هدایت شده از • طـعم ِخوش ِشهادت •
- eitaa.Taam_Shahadat -چایخونه.mp3
زمان:
حجم:
981.3K
مثل اون شبی که دستام از سرما میلرزیدُ
استکانِ چایخونتو تو دستام فشار دادم
مثل همون وقتی که زانو هامو بغل گرفته بودمُ
مثل بچه ها اشک میریختمُ دستاتو رو شونه هام حس کردم
من بازم لا به لای تمومِ بی پناهیام
دنبال تو میگردم . .
هدایت شده از • طـعم ِخوش ِشهادت •
نه خاطرم گلهمند است نی دلم راضی
فکنده وصل و فراق تو از سیاق مرا ...
https://eitaa.com/mokhatbam
- به من بود ميگفتم دو ساعت آفتاب بياد ؛
بيست و دو ساعت بقيه شب باشه . .
+ عه ، چرا خب؟!
- چون همهیِ دردا از حرف نزدنه .
همه حرفهای نزدهت شب يادت ميفته .
خودِ تو . .
اگر پتو میپيچيدی دورت ؛
ميزدی از خونه بيرون .
از جلوی خونشون رد ميشدی يهو در باز ميشد اونم اومده بود يه دوری بزنه
بهش نميگفتی دلت براش تنگ شده؟!
ولی الان چی . .
پتو رو میپيچی دورت به اون پهلو ميشی چشماتو محكم ميبندی .
فردا صبح باز لباس رسمياتو ميپوشی .
به جلو خونشون كه ميرسی قدمهاتو تند ميكنی رد ميشی
تاريكی ميذاره حرف بزنی
روشنایی خفهت ميكنه ..
هیچ وقت لحظه هایی که با بیرحمی تموم قلب شکوندید و له شدیم زیر آوارِ شوک و درد و زخم یادمون نمیره .