هدایت شده از منِ بیاو (:
خیلی وقت بود منتظرِ این فرصت بودم
که حرف های در گلو بغض شده ام را بزنم ، و او نگاهم کند و چیزی را بگوید که میخواهم .
اما . .
اما چیزی نگفت :)
و حرف هایی را که به سختی ، با سردیِ دستانم و دردی که در قفسه سینه ام پیچیده بود به زبان آوردم ، شد آخرین حرف ها .
منِ بی او به وقوع پیوست : )
وقت رفتن کاش در چشمم نمیغلتید اشک
آخرین تصویرِ او در چشمهایم تاربود ..
- مخاطبِ خاص
-
«رَمَضَ» ریشهیِ رمضان است ..
معنایش میشود سوختن !
برای ما اما معنایش میشود ؛
سوختن در داغِ غم و سوزِ فراق ..
آنقَدر که ۳۶۵ شبِ سالرا
چشم بزنیم به انتظار شباولِ سوختن ،
و درست میانِ همان چندخطی
که دلخوشیِ زمزمهش .
اشك نشانده پایِ چشمهایمان
اسم تو را دم بگیریم و
هایهای بباریم !
ما همین شبِ اوّلی گفتیم ،
همین شبِ اوّلی و
آن شبِ اوّلی که هیچکس نیست
تا همصدای ما شود ،
[ تو صدایمان بزن و بغلمان کن :) ]
تو مرا سوختی و من همهی دنیا را ؛
آری ! از گریهکنان هم هنری میآید ..
هدایت شده از جانـان۱۲۸ .
انشاالله بعدا بگیم همهچی از
ماهِ رمضون
۱۴۰۲ -
۱
۴۰۳شروع شد:)