غنچهی زهراست به گلزار شهادت
این مُهر حسین است به طومار شهادت
از لحظهی میلاد به باباست نگاهش
از صبح ازل تیر بلا چشم به راهش
بنیاد ستم سوخته از شعلهی آهش
صد قافله دل پنهان در زلف سیاهش
الله که یک کودک و یک خلق سپاهش
لبخند شهادت به گُل روی چو ماهش
دل برده زخورشید ولایت مه رویش
جای لب بابا به سفیدیّ گلویش
این است که از لحظهی زیبای ولادت
هم گام پدر بوده تا مرز شهادت
بر شانهی بابا همه دم داشته عادت
خندیدن و جان باختنش بود عبادت
پیوسته به سجّادهی خون داشت ارادت
از حنجر خشکیده به خون داد سعادت
لبخند شهادت به لب از روز الستش
کردند همه هاشمیان دست به دستش
ناخورده لبن آمده لبریز سبویش
قرآنِ سر دست پدر مصحف رویش
لب بسته، به دل موج زند سرِّ مگویش
بر دوش پدر دیدهی عبّاس به سویش
گاهی نگه یوسف زهرا به گلویش
گه شانه کشد زینب بر طرّهی مویش
گه در بغل لالهی لیلاست مقامش
تا حشر زخون شهدا باد سلامش
ای باب مراد همه عالم! علی اصغر
ای جسم تو توحیدِ مجسّم! علی اصغر
ای شمعِ دلِ عالم و آدم! علی اصغر
ای فتح حسین از تو مسلّم! علی اصغر
ای خون خدا را همه دم، دم علی اصغر
از توست همین حاجت «میثم» علی اصغر
کز لطف و کرم دیده به سویش بگشایی
بر او حرم گم شدهات را بنمایی
✍ #غلامرضا_سازگار
@mokebe_hashtadia