مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم ..
دِلا سخت است اگر مانند یک فرماندهِ عاشق
امیر یک سپاه اما اسیرِ یک نفر باشی ..
- مخاطبِ خاص
- ¹² یـوما حتی عـیدِ میلاد حبيبتي :)
- ¹¹ یـوما حتی عـیدِ میلاد حبيبتي :)
باید خودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم ؛
ببرم دراز بکشد ،
دلداری اش بدهم که فکر نکند تنهاست که بی کس است ..
باید خودم را ببرم بخوابد ؛ من خسته است .
گفتم میخوای یه ۱۰ تا رز دیگم اضافه کنیم؟ یه وقت کم نباشه . گفت مرد حسابی بیچارم کردی من که از خدامه ولی ۶۰ تا جا دادیم ، دیگه جا نداره . نمیبینی داره میترکه دسته گلت؟ گفتم آخه هرچی اضافه کنیم ، بازم حس میکنم کمه . کاش میشد مغازه رو بخرم براش . نه فقط مغازه شما رو هرچی گلفروشی هست این اطراف . میخوام بفهمه چقدر خوبه ، میخوام بشماره چندتا واسم ارزش داره . اونقد زیاد که وسطاش خسته شه بپره بغلم ، بگه نیازی به این همه نبود ، خیلی وقته شمردم چقدر دوستم داری :)
شاید از نظر بقیه آدم خیلی قوی و مستقلی به نظر بیام ولی از نظر خودم من بدون تو اصلاهم آدم قوی ای نیستم ، وهرچی که هستم و هر حالی که دارم بخاطر وجود توعه ، هیچکی نمیدونه ولی خواستم تو بدونی که من قدرتمو از تو میگیرم
نباشی هیچی سر جاش نیست ..