eitaa logo
- مخاطبِ‌ خاص‌
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
من؟ دلم توی حرم جامونده. « دلتنگی اسم دومم شده و کربلا، نشونه‌ی اصلیمه » دلبر ما از نظر دور است ، از دل دور نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
من داستان آن گل سرخم که عاقبت دل سوزی نسیم سرش را به باد داد ..
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن ! نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد ..
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست خیر شما به ما رسیده مرحمت زیاد . .
اما شکوفه نداد و فهمیدم من خاک مناسبی برای او نیستم .
- مخاطبِ‌ خاص‌
از شدت سرما هر پنج دقیقه یک بار دستام رو میبردم جلوی دهنم و های محکمی میکردم تا شاید گرم شم و کمتر ب
- همیشه آدمی که ترس از دست دادنشو داشتم خودم رها کردم ؛ چون خسته شده بودم از اولیت آخر بودن ؛ خسته شده بودم از دوییدن دنبال توجه ؛ دنبال ابراز علاقه ؛ دنبال اینکه میشه قاطی برنامه هات ؛ قاطی دوست و رفیقات قاطی عادی ترین برنامه های زندگیت منم ببینی؟! منی که ثانیه به ثانیه جلوی چشمامی و هرجا هرکی رو تو میبینم رو ببینی ؟! هیچی نگیااا ؛ فقط ببینی ! چشماتو باز کنیو ببینی ؛ ببینی که دوست دارم ببینی که میترسم ؛ میترسم که بری ؛ که نداشته باشمت که از دستت بدم اونقدر که خودم رفتم ؛ خودم تموم کردم .. چون خستم ؛ از شستن یه کوه از ظرف های یکبارمصرف که دیگه هیچ اهمیتی نداره تمیز یا کثیف بودنشون ؛ میفهمی چی میگم مگه نه ؟! از درجا زدن ؛ از غصه خوردن ؛ از نرسیدن نرسیدن نرسیدن خستم ! از اینکه هی خودم به در دیوار بکوبم تا متوجه بودنم بشی خستم ؛ از تک نفره بودن تو یه رابطه تو یه رفاقت تو یه جاده حتی تو یه خونم خستم ! اونقدر خسته که میتونم سرت فرو کنم تو آب انقدر نگه دارم تا دست پا زدن و جون دادنت ببینم ! بعد که مطمئن شدم خفه شدی سرت بالا بیارم تو چشمای نیمه بازت زل بزنم بگم چرا ؟! چرا منو ندیدی ؟! من بلدم ؛ من رفتن خیلی بهتر از بقیه بلدم ! من مردن در عین نفس کشیدن غذا خوردن راه رفتن کتاب خوندن بلدم :) واگویه‌ها‌ی‌مسیح
با خیابان ها من رفیقم بی‌تو .‌.
پرسید : خوبی ؟ با غم و خستگی تو چشمام نگاهش کردم . . انقدر دلم تنگ شده برای وقتایی که دوسم داشت ، انقدر دلم تنگ شده واسه لبخندای پر از ذوقم جلوی آینه ، انقدر دلم تنگ شده واسه وقتایی که میتونستم با اشتیاق و اشتها غذایِ مورد علاقمو بخورم ، انقدر دلم تنگ شده واسه وقتایی که میخوابیدم آروم ، راحت ، بی‌دغدغه گفت : درست میشه . گفتم : آجر‌ به‌ آجر بند بند‌م‌ بغض‌ و دلتنگی‌ست تنهایی‌ از من‌ آخرش‌ یک مرد خواهد ساخت (:
من اینجا رو به موتم تو ولی عین خیالت نیست ؛ که یوسف ها نمی فهمند امثال زلیخا را . .