📚 #حکایتی_زیبا_از_بهلول_دانا
روزی خليفه بهلول را گفت كه چرا شكر خدا نمیکنی كه تا من حاكم شدهام طاعون از ميان شما دفع شده است ؟
گفت آخر خداوند عادلتر از آنست كه در يک زمان دوبلا برما آرد ...!!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
هنر در فاصله هاست ؛
زیاد نزدیک به هم می سوزیم،
و زیاد دور از هم ، یخ می زنیم .
تو نباید آنکسی باشی که من میخواهم،
و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی.
کسی که تو از من می خواهی بسازی،
یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت.
من باید بهترین خودم باشم برای تو.
و تو باید بهترین خودت باشی برای من .
خوبِ من ، هنرِِ عشق در پیوند تفاوت هاست،
و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها .
زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگهایش جور نیست؛
همه سازهایش کوک نیست.
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد؛
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند.
به این سالها که به سرعت برق گذشتند؛
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
آدولف داسلر که اونو «آدی» صدا میزدن، فرزندِ یه #کارگر تولیدیِ کفش بود که بعدها با داداشش شروع به ساخت یه کارگاه کوچیک تولید کفش کردن. بعد از مدتی و توی المپیک ۱۹۳۶ آدی واسه فروش کفشهاش با ساکش راهیِ دهکدهی المپیک شد. توی دهکده، «جسی جونز» قهرمان دوومیدانی رو راضی کرد تا کفشهای ورزشی تولیدیشونو بخره. این فروش آغازی بود بر جاودانه شدنش توی تاریخ. چون جونز اون سال ۴ مدال طلا به دست آورد و توی مصاحبه هم تایید کرد که کفشهای «آدی» توی پیروزیش تاثیر داشته. این دو برادر بعد از جنگ جهانی دوم از هم جدا شدند. آدی شرکت «آدیداس» رو تاسیس کرد. (آدولف یا همون «آدی» + داسلر یا همون «داس»). داداشش هم شرکت «پوما» رو ایجاد کرد.
+ باید شروع کنیم. کمکم باید بریم به دهکدهی المپیکمون. با شور و اعتماد به نفس محصولمون رو بفروشیم. اگه میخوایم توی تاریخ جاودانه بشیم!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
📚 #حکایت_زیبای_بهلول_دانا
بهلول روی زمين خط گذاری ميكرد!
تصادفا سلطان از آنجا رد ميشد..
سلطان پرسيد : چه ميكنی ؟
بهلول گفت : ملاحظه ميكنم
كه از زمين خدا چه مقدار مال شما
و مال من است..
سلطان گفت: به چه نتيجه رسيدی؟
بهلول : حقوق ما مساوی است
دو متر مال من و دو متر مال شماست !!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
تو شاهکار خالقی....
تحقیر را باور نکن....
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش.......
زیبا و زشتش پای توست......
تقدیر را باور نکن.....
تصویر اگر زیبا نبود.......
نقاش خوبی نیستی . . . .
از نو دوباره رسم کن.......
تصویر را باور نکن....
خالق تو را شاد آفرید.....
آزاد آزاد آفرید......
پرواز کن تا آرزو........
زنجیر را باور نکن........
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
تمام مردان این شهر شاعرند
باور کن
حالا یکی شعر می نویسد
یکی نشانی تمام گل فروشی ها را می داند
یکی از سر کار زنگ می زند
و یکی هم
لابلای خرید های روزانه
یک کرم مرطوب کننده دست می خرد
تمام مردان این شهر شاعرند
و می دانند
زیباترین شعری که تاکنون
یک مرد سروده است
خنده یک زن است ...☺️🌸🍃
#مرتضی_شالی
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستانک_طنز
قدرت نشان قدرت!
مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:
باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم." دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید:
"باشه، ولی اونجا نرو.". مامور فریاد می زنه:"آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم." بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند:
"اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم..در هر منطقهبدون پرسش و پاسخ. حالی ات شد؟"
دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود
کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلند می شنود و می بیند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، دوان دوان فرار می کند.به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت میکند، باسرعت خود را به نرده ها می رساند واز ته دل فریاد می کشد:
" نشان. نشانت را نشانش بده !" 😆
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️