eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
217.7هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
73 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
من تشنهٔ این هوای جان‌بخشم، دیوانهٔ این بهار و پاییزم تا مرگ نیامده‌ست برخیزم، در دامن زندگی بیاویزم 👤فریدون مشیری 💫صبح‌تون‌بخیر💫 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
در تاریکترین روزهای زندگی‌ات این را بدان که خدا در جواب صبرهایت، درهایی را برایت می‌گشاید که هیچکس قادر به بستنش نیست. معجزات وقتی اتفاق می‌افتد، که تو برای آرزوهایت، بیشتر از ترس‌هایت، انرژی بفرستی. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#داستان_یک_زن در سال 1359 پس از حمله عراق به روستای روازین گیلانغرب، مردم به دره های اطراف فرار می‌کنند. دختری که در آن زمان فقط 18 سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز می‌گردد. اما در طول راه، برادرش زمان درگیری با عوامل عراقی کشته می‌شود و در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم و با تبر پدرش، با آنها درگیر شده یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اصیل می‌کند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل میدهد. نام این شیرزن فرنگیس حیدرپور است👌 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
نامدگان و رفتگان از دو کرانۀ زمان سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان #هوشنگ_ابتهاج 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
⭕️ 20 سال تجربه کاری یا 20 سال تکرار یک تجربه؟!! در سال 2007 تماس غیرمنتظره‌ای از استفان کاوی دریافت کردم. او درخواست کرد که با من ملاقات کند. در ملاقاتی که با او داشتم، استفان کاوی گفت که به یکی از سخنرانی‌های من گوش داده است و از من خواست که در مؤسسه او دوره‌های آموزشی برای مدیران برگزار کنم. من که از این درخواست او شگفت زده شده بودم، به او گفتم: "هر چند باعث افتخار من است که در مؤسسه شما تدریس کنم، اما احساس می‌کنم که برای این کار، بسیار جوان و بی تجربه هستم" سپس، استفان کاوی اصل گرانبهایی را به من آموخت که برای همیشه دیدگاه من را نسبت به ماهیت آموزش و تجربه، تغییر داد. او گفت: "در خصوص اهمیت تجربه اغراق صورت گرفته است. برخی از افراد می‌گویند که 20 سال تجربه دارند، اما در حقیقت آنها فقط یک سال تجربه دارند که بیست سال آن را تکرار کرده‌اند." ✏️ریچی نورتون - نویسنده کتاب «قدرت شروع چیزی احمقانه» 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
دوچرخه سواری با خدا من در ابتدا خداوند را یک ناظر ؛ مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاها ئی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ؛ شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم . وقتی قدرت فهم من بیشتر شد؛ به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه دو نفره است و دریافتم که خدا در صندلی عقب در پا زدن به من کمک میکند. نمیدانم چه زمانی بود که خدا به من پیشنهاد داد جایمان را عوض کنیم؛ از آن موقع زندگی ام بسیار فرق کرد؛ زندگی ام با نیروی افزوده شده او خیلی بهتر شد؛ وقتی کنترل زندگی دست من بود من راه را می دانستم و تقریبا برایم خسته کننده بود ولی تکراری و قابل پیش بینی و معمولا فاصله ها را از کوتاهترین مسیر می رفتم. اما وقتی خدا هدایت زندگی مرا در دست گرفت؛ او بلد بود... از میانبرهای هیجان انگیز و از بالای کوهها و از میان صخره ها و با سرعت بسیار زیاد حرکت کند و به من پیوسته می گفت : « تو فقط پا بزن ». من نگران و مظطرب بودم پرسیدم « مرا به کجا می بری ؟ » او فقط خندید و جواب نداد و من کم کم به او اطمینان کردم ! وقتی می گفتم : « میترسم » . او به عقب بر میگشت و دستانم را می گرفت و من آرام می شدم . او مرا نزد مردمی میبرد و آنها نیاز مرا بصورت هدیه میدادند و این سفر ما، یعنی من وخدا ادامه داشت تا از آن مردم دور شدیم . خدا گفت : هدیه را به کسانی دیگر بده و آنها بار اضافی سفر زندگی است و وزنشان خیلی زیاد است؛ بنابراین من بار دیگر هدیهها را به مردمانی دیگر بخشیدم و فهمیدم « دریافت هدیه ها بخاطر بخشیدن های قبلی من بوده است » و با این وجود بار ما در سفر سبک تر است . من در ابتدا در کنترل زندگی ام به خدا اعتماد نکردم؛ فکر میکردم او زندگی ام را متلاشی میکند؛ اما او اسرار دوچرخه سواری « زندگی » را به من نشان داد و خدا میدانست چگونه از راههای باریک مرا رد کند و از جاهای پر از سنگلاخ به جاهای تمیز ببرد و برای عبور از معبرهای ترسناک پرواز کند. ومن دارم یاد می گیرم که ساکت باشم و در عجیب ترین جاها فقط پا بزنم و من دارم ازدیدن مناظر و برخورد نسیم خنک به صورتم در کنار همراه دائمی خود « خدا » لذت میبرم و من هر وقتی نمیتوانم از موانع بگذرم؛ او فقط لبخند میزند و می گوید : پابزن 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#تلنگر از حضرت علی پرسیدند: بزرگترین گناه کبیره چیست؟ حضرت نگفتند بی‌نمازی؛ نگفتند بی ‌حجابی؛ نگفتند روزه نگرفتن... بلکه فرمودند «مایوس و ناامید شدن از رحمت خداوند...» 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
شک هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود. اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
از آسمان حرم تا بهشت راهی نیست برای ما به جز از این آستان راهی نیست 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
زندگی موسیقی گنجشک‌هاست زندگی باغ تماشای خداست ... زندگی یعنی همین : پروازها، صبح‌ها، لبخندها، آوازها ☀️ صبح بخیر 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
اگه تو نه، پس كى ؟! اگه الان نه، پس كِى؟! #قابل_تامل 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
تو را دوست داشتم، چنان که گویی تو آخرین عزیزانِ من بر رویِ زمینی... و تو رنجم دادی، چنان که گویی من آخرین دشمنانِ تو بر رویِ زمینم...! ‌ #غادة_السمان 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍