5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_24809603.jpg
79.9K
واحد اندازه گیری انسانیت
دست هایی است
که گرفتیم..
گره هایی است
که از مشکلات دیگران باز کردیم
دلهایی است که
به دست آوردیم....
👳 @mollanasreddin 👳
توصیف خارق العاده دنیا
بیشترین ضربه هارو خوبترین
آدمها میخورند ؛
برای خوبیهاتون حد تعیین کنید
و هر کس را به اندازه لیاقتش
بها دهید نه به اندازه مرامتان ؛
زندگی کردن با مردم این دنیا
همچون دویدن در گله اسب است !
تا میتازی با تو میتازند ؛
زمین که خوردی ؛ آنهایی که
جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو
به عقب باز نمیگردند !
و آنهایی که عقب بودند ؛
به داغ روزهایی که میتاختی
تو را لگد مال خواهند کرد !
در عجبم از مردمی که بدنبال
دنيايی هستند که روز به روز
از آن دورتر ميشوند ؛
و غافلند از آخرتی که
روز به روز به آن نزديکتر ميشوند
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از 🇮🇷مثل هانیه🇮🇷
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌اینجا مترو تهرانه
دهه نودی هامون رو ببینید و لذت ببرید 🥰😍
✅شما هم اگر #بی_تفاوت و بی دغدغه نیستید با گروه دانشجویی «مثل هانیه» همراه شوید #خبرهای_خوبی در راهه 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2196177079C8c0a08e6b5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خانه ای گرم است
یعنی خورشیدی در آسمان
آن خانه میدرخشد
وآن خورشید برمدار انگشتان
زنی می چرخد،
اصلا زن خودِ خورشید است
وقتی خانه ای روشن است
یعنی در آسمان آن خانه ماه
روشن است و بر مدار
روشنایی چشم مردی میچرخد
این یعنی مرد خود مهتاب است
زن ومرد دوخط موازی اند
که درهیچ نقطه ای همدیگر
راقطع نخواهند کرد
این یعنی جاده ی طولانی زندگی
که پایانش فقط مرگ است...
وقتی پشت مردی گرم این خورشید باشد
وپشت تمام تاریکیها ی یک زن
چنین روشنایی باشد
زندگی در گروِ خوبیها بر مدار خوشبختی میچرخد
راستی جغرافیا چه معنایی دارد...؟
👳 @mollanasreddin 👳
●●هر چه را که به دیگری بدهی ، میچرخد و به خودت برمی گردد:
•دیگران را مسخره میکنی ، خودت دلقک تر جلوه میکنی.
•گوش نمی کنی ، شنیده نمی شوی.
•دیگران را نمی بینی ، نادیده گرفته خواهی شد.
•به بدنت توجه نمیکنی، بدنت به تو بی توجهی می کند و بیمار می شوی.
•به دیگری بی احترامی میکنی، در واقع نشان می دهی که خودت قابل احترام نیستی.
•حقوق شهروندی را رعایت نمی کنی،خود ، در جایی بدون فرهنگ و تمدن زندگی خواهی کرد.
•دیگران را نمی بخشی،خودت در تب و تاب خواهی بود.
•به دیگری خشم میگیری ، قبل از آن خودت در خشمت خواهی سوخت چون از تو برخاسته
•سکوت نمی کنی ، خودت در ازدحام خواهی بود.
•از دیگری و شرایط نفرت داری ، اما این خودت هستی که مسموم از سم نفرت درون خودت میشوی.
•صبور نیستی ، آرامش و نتیجه مطلوب را از دست میدهی.
•دوست نمی داری، دوست داشتنی نمی شوی.
●●خود را دریاب.
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا شکرت
به خاطر اینکه بارها دقیقا همان جایی دستم را گرفتی
که میتوانستی مچم رو بگیری
👳 @mollanasreddin 👳
واقعا قشنگه♥️🌹
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ " : ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ "
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ !
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ...
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ
ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ
ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ !
ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟
ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ ...!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ" : ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ؟! ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ
ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ"!!!
ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
👳 @mollanasreddin 👳
بهترین آرزویی
که میتونم امروز براتون داشته باشم
اینه که
خدا انقدر عاشقانه نگاهتون کنه
که حس کنین
مهم ترین و خوشبخت ترین
موجود کائنات هستین ...
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییز ثانیہ ثانیہ
به آخر می رسد
یادت نرود
این جا کسی هست
کہ بہ اندازه
تمام برگ های رقصان پاییز
برایت آرزوهـاے خوب دارد
آخرین روزهاے
پاییزےتون لبریـــز
از شـــــادی و آرامش🍂
👳 @mollanasreddin 👳
کوچههای قدیمی را
باریک میساختند
تا آدما به هم نزدیکتر شوند
حتی در یک گذر
اما اکنون چقدر آوارهایم
در این همه اتوبان سرد
👳 @mollanasreddin 👳
مادربزرگ تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود.
برنجِ چلو را ساعتی با نمکسنگ می خواباندیم تا کمکم شوری بگیرد.
عکسِ یادگاریِ توی دوربین را هفتهای، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود.
قلک داشتیم؛
با سکهها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دستمان بیاید.هر روز سر می زدیم به پستخانه،
به جست و جویِ خط و خبری عاشقانه،
مگر که برسد.
«انتظار» معنا داشت.دقایق «سرشار» بود.
هرچیز یک صبوری می خواست تاپیش بیاید.
زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید…
"انتظار" قدردانمان ساخته بود .
صبوری را از یاد نبریم . . .
👳 @mollanasreddin 👳
مادربزرگ تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود.
برنجِ چلو را ساعتی با نمکسنگ می خواباندیم تا کمکم شوری بگیرد.
عکسِ یادگاریِ توی دوربین را هفتهای، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود.
قلک داشتیم؛
با سکهها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دستمان بیاید.هر روز سر می زدیم به پستخانه،
به جست و جویِ خط و خبری عاشقانه،
مگر که برسد.
«انتظار» معنا داشت.دقایق «سرشار» بود.
هرچیز یک صبوری می خواست تاپیش بیاید.
زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید…
"انتظار" قدردانمان ساخته بود .
صبوری را از یاد نبریم . . .
👳 @mollanasreddin 👳