مردي نزد پادشاهی رفت و از مردم شـکایت کرد که او را بخیل می شـمارند، درحالی که تـدبیر و چاره اندیشـی او درکارها، هر یک به صـدهزار دینار می ارزد. پادشاه گفت: «نخستین مورد بخل تو این است که خود را برتر از دیگران میدانی و تدبیر خود را صد هزار دینار، ارزش می گذاری 👳 @mollanasreddin 👳

شنیدم که بغداد نیمی بسوخت! بوستان سعدی 👳 @mollanasreddin 👳

خدایا شب خود و دوستانم را به تو میسپارم آرزوهایم زیاد است اما ناب ترین آرزویم نعمت سلامتیست برای همه ی عزیزان شبتون بی غم 👳 @mollanasreddin 👳

💖✨دلتـون پـراز طراوت 🌸✨دستتون پـراز سخاوت 💖✨شـادیتون بی نهایـت 🌸✨زندگیتون پـراز بـرکت 💖✨و روزو روزگارتـون 🌸✨پـراز شـادی و بروفق مراد 💖✨روزتون زیبـا و در پنـاه خدا 💖✨صبحتون بخیر 👳 @mollanasreddin 👳

روزی از عارفی پرسـیدند: «چگونه به این مقام رسـیدي؟» گفت: «آن را به هیچ یافتم.» پرسیدند: «چگونه؟» گفت: «به یقین دانستم که دنیا هیچ است، ترك آن کردم و به این مقام رسیدم.» 👳 @mollanasreddin 👳

فرزند یکی از نزدیکان شخصـی در خردسالی وفات یافت و پدر وي به همین سـبب بسیار غصه میخورد شخص مورد نظر به او نوشت: «آیا براي تو بهتر بود که همین فرزند زنده می ماند و مایه فتنه و دردسر تو میشد، در حالیکه اکنون جز رحمت و آسایش نصیب تو نشده است و همین کودك از دست رفته در قیامت شفیع تو خواهد بود.» 👳 @mollanasreddin 👳

روزي حضرت داوود علیه السلام به فرزندش ،سلیمان گفت: «پسر جان! بر تو بادخاموشی طولانی(کنترل زبان)؛ زیرا پشیمانی براي خاموشـی طولانی، یکبار است و این بهتر است از پشیمانی هاي مکرر به خاطر پرحرفی پسرجان! اگرسخن نقره باشد، سزاوار است که خاموشی طلاست. 👳 @mollanasreddin 👳

یکی از عارفـان چهل سال جز به حالت دو زانو ننشـست. از او پرسـیدند: «چرا خودت را به زحمت میانـدازي؟ گفت: «شـرم دارم که در حضور حضرت حق، بنده وار ننشینم.» 👳 @mollanasreddin 👳

دربارۀ عشق و شور حکایتِ «پدرِ جوانِ نی نواز» بوستان سعدی 👳 @mollanasreddin 👳

روزي پدري نزد کنفوسـیوس -حکیم و فیلسوف چینی- رفت و از پسـرش به خاطر وظیفه ناشناسی شکایت کرد. کنفوسیوس فرمان داد: پـدر و پسـر را سه ماه زنـدانی کردنـد و گفت: «پـدري که نتواند وظایف فرزندي را به پسـرش بیاموزد، همان اندازه خطا کار است که پسري به آن وظایف عمل نکند. 👳 @mollanasreddin 👳

پادشـاهی، پسـرش را به ادیـبی سـپرد و گفت: «این فرزنـد توست. تربیت چنـان کن که یکی از فرزنـدان خود.» گفت: «فرمـان بردارم.» سالی بر او سـعی کرد، ولی به جایی نرسـید و فرزندان ادیب، به فضل و بلاغت رسیدند. پادشاه، دانشمند را بازخواست کرد و گفـت: «خلـف وعـده کردي و شـرط وفـا را به جـا نیـاوردي.» گفت: «اي پادشـاه! تربیت، یکسـان است، ولی اسـتعداد، متفاوت.» 👳 @mollanasreddin 👳

روزی حکیمی به پسـر خود گفت: «باید هر بامداد ازخانه بیرون نروي مگر طعامی خورده باشـی؛ زیرا سـیري موجب بردباري است و گرسنگی، مایه خشک مغزي وسبک سري. 👳 @mollanasreddin 👳