eitaa logo
موکب و گروه جهادی شهدای مدافع حرم،مقاومت و جهان اسلام
237 دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
24.6هزار ویدیو
322 فایل
چون واتساپ فیلتر شد کانال واتساپ رو به ایتا انتقال دادیم.تشکر از همکاری دوستان ارتباط با ادمین @yaarhamarrahmin
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️لطفا در حمایت از پوشش استاندارد و مطابق قوانین شرعی ویژه بانوان در اتاق عمل بیمارستانها که دغدغه همه بانوان ایران اسلامی میباشد شرکت کنید. متاسفانه این دستورالعمل وزارت بهداشت دولت با حمایت بعضی رسانه ها مورد هجمه قرار گرفته شایسته هست با امضای این کارزار حمایت خودمون رو از این طرح خداپسندانه اعلام کنیم 👇👇👇👇 https://www.karzar.net/126735 https://www.karzar.net/126735 لطفا در کمک کنید 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
شهید عین الله مصطفایی اهل کرج  و یکی از مستشاران زبده نظامی در جریان نبرد با تکفیری های سوریه بود که در درگیری با تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند و در شمار شهدای مدافع حرم مفقودالاثر قرار گرفت. طبق آنچه همرزمان او می‌گویند شهید مصطفایی در لحظات آخر با بیسیم محل قرار گرفتن خود را اعلام می‌کند؛ اما بعد از آزادشدن منطقه به آنجا می روند و اثری از پیکر او نمی‌بینند و تقدیر بر مفقودالاثری او تا روزهای اخیر رقم می‌خورد تا اینکه در کنار سردار شهید رضا فرزانه پیکر او شناسایی می‌شود. یکی از دوستان شهید دلنوشته‌ای خطاب به او نوشته است و در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است. متن این دست‌نوشته را می‌خوانید: خوب یادم هست 9 یا 10 فروردین سال 93 بود که روی پشت بام یکی از خانه های تازه آزاد شده شهر حلب به هم رسیدیم. غروب بود، چشم به این دشت مقابل و خانه ها و درختان زیتون و دود ناشی از انفجارها دوخته بودیم، عین الله خاطراتی از شهید مهدی عزیزی که در روستای کفرآکار حلب به شهادت رسیده بود، تعریف می کرد و در کنار آن از مظلومیت حاج اسماعیل حیدری، رضا کاربرزی و شهید علی کنعانی که در سه‌راهی عبوث ماشینشان با جیب کنار جاده‌ای منفجر شده بود، صحبت می کرد. اشک در چشمان هر دوی ما حلقه زده بود، بغض هایمان به ناگاه ترکید و دیگر امان نمی داد. آرام و با صدایی لرزان از او پرسیدم عین الله چرا ما اینجاییم؟ ایران الان نوروز 93 است، دنیای هزارتوی رنگارنگ تهران پر است از هیاهوی لذت و شادی ولی من و تو در حلب در میانه جنگ و ترکش و گلوله چه می کنیم؟ صدای توپ 23 عجیب در فضا پیچید. عین الله نگاهم کرد و گفت بیا با هم به درون شهر برویم. آرام آرام راهی شدیم، کودکان شهر، مساجد خراب و ویران شده، انگار روح مرگ را در اینجا پاشیده بودند، غربت، حسرت و جماعتی که بی سامان از هرجا نمی دانستند چه کنند، به چه کسی پناه ببرند و صدای خمپاره ها و توپ هایی که برسر مردم فرود می آمد؛ به قبرستان رسیدیم که کودکان و زنان و مادران برسر قبر عزیزان خود مویه می کردند. عین الله کودکان را جمع کرد و لحظاتی با لبخند برای آنها هم پدر شد و هم برادر، هم غمخوار شد و هم مدافع، چشمانش از اشک پر شده بود ولی خود را آرام نشان می‌داد. بعد از چند دقیقه که از آنها جدا شدیم رو به من کرد و گفت جوابت را گرفتی؟ ما اینجاییم که اینجا باشیم ما اینجاییم که تکلیف مان را عمل کنیم، ما اینجاییم که غمخوار باشیم ما اینجاییم تا صدای اذان اسلام برپا باشد. ما اینجا آمده ایم که معنی امنیت را بفهمیم، معنی لذت و آرامش را درک کنیم، ما اینجاییم تا لبخند بر لبان کودک مسلمان باشد. تا مدافع حرمت انسانیت در مقابل وحشی‌های سیاه پوش باشیم، تا حامی زیبایی اسلامی باشیم که اصل آن بر وحدت،  صلح و مقاومت است. من در چهره عین الله غرق شده بودم، او یک رزمنده است یا یک عارف، یک سرباز است یا یک فرمانده… هنوز هم نتوانستم آن روز عین الله را در وجود خود درک کنم، صفایش را، صمیمیت و مهربانی‌اش را… الان که این را می نویسم 6 سال از آخرین باری که عین الله را دیده‌ام می‌گذرد، آخرین دیدار و آخرین کلمات را خوب به خاطر دارم. شبهای محرم سال 94 جنوب حلب بود. روستای قواصی، هویز، ذهبیه و آخرین کلماتش را خوب به یاد دارم که برای پسرش چه آرزوهایی آرزو می‌کرد! چه افتخارهایی و چه … این روایت ناتمام و روایت کوتاه عین الله مصطفایی است که در تاریخ 19 آبان 1394 در روستای قواصی در جنوب حلب مظلومانه به شهادت رسید و پیکر مبارکش بعد از 6 سال شناسایی شده است و به وطن برگشته است. روحش شاد و راهش پر رهرو…
🌱 روشنگری و افشاگریهای امام باقر (علیه السلام) در حجاز بر ضد حكومت جبار اموی باعث شد كه آن حضرت را با فرزندش امام صادق (علیه السلام) از مدینه به شام تبعید كردند. امام صادق (علیه السلام) گوید: هشام بن عبدالملك (دهمین خلیفه اموی) تا سه روز اجازه ورود به نزدش نداد، بعد از سه روز ما را وارد كاخ خود كردند، هشام بر تخت نشسته بود، و درباریان به تیراندازی و هدف گیری سرگرم بودند. هشام پدرم را با نام صدا كرد و گفت : با بزرگان قبیله ات تیراندازی كن پدرم فرمود: من پیر شده ام و تیراندازی از من گذشته است عذرم را بپذیر. هشام اصرار كرد و سوگند داد كه حتما باید این كار را بكنی و به پیرمردی از بنی امیه گفت : كمانت را به او بده ، او كمانش را به پدرم داد، پدرم تیری به زه نهاد و پرتاب كرد، نخستین تیر درست در وسط هدف نشست ، دومی بر پیكان تیر اول فرود آمد، سومی در پیكان تیر دوم فرود آمد تا تیر هشتم بر پیكان تیر هفتم فرود آمد. فریاد حاضران از تعجب بلند شد، هشام بی قرار گردید، هماندم هشام تصمیم قتل پدرم را گرفت ، پدرم خشمگین شد، هشام دریافت كه به پدرم اهانت شده ، برخاست پردم را احترام كرد و بر تخت نشاند، و با پدرم به گفتگو نشست ، در ضمن گفت : آفرین بر تو این تیراندازی را از چه كسی آموخته ای ؟. پدرم فرمود: می دانی كه مردم مدینه گاهی تیراندازی می كنند، من هم در جوانی مدتی این كار را كرده ام و بعد ترك كردم ، تا حال كه از من خواستی تیراندازی كنم ، بجا آوردم . هشام گفت : تاكنون تیراندازی به این زبردستی ندیده بودم ، آیا فرزندت جعفر صادق نیز می تواند چنین كند، فرمود: ما كمال و تمام را از همدیگر به ارث می بریم ... گفتگو به دارازا كشید، سرانجام هشام ساكت ماند و امام از دربار خارج شد. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 یكی از راویان حدیث ، به نام حسن بصری - كه شغلش تولید روغن زیتون بود - گوید: روزی به همراه یكی از دوستانم - كه از اهالی بصره بود - به محضر مبارك امام محمّد باقر علیه السلام شرف حضور یافتیم . و هنگامی كه وارد شدیم ، حضرت را در اتاقی مرتّب و مزیّن دیدیم ، كه لباسی تمیز و زیبا پوشیده است و خود را خوشبو و معطّر گردانیده بود. پس مسائلی چند از حضرتش سؤ ال كردیم و جواب یكایك آن ها را شنیدیم ؛ و چون خواستیم از خدمت آن بزرگوار خارج شویم ، فرمود: فردا نزد من بیائید. و من اظهار داشتم : حتما شرفیاب خواهیم شد. بنابر این فردای آن روز به همراه دوستم به محضر امام علیه السلام وارد شدیم و حضرت را در اتاقی دیگر مشاهده كردیم ، كه روی حصیری نشسته است و پیراهنی ضخیم و خشن نیز بر تن مبارك دارد. پس از آن كه در حضور ایشان نشستیم ، روی مبارك خود را به سمت دوست من كرد و فرمود: ای برادر بصری ! می خواهم موضوعی را برایت روشن سازم ، تا از حالت شگفت و تحیّر در آئی ، دیروز كه بر من وارد شُدید و مرا با آن تشكیلات دیدید، آن اتاق همسرم بود و تمام وسائل و امكانات آن ، مال وی بود كه او آن ها را برای من مرتّب و مزیّن ساخته بود؛ و من نیز در قبال آن آراستگی و زینت ، لباس زیبا پوشیده و خود را برای همسرم آراسته و معطّر گردانیده بودم . زیرا همان طوری كه مرد علاقه دارد همسرش خود را فقط برای او بیاراید، مرد نیز باید خود را برای همسر بیاراید تا مبادا به نوعی دلباخته دیگری گردد . چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحي ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
••• این آقایانی که میبینید به معنای واقعی قهرمان هستن❤ امروز صبح نیروگاه برق اهواز یه مشکلی پیش اومد که برای تعمیرش نیروگاه دوروز باید تعطیل میشد چون بخاطر دمای بالاش نمیشد رفت داخل برای تعمیر و در نتیجه برق کل استان خوزستان قطع میشد اما این قهرمانا تصمیم گرفتن با دمای ۷۰ درجه و رطوبت بالای ۹۰ بدون اینکه نیروگاه متوقف بشه تعمیررو شروع کنن که تو این هوای گرم برق خوزستان قطع نشه خدا قوت🙏 🤍
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمود کریمی دیشب حسینیه امام خمینی محضر رهبر عزیز انقلاب / نوحه جالب نیروی مقاومت بود دست علمدار ، مدد حیدر کرار
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به شددددت توصیه میکنم این ویدئو رو ببینید... دعایی که هفت امام معصوم تضمین کردند که با خواندن آن دعایتان میشود🥺♥️ زمان‌ انجام‌ این‌ عمل‌ تنها‌ در روز‌ و
. ♻️ هجده مقامی که در زیارت عاشورا می‌خواهیم بهترین فرصت برای قرائت چهل روزه زیارت عاشورا از روز عاشورا تا اربعین را از دست ندهید، در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا می‌کنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا می‌خواهیم. درخواست‌های انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است. ما در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، هجده مقام را از خدا درخواست می‌کنیم که بعضی از آنها به‌قدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجود نداشت، نمی‌توانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد. اینها خیلی خواسته‌های بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد می‌گیرد، چون از پایین شروع می‌شود و به بالا می‌رسد. و اما آن مقام‌ها: ۱- مقام خونخواهی امام حسین علیه‌السلام ان یرزقنی طلب ثارک اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابی‌عبدالله، امام زمان است. ۲- مقام وجاهت عند الله (آبرومندی نزد خدا) اللهم اجعلنی عندک وجیها ۳- مقام معِیَّت (همراهی) با معصوم ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة مع امام منصور این درخواستی ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشته‌اند. ۴- زندگی حسینی و اهل بیتی داشتن اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد... مقامی که درخواست می‌کنیم تمام مراحل زندگی ما، درهم‌تنیده با معصوم باشد. ۵- مقام شهادت و مماتی ممات محمد و آل محمد مرگ همه معصومین (از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهم‌السلام) با شهادت بوده. ۶- رسیدن به مقام محمود ان یُبِلِّغنی المقام المحمود در قرآن آیه‌ای داریم که به پیامبر می‌گوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت. شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمی‌رسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمی‌رسد. اما مقامی هست که از شفاعت‌شدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعت‌کردن است و ما در این فراز، این را از خدا می‌خواهیم. ۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم... (یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم می‌دانم) الحمد لله علی عظیم رزِیّتی (دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش می‌داند) این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید درباره‌اش بحث کرد. داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکی‌شدن با اهل‌بیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم. ۸- مقام برائت و بالبرائة من اعدائکم (برای دوری و تبرّی‌جستن از بعضی جریان‌ها و افراد و نیز بعضی خصوصیت‌ها) ۹- مقام لعن اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد این مقام، آن‌قدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صد لعن می‌دهیم و بعد صد سلام. (جاروب کن خانه را، سپس میهمان طلب) نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده می‌شود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمی‌فهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بوده‌اند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کرده‌اند. ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمی‌دانیم و درک نمی‌کنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق می‌افتد. یعنی وقتی ظهور انجام می‌شود و می‌فهمیم چه چیزی را از ما گرفته‌اند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد. ادامه در پست بعد