12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻سرهنگ ارشد آمریکایی از موفقیت عملیات وعده صادق ۲ میگوید
🔹دنیل دیویس: وقتی به آنچه که ایرانیها انجام دادند نگاه کنید، خواهید دید که آنها خویشتنداری قابل توجهی نشان دادند.
🔹این در حالیست که حملاتی وسیع به یکی از پایگاههای هوایی اسرائیل انجام شد. این موشکها اگر در شهرها سقوط کرده بودند، میتوانستند خسارتهای بسیار زیادی به بار آورده و تلفات سنگینی بر اسرائیل ایجاد کنند.
🔹حقیقت این است که اسرائیل بدون کمک آمریکا نمیتواند این جنگها را مدیریت کند.
#غزه
#لبنان
#راه_نصرالله
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حکم_جهاد
#صفرمرزی
🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی
https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
🔻سردار حاجی زاده:
🔹 به زودی چیزی غیر از پهپاد و موشک و هسته ای روی میز میگذاریم که معادلات را عوض کند.
جهودیا پوشکارو عوض کنید اینبار با دردو خون ریزی براتون نسخه پیچیدیم😂
رومیزه فعلا آماده شد فشارو زیاد میکنیم 😂
#غزه
#لبنان
#راه_نصرالله
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حکم_جهاد
#صفرمرزی
🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی
https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
🔴عبدالمالک الحوثی، رهبر انصارالله یمن: اگر دشمن گمان میکند که با شهادت سیدحسن نصرالله، عزم ما را ضعیف میکند، دچار توهم و اشتباه است.
#غزه
#لبنان
#راه_نصرالله
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حکم_جهاد
#صفرمرزی
🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی
https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
📲💭
نفوذ واقعی همینجاست در همین کانالهای مدعی و به ظاهر انقلابی ایتا
تکمیل کنندگان پازل جنگ روانی دشمن با تهمت زدن و تخریب نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور
پ.ن. این جاسوس اعدامی نیروی وزارت اطلاعات نبوده و ارتباطی با نیروهای اطلاعاتی نداشته است.
#جهاد_تبیین
@لیمروو
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکس با ماست بسم الله...
#حاج_احمد_متوسلیان
@لیمروو
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالا نوبت قیام پسره
@لیمروو
❌برابر اعلام برخی رسانه های عبری و عربیگالانت چهارشنبه به آمریکا سفر میکند.
پ ن:
در صورتیکه این خبر صحت داشته باشه اسرائیل قبل از اطمینان یافتن از دریافت حمایت آمریکا به ایران حمله نخواهد کرد و این سفر نیز در همین راستا و کسب رضایت مسئولان سیاسی آمریکا صورت خواهد گرفت.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
❌فرودگاه بین المللی بیروت، تمامی پروازهای خود را لغو کرد
🔹سازمان هواپیمایی کشوری لبنان اعلام کرد که فرودگاه بینالمللی بیروت تمامی پروازهای خود را از ساعت 21:00 یکشنبه تا ساعت 6:00 دوشنبه لغو کرده است.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
⭕ ارتباط شرکت خوشگوار با کوکاکولا اثبات شد
👆این بخشنامهی گمرک که میبینید ممنوعیت صادرات محصولات شرکت خوشگوار رو به دلیل قرارداد رسمی که با کمپانی کوکاکولا داشته نشون میده 👈و این خودش رابطه میان این دو شرکت را ثابت میکنه❌
🔻قبل از این هم اسنادی از این رابطه منتشر شده بود که مسئولان شرکت خوشگوار فقط سکوت کردن و پاسخگو نبودن😶
سخنگوی وزارت امور خارجه در این رابطه گفته
بر اساس قانون مصوب مجلس، وزارت امورخارجه موظفه شرکتها و کالاهایی که صهیونیستی هستند روشناسایی کنه.
ما به وظیفه خود پایبند هستیم و در یک سال گذشته لیستهای موجود را تکمیل کردیم.
🤔حالا سوال اینجاست
اگه محصولات کوکاکولا صهیونیستیه، فقط صادراتش بده یا مصرف اون توسط کشوری که رهبری جریان ضد صهیونیستی رو دارد اشکالی ندارد؟!😐
13.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
〽️مواضع حزبالله چطور باعث اشراف بر نیروی زمینی صهیونیستها شده است؟
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C80227ca04c
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
چند روز است که وارد 53 سالگی شده ام، اما هنوز مجردی را تجربه می کنم. هرگز فکر نمی کردم که روزی به این سن برسم و همچنان در حال و هوای مجردی سیر کنم. نه اینکه زشت بودم و یا موقعیت اجتماعی نداشتم بلکه در جوانی دچار وسواس انتخاب همسر شدم.
شاید اگر در فامیل وضعیت مجردی من را جستجو کنید از من به عنوان دختری یاد می کنند که منتظر مردی با اسب سفید بود. شاید حداقل 4 خواستگار من از خود فامیل بود که دست رد به سینه شان زدم و هنوز هم که هنوزه مورد سرزنش بزرگان فامیل و برادرها و خواهر خود هستم.
اولین خواستگارم در سن 19 سالگی درست بعد از گرفتن دیپلم و آماده شدنم برای کنکور برایم آمد. او پسر عمویم بود و کارمند یک داروخانه، با درآمد متوسطی بود. خانواده و خود وی به من بسیار ابراز علاقه می کردند. اما بزرگترین مشکلی که در ازدواج با او می دیدم فاصله سنی مان بود. من و او تنها 5 ماه فاصله سنی داشتیم و احساس می کردم او نمی تواند مرا درک کند. از نظر من او خیلی بچه بود و رفتارهای بچه گانه داشت. بنابراین نتوانستم به او به عنوان یک همسر که تکیه گاهم باشد نگاه کنم. اینگونه بود که اولین خواستگار خود را با این عقیده رد کردم و تا مدت ها به همین دلیل از خانواده عمویم فاصله گرفتم.
در سن 19 سالگی تقریبا 6 تا 7 خواستگار داشتم که هر کدام را به دلیلی که از نظر خودم موجه بود رد کردم. در آن سال ها فکر می کردم دوست ندارم زندگی اطرافیانم را تجربه کنم. مثلا مثل خواهرم که 17 سالگی ازدواج کرد و در کمتر از 6 سال صاحب 4 فرزند شد و لذتی از زندگی نبرد. بنابراین تصمیم گرفتم درس بخوانم و پیشرفت کنم. در این میانه اگر یک خواستگار خوب هم داشتم از دست ندهم. اینگونه بود که درس می خواندم و کمتر به مسائل اطرافم توجه داشتم.
بعد از مدتی هم معلم شدم و کارم برایم از هر چیز ارجح تر بود. دیگر به سن 25 سالگی رسیده بودم و خود را در اوج جوانی می دیدم. در آن سال ها هم تعداد زیادی خواستگار داشتم اما موقعیت اجتماعی به من اجازه نمی داد که بخواهم همسری پایین تر از سطح خود داشته باشم .
بنابراین هر خواستگاری که سطح سواد و موقعیت اجتماعی اش کمتر از من بود حتما رد می شد. تا قبل از سن 30 سالگی حداقل دو ماهی یکبار حضور خواستگار در خانه را تجربه می کردم. اما بعد از آن از این کار هم خجالت کشیدم و به مادرم گفتم : از این به بعد تا کسی به دلم نشیند و اطلاعات کافی درباره اش را نداشته باشم به خانه راه نمی دهم. و با این توجیه که مگر اینجا نمایشگاه است که هر کسی بیاید و من را نگاه کند و برود تا تصمیم بگیرد.
از این به بعد حضور خواستگاران در خانه مان بسیار کمرنگ شده بود. سن من هم بالا رفته بود و هرگز حاضر نبودم ریسک کنم. چرا که معتقد بودم تا قبل از 30 سالگی ممکن است که زندگی سخت را تحمل کرد اما بعد از این سال دیگر باید زندگی خوبی را داشت و حتما باید دارایی مرد در شان تو باشد.
چرا که بزرگتر ها می گفتند "هر چه نشینی بر تخت نشینی " یعنی هر چه قدر صبر کنی و دیرتر ازدواج کنی خواستگاران بهتری برای تو خواهد آمد. پس بنابراین دیگر کسی که خانه و ماشین نداشتند نمی توانستند گزینه خوبی برای ازدواج باشند. چرا که تجربه مستاجری و با خط اتوبوس سیر کردن را در خود نمی دیدم. پس از سن 30 به بعد علاوه بر شغل و موقعیت اجتماعی، داشتن خانه و ماشین هم برایم مهم بود.
اما خواستگارانم دیگر کمتر مجرد بودند و اکثرا یا همسرانشان را به دلیل بیماری و تصادف از دست داده بودند و یا اینکه از هم جدا شده بودند. هرگز حاضر نبودم زندگی با مردی که تجربه زندگی قبلی داشته را تجربه کنم. از نظرم آن ها هم مردود بودند. من در رویاهای خود به دنبال شهزاده زرین کمری با اسب سفید می گشتم و همه خواستگاران مجرد خود را رد کرده بودم . حالا باید به چنین مردی جواب مثبت می دادم. آیا با این کار مورد تمسخر دوست و فامیل قرار نمی گرفتم؟
اینگونه بود که کم کم به سن 40 سالگی رسیدم. خواستگارانم خیلی کم شده بودند تقریبا هر 6 ماهی یک بار خواستگار از راه دور را تجربه می کردم.با این تفاوت که دیگر زندگی متاهلی را تجربه کرده بودند و بچه هم داشتند. تفاوت آن ها با هم در تعداد بچه ها بود و این موضوع برایم بسیار آزار دهنده بود.
فشار خانواده هر روز بیشتر می شد و تعداد خواستگاران بسیار کم. آخرین مورد خواستگارم راهرگز فراموش نمی کنم که دو شبانه روز گریه می کردم. پیر مرد 65 ساله ای که صاحب داماد و عروس و نوه بود از من خواستگاری کرد و به من قول داد که برای من شوهر مناسبی باشد و هر چه لب تر کنم برایم فراهم کند. اینجا بود که تمام غرورم شکسته شد و فهمیدم چطور جوانی خود را فدای غرور و خواسته های بی خودم کردم.
این جا بود که فهمیدم چقدر فرصت های خوبی را از دست داده ام و خبر نداشتم. چرا خواستگار خلبانم که فقط خانه نداشت رد کردم ؟ مگر همکارم که تمام صفات خوب یک مرد در او جمع شده بود فقط به خاطر فاصله سنی یکی دو ساله از دست داده بودم...
سنم به 45 رسیده بود و دیگر تصمیم گرفتم کمی عاقلانه تر فکر کنم. شاید بگویم دیگر به مردانی که تجربه زندگی متاهلی را داشتند و به گونه ای همسر خود را از دست داده بودند راضی شده بودم. اما کمتر کسی بود که همسر اش را از دست داده باشد و بچه نداشته باشد و اگر هم بود چهره دلنشینی نداشت. از هر چه می گذشتم ؛ از چهره نمی توانستم بگذرم. واقعا تحمل چهره زشت را نداشتم . یکی دو مورد دیگر هم خواستگاری داشتم که مجرد بودند اما حال و هوای خارج از کشور در سر داشتند و هضم این موضوع برایم سخت بود. تجربه زندگی خارج از ایران و به دور از خانواده برایم سنگین بود.
امروز که سن 53 سالگی را تجربه می کنم حس همسر شدن و از همه مهمتر حس مادر شدن را از دست داده ام.نمی گویم زندگی من جهنم است نه بالاخره موقعیت اجتماعی بالایی دارم و درآمد خوبی هم دارم اما هرگز نتوانستم حتی تجربه های مادرانه خواهری را که مسخره می کردم را تجربه کنم. امروز خواهرم با نوه هایش سرگرم است و من هنوز اندر خم یک کوچه ام.
هنوز هم وقتی در جمع زنان فامیل و همسایه قرار می گیرم سراغ از اینکه خواستگار برایت نیامده و یا ازدواج نکرده ای می گیرند.در حالی که من باید الان بازی با نوه هایم را تجربه می کردم نه اینکه هنوز مردم برای من دنبال شوهر باشند.
امروز با این که جوان مانده ام و به قول خیلی ها سن و سال ام به من نمی خورد اما از درون خالی هستم و با خودم سوال های زیادی دارم. سوالی که پاسخ آن جز کبر و غرور و توهم ... نیست .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽