بيا تا جهان را به بد نسپريم
به كوشش همه دست نيكی بريم
نباشد همی نيك و بد پايدار
همان به كه نيكی بود يادگار
همان گنج دينار وكاخ بلند
نخواهد بُدن مرتو را سودمند
سخن ماند از تو همي يادگار
سخن را چنين خوار مايه مدار
فريدون فرّخ فرشته نبود
زمشك و زعنبر سرشته نبود
به داد ودهش يافت اين نكويی
تو داد و دِهش كن ، فريدون تويی
#فردوسی
#شعر
👳 @mollanasreddin 👳
💢برنده بدتر از بازنده
حکیمی را ناسزا گفتند
او هیچ جوابی نداد
حکیم را گفتند:ای حکیم،
از چه روی جوابی ندادی؟
حکیم گفت:«از آن روی که
در جنگی داخل نمی شوم که
برنده آن بدتر از بازنده آن است»
👳 @mollanasreddin 👳
💢در قبرستان چه میکنی
از بهلول پرسیدند درقبرستان چه میکنی؟؟؟
او در جواب گفت:
با جمعی نشسته ام که به من آزار نمیرسانند
حسادت نمی کنند
دروغ نمی گویند
طعنه نمیزنند
خیانت نمی کنند
قضاوت نمی کنند
مرا به یاد سرای آخرت می اندازند
و
بالا تر از همه ی اینها اگر از پیششان بروم...
پشت سرم بد گویی نمی کنند.
👳 @mollanasreddin 👳
💢همانطور که خرت خرت میکند غر غر هم میکند
خری از مادرش پرسید:این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل میکنیم، در حالی که گلهای یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما میدهند...؟!
گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را میخورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را میکشد...
خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین...
بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند...
گوسفند در حالیکه جان میداد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود...
خر به فرزندش گفت:کسی که یونجههای مفت را با صدای خرت خرت میخورد، عاقبت همینطور هم غرغر می.کند!
👳 @mollanasreddin 👳
💢نمازی که تو میخواندی...
مردی نزد رندی رفت و گفت
ای مرد دانا ! دارم.
رند گفت: « بگوی»
مرد گفت: «نماز خودم را شکستم».
رند گفت:« دلیلش چه بود؟»
مرد گفت: «هنگام نماز خواندن دیدم که دزدی کفشهایم را ربود و فرار کرد بر آن شدم تا نماز بشکنم و کفشم را از دزد بگیرم و حال میخواهم بدانم که کارم درست است یا نادرست؟»
رند گفت: «کفش تو چند درهم میارزید؟»
مرد گفت: «۵ درهم»
رند گفت: «اى مرد! کار بجا و پسندیده ای کردهای. اَزیرا نمازی که تو میخواندی ۲ درهم هم نمیارزید.!»😁😃
👳 @mollanasreddin 👳
💢۳۰ سال پرید
مولانا در مثنوی می گوید یک فرد رفت ۳۰ سال در بازار مشغول تجارت شد و ثروت عظیمی به دست آورد و از طریق همین ثروت، یک زمین بسیار عظیمی خریداری کرد و سپس رفت ۳۰ سال دیگر کار کرد و باز هم ثروت کلانی به دست آو رد و با آن ثروت کلان، کاخ بسیار مجلل و بزرگی ساخت. زمانی که میخواست به آن کاخ نقل مکان کند، ماموران شهربانی گفتند که زمین شما آن طرف تر بود و زمین را عوضی گرفته ای و کاخ را بر روی زمین یک نفر دیگر ساخته ای و زمین خودت بایر مانده است. این فرد یک زمین را که زمین خودش تلقی کرده بود، مدنظر قرار داده و هرچه ثروت داشته، خرج آن زمین کرده ولی زمین یک نفر دیگر را آباد کرده است.
🔹مولانا از این داستان استفاده کرده و می گوید من و شما هم همینطوریم ما یک زمین داریم به نام بدن و یک زمین هم داریم به نام روح. ما فکر می کنیم، بدن ما، زمین ماست و هر چه داریم خرج این بدن می کنیم و وقتی که می خواهیم بمیریم به ما می گویند که زمین شما، آن دیگری بوده یعنی روح شما. بدن را اباد کرده ایم اما روح را رها کرده ایم از این جهت است که می گوید:
در زمین دیگران خانه مکن // کار خود کن، کار بیگانه مکن
👳 @mollanasreddin 👳
💢شیر در خیال پیروزی
شیری گرسنه از میان تپههای کوهستان
بیرون پرید و گاوی را از پای درآورد سپس در حالی که…
شکمی از غذا درمی آورد،
هر ازگاهی یکبار سرش را
بالا میگرفت و مستانه نعره می کشید
صیادی که در آن حوالی
در جستجوی شکار بود
صدای نعره های مستانه شیر را شنید
و پس از ردیابی با گلوله ای
آن را از پای درآورد.....
هنگامی که مست پیروزی هستیم
بهتر است دهانمان را بسته نگه داریم
غرور، منجلاب موفقیت است
موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است!
👳 @mollanasreddin 👳
،
شب ، پایان نیست...
آغاز دلدادگی ست...
دروازه دلت را بگشا تا فراوانی خداوند بر تو آشکار گردد
شبتون بخیر💫💫
👳 @mollanasreddin 👳
جمعه زیباست
اگر غصه خرابش نکند🌸🍃
فکر هجران کسی
نقش برآبش نکند
جمعه زیباست واین جمله
حقیقت دارد
اگر اندوه دلت همچو
سرابش نکند
آدینه تون سرشاراز عشق
و دلخوشی🙏🌸
👳 @mollanasreddin 👳
💢به این فکر بودم که تو آمدی
یکی در باغ خود رفت، دزدی را پشتوارهٔ پیاز در بسته دید. گفت: در این باغ چه کار داری؟
گفت: بر راه می گذشتم ناگاه باد مرا در باغ انداخت.
گفت: چرا پیاز برکندی؟
گفت: باد مرا می ربود، دست در به پیاز می زدم، از زمین بر می آمد.
گفت: این هم قبول ولی چه کسی جمع کرد و پشتواره بست.
گفت: والله من نیز در این فکر بودم که آمدی.
#عبید_زاکانی
👳 @mollanasreddin 👳
💢پول منو بده
شخصی پول یکی رو نمیداد،
یارو میره دم در خونهش، زن طرف میاد
میگه:
رفته بازار تخم خار بخره،
ببره بپاشه کوه،
خارها در بیان،
بهار چوپان ببره گوسفنداش رو کوه بچرونه،
پشم گوسفند بگیره به خارها،
بعد بره پشمها رو جمع کنه،
بیاره من بریسم، نخ کنم،
ببره بفروشه، بیاریم پول تو رو بدیم!
حکایتِ بعضیاس که موقع پول گرفتن از زیر سنگم شده پیدات میکنن ولی وقتی میخوان پس بدن اینجوری بازی درمیارن!!
👳 @mollanasreddin 👳
هزاران بار گر پرسی همین یک جمله تکرار است
مرنجانم مرا جانم تـو را من دوست میدارم.
#راحم_تبریزی
#شعر
👳 @mollanasreddin 👳
💢کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.»
در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد.
روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود. پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.» یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند. اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»
این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگردانید.»
کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پایین به بالا نمی رود، بعد هم یادت هست که گفتی کوه به کوه نمی رسد.
تو درست گفتی: کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.»
👳 @mollanasreddin 👳
💢آيا زمستان سختی در پيش است؟
سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند: آيا زمستان سختی در پيش است؟ رييس جوان قبيله که نمیدانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد
سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد :
آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: اينطور به نظر می آید
پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد: شما نظر قبلی تان را تأييد میکنيد؟ و پاسخ شنید: صد در صد
رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر ... رييس پرسید: از کجا میدانيد؟
و پاسخ شنید: چون سرخ پوستها دارند دیوانه وار هيزم جمع میکنند!
بعضی وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم.
کمتر هیزم جمع کنیم!
👳 @mollanasreddin 👳
💢سواری به گم شدن نمیارزد
گویند شخصی ده خر داشت
روزی بر یکی از آنها سوار شد
و خران خویش را شمرد،
چون آن را که سواربود شماره
نمی کرد حساب درست در نمی آمد.
پیاده شد و شمار کرد.حساب درست
و تمام بود.چندین بار در سواری
و پیادگی شمارش را تکرار کرد.
عاقبت پیاده شد و گفت:سواری
به گم شدن یک خر نمی ارزد.
✍علی_اکبر_دهخدا
👳 @mollanasreddin 👳
|مسافرِ فلسطین |
برای سمیح القاسم و اندوه حماسی شعرهایش
بر جاده مسافر فلسطین است
دلواپس قبلهی نخستین است
رد میشود از مزارع زیتون
آنجا که به خون لاله آذین است
از قمریَکان طنین بالی نیست
با نای بریده، مرغ آمین است
با رنگپریده ماه در چشمش
انگار پرندهای کبودین است
بر باغ، پرندگان بمبافکن
در مزرعه، خوشهخوشهی مین است
بنگر به فلک شهاب ثاقب را
هنگام تهاجم شیاطین است
بر مزرعهی سپهر، میبینی
با سنگ، ستاره پشت پرچین است
خنیاگر، وارثان تیمورند
یغماگر، لشکر تموچین است
چنگیز در الخلیل، پاکوبان
در شعله تمام دیر یاسین است
شطرنج به دست، شاه سردرگم
در خویش شکسته، مات، فرزین است
بنویس سمیح! شعر دیگر را
شعری که شبیه عقد پروین است
شعری که پر از شمیم شببوها
غرق گل سرخ در مضامین است
تصویر حماسهات از آن بالا
بشکوهتر از فرود شاهین است
بنویس قصیدهای دگرگونتر
شعری که در آن سماع خونین است
ابریست ورای درهی انجیر
انگار نزول سورهی یاسین است
بر نعش سیاوشان به خونخواهی
برخیز که رخش تهمتن، زین است
برخیز که وقت کوچ، اکنون نیست
هرچند شکوه شاعری این است
بنگر به پگاه مسجدالاقصی
بنویس بهار، پشت پرچین است
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#شعر
👳 @mollanasreddin 👳
💢بیدار علی باش
در قندهار شخصي از نيكان به نام «محب علي» مشهور بود و محبت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تمام دل او را احاطه كرده و به درجه عشق به آن بزرگوار رسيده بود.
به طوري كه هرگاه به او ميگفتند محب علي «بيدار علي باش» از حال طبيعي خارج ميشد و بياختيار اشكش جاري ميگرديد.
چون از دنيا رفت و در غسالخانه غسلش میدادند ، رفقايش گريه ميكردند ، رفيقي در آن حال او را صدا زد و گفت : محب علي «بيدار علي باش» ناگاه دست راستش بلند شد و آرام آرام بر سينه خود گذاشت.
چون اين موضوع فاش شد شيعيان قندهار دسته، دسته براي تماشا آمدند و چون آن منظره را ميديدند همه از روي شوق گريان ميشدند و تا آخر غسل دادن همينطور دستش روي سينهاش بود.
📚داستانهای شگفت،سید عبدالحسین دستغیب
👳 @mollanasreddin 👳
طنژ ویژه
💢نامه ی کورش کبیر به ملت ایران!😂
اینجانب کوروش هخامنشی ﻓﺮﺯﻧﺪ ﮐﻤﺒﻮﺟﯿﻪ ﯾﮑﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ هخامنشیان ﻫﺳﺘﻢ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ. ﮔﺮﭼﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ۲۰۰ ﺳﺎﻝ ﻫﻢ ﻋﻤﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﯾﺪم
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﻻﺯﻡ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ:
ﻧﮑﺘﻪ ﺍﻭﻝ:
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ صحبتهای ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺍﺳﺘﻮﺍﻧﻪ گلی ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ۲۲٫۵ ﺳﺎﻧﺘﯽﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺨﺪﻭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ ﭼﻄﻮﺭ ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺎ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﻗﯿﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻣﻌﻤﺎﯾﯿﺴﺖ عجیب! ﺿﻤﻨﺎً ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﻓﯿﻨﮕلیش ﯾﺎ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ! ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺧﻄﯽ ﻣﯿﺨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺷﮑلک ﻫﻢ میکشیدیم.
ﻧﮑﺘﻪ ﺩﻭﻡ:
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻟﻄﻒ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺑﻄﻮﺭ ﻗﺎﻃﻊ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻣﯽﮐﻨﻢ.
ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺟﻤﻼﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ، ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﯾﻨﺸﺘﯿﻦ، ﻣﺎﺭﺗﯿﻦ ﻟﻮﺗﺮ ﮐﯿﻨﮓ، ﺑﺎﺏ ﻣﺎﺭﻟﯽ، ﺭﺟﺐ ﻃﯿﺐ ﺍﺭﺩﻭﻏﺎﻥ، ﺣﺎﻣﺪ ﮐﺮﺯﺍﯼ، ﺳﺮ ﺁﻟﮑﺲ ﻓﺮﮔﻮﺳﻦ، ﻫﺎﺩﯼ ﻋﺎﻣﻞ، ﺟﻮﺍﺩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﻭ… ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﻨﺪﯾﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺳﺎﺳﺎ ﺩﺭ آن ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯽﺯﺩﯾﻢ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﺗلفیق ﻧﺎﻡ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺟﻤﻼﺕ ﻗﺼﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻧﮑﺘﻪ ﺳﻮﻡ:
ﺍﮔﺮ ﮐﻤﯽ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ۱۰۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ! ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﯾﮑﻬﻮ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺑﺎ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ. ﯾﮑجوری ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺎ میزنند ﺁﺩﻡ ﻓﮑﺮ میکند ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ!!!
ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺭﺟﻮﻉ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ، ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ.
ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺸﺘﺮ نمیشود ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﯾﮑﻢ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﭘﯿﭽﯿﺪ.
ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺴﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ! ﺍﺻﻼ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ آﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﺪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ!
ﻧﮑﺘﻪ ﭼﻬﺎﺭﻡ:
ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩﯾﺪ. ﺷﺎﯾﺪ ﺧﯿلی ﺗﺼﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ.
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻕ، ﺁﺏ، ﮔﺎﺯ، ﺗلفن ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﻓﯿﺲﺑﻮﮎ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﺪ؟
ﻭﺍﯾﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﺪ ﻫﺎ!
از تلگرام و واتساپو اینستاگرام خبری نبودها!
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﺐ ﭼﺎﭘﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﺎﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﯿﺪ ﻭ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﺘﺎﻥ!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﮓ، ﺭﻭﯼ ﻣﺦ ﻫﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯾﺪ؟
تازه از سِلفی مِلفی و همین الان یهوئی هم خبری نبود!
ﻧﮑﺘﻪ پنجم:
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﯽﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ.
ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ، مجازی ﻧﺒﻮﺩ. ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺐ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﺎﭘﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻃﺮﻑ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﻭﯾﻢ.
ﻧﮑﺘﻪ ﺷﺸﻢ:
ﺟﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ، ﺍﮔﺮ میخواهید ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺮﺳﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﯿﺪ، ﺍﺯ ﺍﯾنجانب ﻣﺎﯾﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﺄﻥ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺎ ﺯﺍﺋﻞ ﻧﮕﺮﺩﺩ!!
خلاصه اینکه به جای اینکه به من و دوره من گیر بدین همین تاریخ صدسال اخیر خودتونو با دقت مطالعه کنین😊
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻧﯿﺴﺖ، ﺿﻤﻨﺎً ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ، کجفکریست (ﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﮐﮋ اندیشگان).
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿد
قربان شما کوروش کبیر
👳 @mollanasreddin 👳
پـروردگـارا
شب را بر همه عزیزانمان🌸🍂
سرشـار از آرامش بفـرما
و در پنـاهت حافظشان باش
خــداونـدا کنـارمـان بـاش
قرارمان باش و یارمان باش🌸🍂
جمعه شبتون بخیر و سراسر آرامش🌙🌸
👳 @mollanasreddin 👳
🌸💫روز شنبه تون عالی
⚪️💫امیـدوارم
🌸💫شـروع روزتون
⚪️💫با بهترین لحظه ها
🌸💫و موفقیتها گره بخوره
⚪️💫و سرشاراز خیر و برکت
🌸💫و لبریزاز آرامش باشه
⚪️💫و تا انتهای هفته
🌸💫حال دلتون خوب خوب باشه
⚪️💫روزتـون زیبـا و در پنـاه خدا
👳 @mollanasreddin 👳
💢رفاقت اختاپوس و کوسه
اختاپوس تنهایی در اقیانوس زندگی میکرد. روزی کوسه ای به او نزدیک میشه و میگه: دوست داری با هم دوست شیم؟
اختاپوس خوشحال میشه که قراره دوستی داشته باشه و میگه باشه.
کوسه میگه اما یه شرط دارم.
اختاپوس میگه: چی؟
کوسه میگه: که یکی از بازوهاتو بدی بخورم.
اختاپوس به بازوهاش نگاه میکنه و
میگه من که بازو زیاد دارم خب ایرادی نداره، یکیش مال تو.
کوسه بازوی اختاپوس رو خورد و دوستی اونها شروع میشه.
اونها خیلی با هم شاد بودن ، با سرعت شنا میکردن و خاطره میساختن با هم.
به هر دوشون خیلی خوش میگذشت و اختاپوس خیلی خوشحال بود.
اما هر وقت که کوسه گرسنه میشد، از اختاپوس میخواست یک بازوی دیگه بهش بده و اختاپوس برای حفظ دوستیشون این کار رو میکرد.
تا اینکه یک شب، دیگه بازویی برای اختاپوس باقی نمونده بود و کوسه بهش گفت من گرسنه ام.
اختاپوس گفت اما بازویی نیست. . .
کوسه گفت حالا همه ی خودتو میخوام. و اختاپوس خورده شد. . .
بعد از اینکه کوسه گرسنگیش رفع شد، یاد خاطراتش با اختاپوس افتاد و دلش تنگ شد.
خیلی خیلی دلش تنگ شد، اون یه دوست واقعی بود.
کوسه غمگین شد و رفت تا یک دوست دیگه پیدا کنه.
.
ما هم بعضی وقتا تو رابطه هامون همین کارو میکنیم.
یعنی اختاپوس میشویم ، فقط و فقط برای اینکه احساس کنیم کسی دوستمون داره.
فقط برای اینکه دوست داشتنی دیده شیم.
کوسه هایی وارد زندگیمون میشن و آروم آروم قسمت هایی از آدمِ دوست داشتنی درونمون رو سرکوب میکنیم،
از خودمون تکه هایی رو قطع میکنیم و درد میکشیم،
فقط برای اینکه همون تصویری بشیم که آدم تو رابطه از ما میخواد و این درد داره.
دردناکه...
اما باز هم ادامه میدیم تا جایی که دیگه هیچ احساس خوب و دوست داشتنی نسبت به درونمون. و خودمون نداریم.
حتی شاید از خودمون هم بدمون میاد.
اما برای اینکه کوسه باهامون دوست بمونه.
از خودمون می کنیم و.میدیم بهش.تا اینکه نذاره بره. . . ؛
اما بالاخره خسته میشیم و رابطه رو قطع می کنیم.
احتمالا کوسه میره سراغ طعمه جدیدش و ما میمونیم و این فکر که دیگه قرار نیست رابطه ی صمیمی و درستی با دیگری داشته باشیم...!
👳 @mollanasreddin 👳
💢هرروز خوب باش
شخصی از عالمی پرسید:
برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟
عالم گفت:
یک روز قبل از مرگ
شخص حیران شد و گفت :
ولی مرگ را هیچکس نمیداند!
عالم جواب داد:
پس هر روز زندگی را روزِ آخر فرض کن و خوب باش شاید فردایی نباشد.
👳 @mollanasreddin 👳
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
#شعر
#مولانا
👳 @mollanasreddin 👳
💢مرد زیرک😂
زنی حس کرد شوهرش میخواد زن دوم اختیار کند
یک روز صبح چهار تخم مرغ آبپز کرد و آنها را به رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده و
جلوی شوهرش گذاشت 🥚🥚🥚🥚
شوهره جویای مسئله شد
زن بهش گفت بعد از اینکه تخم مرغها را خوردی متوجه میشی
مرد هر چهار تخم مرغ رو خورد
زن بهش گفت متوجه شدی که مزه همشون یکی هست زنها هم همینطور فقط شکلشان متفاوت است
مرد کمی فکر کرد و گفت ولی من یه کشفی کردم
زن گفت چه کشفی
مرد گفت فهمیدم مرد با چهارتا تخم مرغ بهتر سیر میشود 😂😂😂😂
👳 @mollanasreddin 👳
💢لاوازیه
مشهور است که لاوازیه بعد از اینکه به اعدام با گیوتین محکوم شد تصمیم گرفت در آخرین لحظات زندگی هم به علم خدمت نماید. او به شاگردان خود گفت: احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان می بایست در سر ”مغز” انسان باشد بنابر این پس از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز حواس و هشیاری فرد کار بکند شما پس از اینکه سر من به وسیله گیوتین قطع شد فورا آن را روی دست بالا بگیرید، من شروع به پلک زدن میکنم شما تعداد پلک زدنهای مرا بشمارید تا زمان تقریبی از بین رفتن هشیاری و مرگ کامل به دست بیاید.
🔹پس از اینکه لاوازیه اعدام شد سر او را بالا گرفتند و او بیش از ۱۰ بار پلک زد و این واقعه در تاریخ به ثبت رسید.
👳 @mollanasreddin 👳
💢به کدام گرگ غذا میدهی؟
سرخپوست پیری به نوهاش در مورد زندگی چنین گفت: درون من یک درگیری وجود دارد؛
جنگی هولناک بین دو گرگ است.
یکی شر است؛
او خشم، حسادت، اندوه، افسوس، طمع، غرور، خودخواهی، کینه و دروغ است.
دیگری خوب است؛
او شادی، آرامش، عشق، امید، فروتنی، مهربانی، سخاوت و حقیقت است.
مشابه این درگیری در درون تو نیز به وجود میآید،
همچنین در درون هر شخص دیگری.
سپس نوه از پدربزرگش پرسید:
کدام گرگ پیروز خواهد شد؟
پیرمرد به سادگی پاسخ داد:
گرگی که به او غذا میدهی.
👳 @mollanasreddin 👳
چه کسی میفهمد
در دلم رازی هست !
میسپارم آن را
به خیال شب و تنهایی خود .
#سهراب_سپهری
#شعر
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از مشاوره
❌ ثبت نام آغاز شد👇❌دوره مجازی(آفلاین)
🔹 #تربیت_جنسی_کودک_و_نوجوان
🔞 آیا می دانید تربیت جنسی وظیفه والدین است اگر اگاهی نباشد، فرزندانتان این امور را به طرز اشتباه از جامعه، دوستان، سایت و... یاد می گیرند؟
❌بیش از پانزده جلسه آموزشی مفید و کاربردی در شش ساعت❌
💰هزینه با تخفیف ویژه 👈 ۳۵۰/۰۰۰ تومان
✅تربیت جنسی با آموزش جنسی متفاوت است
شماره کارت به نام موسسه همیار خانواده👇
6037997750011299`☘️ ارسال رسید واریز به ایدی زیر👇 @moshaver_khob https://eitaa.com/joinchat/1081803223Cc60a0cb30a ❣️#موسسه_همـــــیارخــــــــانواده /#مشاوره ❣️
💢عشق
مردی همسرش لکه سپیدی در چشم داشت ،
ولی چون او عاشقش بود سالهای سال متوجه این عیب نشده بود.
روزی به چشمان همسرش نگاه کرد و گفت :
این سپیدی چشمت از چه زمانی پیدا شده؟
زن گفت : از همان روزی است که عشقت نسبت به من سرد شده است..
برگرفته از کشف الاسرار : خواجه عبدالله انصاری
👳 @mollanasreddin 👳