eitaa logo
- مخاطبِ‌ خاص‌
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
من؟ دلم توی حرم جامونده. « دلتنگی اسم دومم شده و کربلا، نشونه‌ی اصلیمه » دلبر ما از نظر دور است ، از دل دور نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای امام‌رضا خودت هوای خادمتو داشته باش :)
باد زانو می‌زند ، گلدسته‌ را بو می‌کند دستِ هر آشفته‌ای را پیش تو رو می‌کند
در لباس خادمانِ مهربانت ، صبح‌ها صحن و ایوان‌طلا را آب‌ و جارو می‌کند
می‌نشیند کنج بستِ ' شیخ‌حر‌عاملی ' یاد معصومیت آن بچه آهو می‌کند
تا اذان صبح ، مانند نگهبان درَت ذکر بر می‌دارد و آهسته ' یاهو ' می‌کند
خادمی میگفت : با چشم خودش دیده‌ست باد آن به آن مثل گلی گلدسته را بو می‌کند
چشم می‌دوزد به چشم زائران تشنه‌ات دور سقاخانه و فواره ' هوهو ' می‌کند
بادِ عاشق ، با پرِ طاووس مخصوص حرم صحن را آغشته از گل‌های شب‌بو می‌کند
عطر نابی می‌وزد از کوچه باغِ مرقدت هرکه می‌آید حرم ، این عطر را بو میکند : )
- مخاطبِ‌ خاص‌
آقای امام‌رضا خودت هوای خادمتو داشته باش :)
تو در جنگل‌های ورزقان، در نقطه‌ی صفر مرزی چه کار می‌کنی مرد؟ صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی ، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟ می‌خواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟ خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله می‌شدی و چند نفر آدم را پیدا می‌کردی و از بین‌شان ردی می‌شدی و صدای شاتر دوربین‌ها و تمام. به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده. به جهنم که روستای کهنه‌لو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد. به جهنم که روستای کیغول یک درمانگاه ندارد و همین ماه پیش زن جوانی ، قبل از رسیدن به زایشگاه شهرستان ، بچه‌اش سقط شد. اقلاً یک جای نزدیک با دسترسی هموار می‌رفتی سید ! عدل رفتی سراغ نقطه‌ای که کل مملکت بسیج شده‌اند برای پیدا کردنت؟ انصافت را شکر . می‌گویند آن‌جا باران گرفته زیر باران دعا مستجاب است دعا کن برای خودت دعا کن برای ما ؛ پیرمرد روستای کهنه‌لو را که یادت نرفته ؟! همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده ؟! دعا کن سید ! شب عید است ..
- شمایی که محبتتان تا عمق وجودمان نفوذ کرده دقیقا از همان لحظه‌های نابِ کودکی‌هایمان که میدویدیم در حیاط‌حرمتان و آن ترمز‌های حرفه‌ای ک روی سنگ‌ها میگرفتیم تا ب زائرها برخورد نکنیم ، سرسره بازی میکردیم روی سنگ‌های حرم ، قایم میشدیم زیرِ چادر مادر ، به بهانه‌های مختلف دقیقه به دقیقه از اسماعیل‌طلای صحنتان آب میخوردیم ، ما شیرین ترین قسمت های زندگیمان را در صحن‌های حرمتان گذراندیم آقا . . تا همین حالا که منتظریم کمی سرمان خلوت شود و کارهای دنیا یقه‌مان را ول کند تا بیاییم و بچسبیم به مشهدت و یک دلِ سیر صفا کنیم (: شما فرق داری . . و این به وضوح مشخص است ؛ شما انگار عضوی از خانواده‌ی ما ایرانی‌ها هستی طوری که ورد زبانمان است ، بابارضا گفتن ؛ وجودتان شبیه تکیه‌گاهی محکم و امن است تکیه‌گاهی که خیال‌مان را راحت میکند از نامردی‌ها و بدبیاری‌های دنیا . یقین دارم که فرشتهِ من پیش شما حالش خوب است :) باشد که نگاهِ پر مهرتان روانه‌ی حال و روزِ زندگیمان شود هوای خادم‌ِمخلص‌تان سید ابراهیم رئیسی را داشته باشید .. از همینجا ، از همسایگیِ خواهرتان تبریک ما را پذیرا باشید ؛ - برایِ آقایِ‌امام‌رضا تولدتان مبارکمان سایه‌ی‌سر : )